خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛ و هنگامی که خدا ابراهیم را با کلماتی بیازمود و او همه را به اتمام رسانید، گفت: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از خاندانم چطور؟ فرمود: عهد من به ستمکاران نمی رسد» (بقره/ 124).
ائمه معصومین (ع) درباره امامت و ولایت همیشه به این آیه استدلال کرده اند. مقصود از ظالم چیست؟ از نظر قرآن هر کسی که به نفس خود یا به غیر ظلم کند ظالم است. در عرف مردم، همیشه به ظالم به غیر و کسی که به حقوق مردم تجاوز می کند، ظالم می گوییم، ولی ظالم در قرآن کریم اعم است از کسی که به غیر تجاوز کند یا به خود. کسی که به غیر تجاوز کند باز به خود ظلم کرده است. در قرآن آیات زیادی است در شرح ظلم به نفس.
علامه طباطبایی از یکی از اساتیدشان نقل می کنند که در ارتباط با سؤالی که ابراهیم درباره فرزندانش کرد، نسل ابراهیم، از نظر بد بودن و خوب بودن اینطور تفسیر می شود: یکی اینکه فرض کنیم که افرادی بودند که از اول تا آخر عمر همیشه ظالم بودند. دیگر اینکه فرض کنیم که در اول عمر ظالم بودند، در آخر عمر خوب شدند. سوم آنکه در اول عمر خوب بودند، بعدها ظالم شدند. و چهارم اینکه هیچوقت ظالم نبودند. می گویند محال است که ابراهیم، امامت را با این شأن بزرگی که خود او می دانست قضیه از چه قرار است که بعد از دوران نبوت و رسالت به او می گویند چنین منصبی را به تو می دهیم، برای آن بچه هایی خواسته باشد که از اول تا آخر عمرشان ظالم و بدکار بودند.
همچنین محال است که تقاضای ابراهیم برای آن فرزندانش باشد که اوایل عمرشان خوب بودند اما اکنون که می خواهند این منصب را به آنها بدهند، بدند. ابراهیم اگر تقاضا کرده باشد برای فرزندان خوبش تقاضا کرده است. خوبها دو قسمند: خوبهایی که از اول تا آخر عمر همیشه خوب بوده اند، و خوبهایی که اول بد بوده اند و حالا خوب شده اند. وقتی که مورد تقاضای ابراهیم مشخص شد که از ایندو تجاوز نمی کند، پس شامل کسانی می شود که اگرچه اکنون ظالم و ستمگر نیستند ولی در گذشته آلودگی داشته اند و سابقه شان خوب نیست. ولی می بینیم قرآن می گوید: «لا ینال عهدی الظالمین» آنها که سابقه ظلم دارند، نه؛ یعنی عهد من به ستمکاران نمی رسد. مسلما آنکه بالفعل ظالم است که یا همیشه ظالم بوده و یا قبلا نبوده و بالفعل ظالم است، مورد تقاضا نیست. بنابراین قرآن نفی می کند که امامت به کسی برسد که سابقه اش بد است. اینست که شیعه بر این اساس استدلال می کنند که امکان ندارد امامت به کسانی برسد که دورانی از عمرشان را مشرک بوده اند.