جستجو

نمونه ای از بی رحمی ها در زنده به گور کردن دختران

در تاریخ آمده است: مردی خدمت رسول اکرم (ص) عرض کرد: یا رسول الله من نمی دانم با چه زبانی از تو سپاسگزاری کنم و از عهده ی حقی که بر گردن من و امثال من داری برآیم. تو ما را از سخت ترین شکنجه ها و بزرگ ترین بدبختی ها که به دست خودمان از روی جهالت و نادانی به وجود آورده بودیم رهایی بخشیدی. بیش از آن کسی که اسیری را از زندان نجات دهد تو بر گردن ما حق داری. ما مردم بدبخت زندگی را برای خودمان یک جهنم سوزان پر از عذاب الیم درست کرده بودیم؛ تو ما را نجات دادی. آنگاه شروع کرد داستان دلخراش خود را بیان کردن که من مردی بودم که از دختر داشتن متنفر بودم؛ هرچه زنم دختر می آورد همه را زنده به گور می کردم و بر هیچ یک از آنها دلم نسوخت مگر بر یکی از آنها که هنوز هم وقتی خاطره اش به یادم می آید دلم می سوزد.
من در سفر بودم. او متولد شده و زنم او را به یکی از برادران خودش سپرده بود تا دور از چشم من نگهداری شود. وقتی از سفر برگشتم درباره ی نوزاد پرسیم. گفت: دختر بود و مرده به دنیا آمد. او را از من پنهان داشت و چند سالی گذشت. آن دختر بزرگ شد و روزی به دیدن مادرش آمده بود. من به خانه آمدم دختری دوازده ساله و زیبا دیدم. از زنم پرسیدم: این دختر کیست؟ او گریه کنان گفت: دختر خودت است و ماجرای پنهان نگه داشتن او را نقل کرد.
من از شنیدن سخنان او سخت دگرگون شدم؛ اما هیچ نگفتم و چند روزی گذشت. روزی که مادرش در خانه نبود او را به بهانه ای از خانه بیرون بردم. میان بیابان گودالی کندم. او نمی دانست چه می کنم. به من اظهار محبت می کرد و می گفت: پدر چه می کنی؟ برای چه این قدر خود را به زحمت می افکنی؟ گاهی با دست های کوچکش گرد و خاک را از صورتم پاک می کرد. وقتی گودال آماده شد با کمال بی رحمی او را بلند کردم و در میان گودال گذاشتم و بنا کردم خاک روی او ریختن. او هم که دید چنین است بنا کرد آه و ناله کردن که پدر با من چه می کنی؟ با دست های خود دامنم را می گرفت و می کشید و می گفت: ای پدر می خواهی مرا زیر خاک بگذاری و بروی؟ ولی من بی اعتنا به آه و ناله ی او خاک ریختم تا زیر خاک پنهان شد و ناله اش قطع شد.
ولی یا رسول الله هنوز گویی صدای ناله اش را می شنوم و می سوزم. وقتی رسول اکرم (ص) این ماجای دلخراش را شنید چشم هایش پر از اشک شد و فرمود: «من لا یرحم لا یرحم؛ هر که رحم نکند مورد رحم قرار نمی گیرد.»

منابع

  • سیدمحمد ضیاءآبادی- عطر گل محمدی 5- صفحه 230-231

کلید واژه ها

جهل جاهلیت رحمت الهی داستان اخلاقی ترحم خرافات

مطالب مرتبط

نقد نظریه یکسان بودن علم و عقل با جهل و خیال شرایط توبه در سوره نساء ضرورت مبارزه با جهل و نفاق و برخی نمونه های تاریخی آن برخورد امام صادق علیه السلام با دینداری جاهل ماجرای عذاب قوم حضرت یونس علیه السلام نتیجه ترحم و دلسوزی نسبت به حیوانات نمونه هایی از عادات و سنتهای ناپسند دوران جاهلیت

اطلاعات بیشتر

ابزار ها