جستجو

نسبت ایدئولوژی مکاتب

هر مکتب که پیامی برای جامعه دارد و مردم را به پذیرش آن می خواند، ناچار از روش و متد ویژه ای بهره می جوید که از طرفی با هدف های اصلی مکتب مربوط می شود و از طرف دیگر با نوع بینش آن مکتب درباره ماهیت حرکت ها و جنبش های تاریخ. دعوت یک مکتب یعنی نوعی آگاهی دادن به مردم و فشار آوردن بر روی اهرم های خاصی برای به حرکت درآوردن آنها. مثلا مکتب انسانیت اگوست کنت که مدعی نوعی "مذهب علمی" است و جوهر تکامل انسان را در ناحیه ذهنیت او می داند و معتقد است انسان در ذهنیت خود دو مرحله را که مرحله اساطیری و فلسفی است طی کرده و به مرحله علمی رسیده است، ناچار آگاهی هایی که لازم می شمارد همه به اصطلاح علمی است و اهرم هایی که می خواهد وسیله حرکت قرار دهد اهرم های علمی است. یا مارکسیسم که تئوری انقلابی طبقه کارگر است، آگاهی هایی که می بخشد از نوع وارد کردن تضادهای طبقاتی در خودآگاهی کارگران است و اهرمی که بر روی آن فشار می آورد اهرم عقده ها و احساس محرومیت ها و مغبونیت ها است.
علاوه بر اینکه مکتب ها بر حسب اینکه دیدشان از جامعه و تاریخ چه باشد، نوع آگاهی بخشی هایشان و نوع اهرم هایی که روی آنها فشار می آورند فرق می کند، مکتب ها بر حسب اینکه دیدشان از تاریخ و تکامل تاریخ و از انسان چه باشد، درباره شعاع تاثیر دعوت و درباره رابطه دعوت با زور، و اخلاقی و غیر اخلاقی بودن زور نظریات مختلفی خواهند داشت. بعضی مکتب ها، مانند مسیحیت، تنها چیزی را که در مواجهه با انسان ها اخلاقی می شمارند، دعوت های مسالمت آمیز است، زور را به هر شکل و به هر صورت و در هر شرایطی غیراخلاقی می شمارند. لهذا در این مذهب دستور مقدس این است که اگر به گونه راستت سیلی زدند گونه چپت را پیش آر، و اگر جبه ات را ربودند کلاهت را هم تسلیم کن. متقابلا برخی مکتب ها مانند مکتب نیچه تنها چیزی را که اخلاقی می داند زور است، زیرا کمال انسان در قدرت است و ابرمرد مساوی است با مقتدرترین مرد. از نظر نیچه اخلاق مسیحیت، بردگی و ضعف و ذلت و عامل اساسی رکود بشریت است.
برخی دیگر اخلاق را وابسته به قدرت و زور می دانند، اما هر زوری را اخلاق نمی شمارند. از نظر مارکسیسم زوری که استثمارگر علیه استثمار شده به کار می برد غیر اخلاقی است، چون در جهت حفظ وضع موجود و عامل توقف است، و اما زوری که استثمارشده به کار می برد اخلاقی است، چون در جهت دگرگون شدن جامعه و تحول به مرحله عالی تر است، به عبارت دیگر، در نبرد دائمی حاکم بر جامعه که دو گروه با یکدیگر در نبردند، یکی نقش "تز" را ایفا می کند و یکی نقش "آنتی تز" را. زوری که نقش تز را ایفا می کند به دلیل اینکه ارتجاعی است، غیر اخلاقی است، و زوری که نقش "آنتی تز" را ایفا می کند بدلیل اینکه انقلابی و تکاملی است، اخلاقی است. و البته همین نیرو که اکنون اخلاقی است، در مرحله بعد با نیروی دیگری که نقش نفی کننده این را ایفا می کند مواجه می گردد و در آن وقت نقش او ارتجاعی و نقش رقیب تازه نفس اخلاقی خواهد بود و لهذا اخلاق نسبی است، آنچه در یک مرحله اخلاق است در مرحله بالاتر و کامل تر ضد اخلاق است.
پس معلوم می شود اینکه رابطه یک مکتب با جبهه مخالف بر دعوت محض باشد یا بر مبارزه محض و یا رابطه اولش دعوت باشد و رابطه دومش مبارزه و درگیری، دید مکتب را درباره تأثیر نیروی منطق و تذکر و حدود تأثیر آنها و همچنین دید مکتب را در جریان تاریخ و نقش مبارزه را در آن روشن می کند.

منابع

  • مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 220- 219

کلید واژه ها

جامعه شناسی مکاتب اخلاق نظریه ایدئولوژی

مطالب مرتبط

دیدگاه عدلیه و غیر عدلیه درباره اخلاق و دین دیدگاه كانت و نظریه استقلال دین و اخلاق رابطه اخلاق و تکامل جامعه از نظر کمونیسم تحلیل آگاهی طبقاتی در اندیشه مارکسیستی رویکرد فلسفه نیچه به خودپرستی و شفقت نظریه ها درباره معیار انسانیت رابطه اخلاق و محبت از نظر مکتب محبت

اطلاعات بیشتر

تفاوت شیوه های ارتباطی و تبلیغی اسلام با مکاتب دیگر

ابزار ها