حرفی که در زمان ما مطرح شده است بیشتر درباره شفاعت خواهی است. البته ریشه این حرف در پنج شش قرن پیش است یعنی از ابن تیمیه حنبلی معروف است که در دمشق بود و افکار خاصی داشت. او معتقد شد که شفاعت خواهی از هر شفیعی ولو پیغمبر (ص) به طور کلی شرک در عبادت است و جایز نیست، که بعد همین فکر به وسیله محمد بن عبدالوهاب بیشتر تأیید شد و بعد به شکل یک مذهب در آمد که همین مذهب وهابی هاست. «بطلان» این «فکر» هم خیلی روشن است. شفاعت خواهی، تا به چه شکل شفاعت خواهی باشد، چه جور شفاعتی را بخواهی. خود قرآن وقتی که یک نوع شفاعت را نفی کرده و نوع دیگر را اثبات کرده (و) شفاعت به اذن خدا را اثبات کرده است، پس اگر ما از شفیع شفاعت به اذن پروردگار را بخواهیم این هرگز شرک نیست و ربطی به شرک ندارد. در خود قرآن این مطلب آمده. قرآن می فرماید: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما؛ اینها آن وقت که گناهی مرتکب می شوند و پشیمان می شوند و در حال توبه قرار می گیرند اگر بیایند نزد تو و در حضور تو استغفار کنند، از خداوند طلب مغفرت کنند و تو هم برای آنها طلب مغفرت کنی، خدا را توبه پذیر و مهربان می یابند» » (نساء/ 64). این «جاؤک...و استغفر لهم الرسول» یعنی چه؟ می توانست بگوید: «ولو انهم اذ ظلموا انفسهم استغفروا الله وجدوا الله توابا رحیما». چرا این مسئله که بیایند نزد پیغمبر (ص) و پیغمبر (ص) هم برای آنها استغفار کند مطرح شده است؟ این خودش استشفاع است، استشفاع مغفرتی هم هست، چون این، کار بدون اجازه خدا نیست، خدا به پیغمبر اجازه داده است که مردم بیایند پیش او و او هم از خدا مغفرت بخواهد. این همان «من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه» (بقره/ 255) است، و به این معنا حتی به ما هم اجازه داده. آیا جایز است ما خودمان به یکدیگر که می رسیم التماس دعا کنیم، بگوییم آقا خواهش می کنم درباره ما دعا کنید؟ وقتی ما از دیگری خواهش دعا می کنیم این معنایش این است که او را واسطه قرار داده ایم، ولی چگونه؟ واسطه قرار داده ایم که او هم مانند ما مثل یک عبد و بنده، خدا را بخواند، او هم برای ما خیر ما را از خدا بخواهد. بدیهی است که این، واسطه قرار دادن است. اما اینجور واسطه قرار دادن شرک نیست...