راجع به نفوذ اسلام در چین از کتاب جهانگشای عطاملک جوینی چنین نقل شده است: اما آنچه از راه عقل بدان می توان رسید (در باب اثبات نبوت، اهمیت مسأله نبوت و مباحث اساسی پیرامون آن) و از وهم و فهم نه دور است در دو قسم محصور است: اول ظهور نبوت است، دوم کلام و معجزه از این قوی تر تواند بود که بعد از ششصدو اند سال تحقیق حدیث: «زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی ما زوی لی منها؛ زمین برای من نمایش داده شد. شرق و غربش را دیدم و در آینده حکومت و پادشاهی امت من به آنچه دیدم خواهد رسید.» در ضمن خروج لشکر بیگانه میسر می شود... تا بدان سبب لوای اسلام افراخته تر شود و شمع دین افروخته تر. و آفتاب دین محمدی سایه بر دیاری افکند که بوی اسلام مشام ایشان را معطر نگردانیده بود و آواز تکبیر اذان سمع ایشان را ذوق نداده و جز پای ناپاک "عبده اللات والعزی" خاک ایشان را نسوده و اکنون چندان مؤمن موحد روی بدان جانب نهاده است و تا اقصای دیار مشرق رسیده و ساکن و متوطن گشته که از حد و حصر و احصاء متجاوز نموده است.
بعضی آن است که به وقت استخلاص ماوراءالنهر و خراسان به اسم پیشه وری و جانور داری جماعتی به "حشر"(حشر، به زبان مغولی به معنی افرادی بود که در جنگها از میان صنعتگران یا کارگران ملل مغلوبه انتخاب نموده و در بلاد مفتوحه به کار وامی داشتند.) را بدان حدود رانده و طایفه بسیار آنند که از منتهای مغرب و عراقین و شام و غیر آن از بلاد اسلام بر سبیل تجارت و سیاحت طوفی کرده اند و به هر طرف و شهری رسیده و شهرتی یافته و در مقابل بیوت اصنام، صوامع اسلام ساخته و مدارس افراخته و علما به علم و افادت و مکتسبان علوم به استفادت اشتغال نموده گویی اشارت از حدیث: «اطلبوا العلم ولو بالصین؛ علم را فرا گیرید اگرچه در چین باشد.» به ابنای این زمان است (هزاره شیخ طوسی، جلد 1، صفحه 179).
عطاملک جوینی، اینکه پس از ششصد سال از هجرت نبوی، مبلغان مسلمان ایرانی و غیرایرانی به چین می روند و مردم آن سامان را بدین اسلام می خوانند، یکی از معجزات پیامبر اکرم (ص) می داند.