اگر حقیقت بر کسی عرضه شد و مخالفت کرد اهل جهنم است. این است که ما که حقیقت بر ما بیشتر از هر قوم و ملتی عرضه شده است، همین ما که از هر قومی بیشتر بر ما حقیقت عرضه شده است و از هر قومی کمتر در مقابل حقیقت تسلیم هستیم، خطر برای ما بیشتر است، بر عکس آنچه که ما خیال می کنیم. ما خیال می کنیم به دلیل اینکه حقیقت بر ما بیشتر از سایر اقوام عرضه شده پس ما اهل نجات هستیم. نه، این، کار را مشکل کرده. به دلیل اینکه حقیقت بر ما از همه بیشتر عرضه شده ما خطرمان بیشتر است، چرا؟ چون ما کمتر عمل می کنیم. بله، اگر ما که بر ما حقیقت عرضه شده عمل بکنیم بشویم حاج میرزا علی آقا شیرازی و یا افراد دیگری مادون او، از همه می زنیم جلو، اما اگر عمل نبود نه.
اینجا ببینید به آنها چه می گویند؟ چرا می گویند که این شما خودتان هستید که به خودتان ظلم کرده اید (ظلم در اینجا ظلم به نفس است)، آن ظلم شما چیست؟ مگر چه کار کردید؟ چه حرکت 180 درجه ای انجام دادید؟ درباره مؤمنین می گوید: «الذین امنوا بایاتنا و کانوا مسلمین؛ همان کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند» (زخرف/ 69) اما درباره کافرین می فرماید: «لقد جئناکم بالحق؛ همانا حقیقت را برایتان آوردیم» (زخرف/ 78) (اینجا اختلاف است که از زبان مالک است یا از زبان خداوند؟ فرق نمی کند، مالک هم باشد یعنی ملکوتیان).
گفته اند اینجا مخاطب مطلق بشر است نه خصوص اهل جهنم، چون بعد می گوید «ولکن اکثرکم»: ای انسانها! ما حقیقت را بر شما عرضه کردیم « ولکن اکثرکم للحق کارهون» لکن بیشتر شما از حق و حقیقت کراهت و نفرت پیدا کردید، یعنی مسلم که نشدید هیچ، اصلا حالت نفرت و کینه و دشمنی نسبت به حق و حقیقت پیدا کردید. این طبعا دنبالش جز خلود چیز دیگری نمی تواند باشد.