مادیون (و همچنین بعضی از مسیحیون) موضوع قضا و قدر را دستاویز حمله به اسلام قرار داده اند و می گویند لازمه اعتقاد به قضا و قدر این است که انسان خود را مجبور و دست بسته بداند و نقش خود را در ایجاد و تکوین و سازندگی بهتر اجتماع فراموش کند و منتظر سرنوشت بنشیند و گفتیم این اشتباه از آنجا ناشی شده که میان اعتقاد به قضا و قدر و عقیده جبر فرق گذاشته نشده است. طبق عقیده جبر، انسان از خود اراده و اختیاری ندارد و عامل واقعی گفتار و کردار خودش نیست و صفات و روحیات خودش تأثیری در سرنوشتش ندارد. نه تنها در پس آینه طوطی صفت آنچه به او گفته شد بگوید می گوید، بلکه حتی عامل واقعی همین گفته تلقینی نیز خودش نیست. ولی طبق عقیده قضا و قدر، علم و اراده الهی هیچ چیزی را جز از مجرای علل و اسباب خود ایجاب نمی کند، محال است که علم و اراده الهی به چیزی از غیر مجرای علل و اسباب خود تعلق بگیرد، زیرا با یگانگی و بساطت و علو ذات اقدس الهی منافی است. علیهذا علم و اراده الهی به افعال و اعمال انسان و سعادت یا شقاوت وی نیز منحصرا از طریق علل و اسباب مربوطه تعلق می گیرد، قضا و قدر الهی است که انسان را دست باز و مختار و آزاد و مؤثر در سرنوشت آفریده است و چون چنین است، فرقی میان مکتب الهی و مکتب مادی از این نظر نیست. اگر حدوث حتمی و ضروری هر حادثه و از آن جمله افعال و اعمال انسان از طریق علل و اسباب خود مستلزم جبر و دست بسته بودن انسان است، ایرادی است که به هر دو مکتب وارد است و اگر مستلزم جبر و دست بسته بودن نیست (چنان که واقعا هم همین طور است) باز فرقی میان مکتب الهی و مادی از این جهت نیست. پس ایراد و اشکال مادیون و سایر کسانی که طرفدار قانون علیت می باشند بر عقیده اسلامی قضا و قدر، بیجا و ناشی از عدم اطلاع کافی است.
اکنون اضافه می کنیم که یک تفاوت بین این دو مکتب هست که بسیار حساس و از نظر آثار تربیتی و اجتماعی فوق العاده قابل توجه است. به موجب این تفاوت اعتقاد به قضا و قدر از نظر جهان بینی الهی در ایجاد امید و نشاط فعالیت و اعتماد به نتیجه گرفتن از سعی و عمل اثر خارق العاده دارد، بر خلاف جهان بینی مادی که فاقد این مزیت است. این تفاوت از این اصل ناشی می شود که، عوامل مؤثر در کار جهان که مجموعا علل و اسباب جهان را تشکیل می دهند و مظاهر قضا و قدر به شمار می روند، منحصر به امور مادی نمی باشند، یک سلسله امور معنوی نیز وجود دارند که جزء عوامل مؤثر جهان اند و قهرا در تغییر و تبدیل سرنوشت مؤثرند. مطابق این نظر، یک سلسله حساب های غیر مادی نیز جزء حساب عالم است. مثلا حمایت از حق و عدالت یک حساب معنوی دارد ماورای حساب های مادی و محسوس. جهان به حق و عدالت برپاست و به حمایت کسانی که به حمایت حق و عدالت بر می خیزند، بر می خیزد و اجر و پاداش آنها را ضایع نمی کند: «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛ اگر خدا را یاری کنید، یاریتان می کند و گام هایتان را استوار می دارد» (محمد/ 7) «ان الله یدافع عن الذین آمنوا ان الله لا یحب کل خوان کفور؛ خداوند مدافع اهل ایمان است و خیانتکاران کافر نعمت را دوست نمی دارد» (حج/ 38) «و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز؛ خداوند یاری می کند آن کس را که او را یاری کند. خداوند نیرومند و غالب است.» (حج/ 40)
یکی از حساب های عالم، توکل و اعتماد به خداست. توکل یعنی انسان در پیمودن راه حق، چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفی، به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگی هدف صحیح و خداپسند خود را در نظر بگیرد نه منافع شخصی را، اگر فعالیت خود را متوجه انجام وظیفه کند نه متوجه خود، کار خود را به خدا بازگذارد، خداوند او را تحت حمایت خود قرار می دهد. اینها و امثال اینها یک سلسله حساب های مخصوصی است که فقط در جهان بینی الهی موجود است و از نظر جهان بینی الهی جزء عوامل علی و معلولی و مظاهر قضا و قدر است. بنابراین، اعتقاد درست به قضا و قدر الهی، یک نفر با ایمان را در عمل و فعالیت صحیح، مطمئن تر و به نتیجه کار امیدوارتر می کند. زیرا از نظر مادی، سنن تشریعی یعنی مقرراتی که خوب است و باید بشر به آنها عمل کند، حساب مخصوصی در میان سنن تکوینی ندارد، حق و باطل، درست و نادرست، عدالت و ستم، یک جور حساب دارند، جهان نسبت به طرفداران هر یک از اینها بی طرف است. اما از نظر الهی جهان نسبت به این امور بی طرف نیست، طرفدار اهل حق و درستی و عدالت است. معتقد به تقدیر الهی، به حکمت و رحمت و عدالت الهی نیز معتقد است. معتقد است اگر کسی رضای خدا را تحصیل کند، یعنی از سنت تشریعی الهی پیروی کند در کنف آنها محفوظ خواهد ماند. این گونه اعتقاد به تقدیر و تدبیر الهی که نتیجه اش توکل و اعتماد به خداست، ترس از مرگ و نابودی و همچنین ترس از فقر و بی چیزی را از میان می برد و بزرگترین نقطه ضعف آدمی را که ترس از نیستی یا هستی شقاوت آلود است، اصلاح می کند.
اعتقاد به وجود این گونه حساب ها در کار عالم بود که مسلمانان صدر اسلام را آن اندازه فعال و کوشا و شجاع و دلیر بار آورد که در جهان مانند ندارد. قرآن کریم وصف الحال آنها را این طور ذکر می کند: «الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل* فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء و اتبعوا رضوان الله و الله ذو فضل عظیم؛ آنان که مردم به آنها گفتند جمعیتی انبوه برای نابودی شما گرد آمده اند، پس بترسید از آنها، اما این تهدید جز بر ایمان آنها نیفزود و گفتند حمایت خدا ما را بس است و او خوب کارگزاری است، پس بازگشتند با نعمتی از خداوند و تفضلی از جانب او در حالی که هیچ گونه بدی به آنها نرسیده بود و تنها خشنودی خدا را در نظر گرفتند و پی جویی کردند. خداوند صاحب تفضلی بزرگ است» (آل عمران/ 173-174)
با این بیان امتیاز کامل اعتقاد به قضا و قدر الهی طبق تعلیمات قرآن مجید از اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر مادی که یک نفر ماتریالیست طبق نظام علت و معلول مادی دارای آن است، کاملا روشن است. یک نفر مادی هر اندازه به مسلک و روش و آیین خود مؤمن و معتقد باشد، بیش از این عقیده ندارد که به هر اندازه سعی و کوشش و مجاهدت در راه تحقق بخشیدن به آرمان خود به خرج دهد، نتیجه می گیرد. اما یک نفر مسلمان مؤمن و معتقد به قضا و قدر الهی عقیده دارد که جهان طوری ساخته شده است که اگر او در راه عقیده و ایمان خود فداکاری کند و کوشش به خرج دهد، دستگاه علی و معلولی جهان به حمایت او بر می خیزد و او را از پشتیبانی خود بهره مند می کند، صدها هزار برابر نیرویی که او خود در راه هدف خود مصرف می کند، نیروی ذخیره در جهان هست که در چنین شرایطی به یاری او به کار می افتد. از نظر مادی یک نفر طرفدار حقیقت و عدالت همان قدر باید به اثر فعالیت خود مطمئن و امیدوار باشد که یک نفر طرفدار ظلم و باطل به فعالیت های خود و اثر آنها مطمئن است، زیرا به عقیده او از نظر جهان و جریان کلی عالم، فرقی میان آن دو نفر نیست ولی از نظر مکتب الهی بین این دو تفاوت بسیار است.
جهان بینی اسلامی قضا و قدر ماتریالیسم علت و معلول توکل رضای خدا