عجیب این است که طبق آنچه چهار سال پیش بعضی از مجلات و نشریات ایران نوشتند، یکی از دانشمندان مسلمان هند به نام دکتر سید عبداللطیف که اهل حیدر آباد هند است و ریاست انستیتوی مطالعات فرهنگی درباره هند و شرق نزدیک، و همچنین ریاست آکادمی مطالعات اسلامی حیدر آباد را به عهده دارد، در یکی از کنفرانس های اسلامی هند سخنرانی مبسوطی در این زمینه کرده و به زبان انگلیسی منتشر کرده و مدعی شده که رسول خدا (ص) حتی قبل از دوره رسالت می خوانده و می نوشته است! انتشار گفته های آقای دکتر سید عبداللطیف هیجان خاصی در میان خوانندگان ایرانی ایجاد کرد و مراجعات و پرسش های زیادی همان وقت از مقامات مربوطه در اینباره می شد. اینجانب همان وقت یک سخنرانی کوتاهی برای دانش آموزان در این زمینه ایراد کرد. از نظر علاقه ای که همان وقت در عموم احساس می شد و هم از نظر اینکه در سخنان آقای دکتر سید عبداللطیف چیزهایی هست که از یک محقق بعید است، ما سخنان ایشان را نقل و نقد می کنیم. ایشان مدعی شده اند که:
1- علت اینکه گفته شده رسول اکرم (ص) نه می خوانده و نه می نوشته است، فقط اشتباهی است که مفسران در تفسیر کلمه "امی" کرده اند. این کلمه در سوره اعراف در آیه 158 و 157 در وصف رسول اکرم (ص) آمده است. در آیه 157 می فرماید: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی»؛ آنانی که فرستاده ای را که پیامبری امی است، پیروی می کنند.(اعراف/ 158-157) در آیه 158 می فرماید: «فامنوا بالله و رسوله النبی الامی»؛ به خدا و فرستاده اش پیامبر امی ایمان بیاورید.(اعراف/ 158)، ایشان می گویند مفسران پنداشته اند که معنی "امی" درس ناخوانده است، در صورتی که معنی "امی" این نیست.
2- در قرآن آیات دیگری هست که به صراحت می فهماند رسول خدا، هم می خوانده و هم می نوشته است.
3- برخی از احادیث معتبر و نقل های تاریخی به صراحت خواندن و نوشتن رسول خدا را ثبت کرده است. اینهاست خلاصه ادعای مشارالیه. ما به ترتیب این سه قسمت را بحث و انتقاد می کنیم.
نقد ادعای دکتر سید عبداللطیف
ادعای این دانشمند که می گوید منشأ اعتقاد مسلمانان به درس ناخواندگی پیغمبر (ص) فقط تفسیر کلمه "امی" بوده است بی اساس است، زیرا: اولا، تاریخ عرب و مکه مقارن ظهور اسلام گواه قاطع بر درس ناخواندگی پیغمبر (ص) است. وضع خواندن و نوشتن در محیط حجاز، مقارن ظهور اسلام، آنچنان محدود بوده است که نام فرد فرد کسانی که با این صنعت آشنا بودند به واسطه کثرت اشتهار در متون تواریخ ثبت شده است و احدی پیغمبر (ص) را جزء آنان به شمار نیاورده است. فرضا در قرآن اشاره و یا تصریحی به این مطلب نمی بود، مسلمین مجبور بودند به حکم تاریخ قطعی قبول کنند که پیغمبرشان درس ناخوانده بوده است. ثانیا، در خود قرآن کریم آیه دیگری هست که از آیات سوره اعراف که در آنها کلمه "امی" به کار رفته است صراحت کمتری ندارد. مفسران اسلامی در مفهوم کلمه امی که در آیات سوره اعراف هست کم و بیش اختلاف نظر دارند، ولی در مفهوم این آیه از نظر دلالت بر درس ناخواندگی پیغمبر اکرم (ص) هیچ گونه اختلاف نظر ندارند. آن آیه این است: «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطه یمینک اذا لارتاب المبطلون»؛ «تو پیش از نزول قرآن هیچ نوشته ای را نمی خواندی و با دست راست خود (که وسیله نوشتن است) نمی نوشتی. و اگر قبلا می خواندی و می نوشتی، یاوه گویان شک و تهمت به وجود می آوردند». (عنکبوت/ 48). آیه دیگری که مشعر بر درس ناخواندگی رسول اکرم (ص) است آیه 52 از سوره شوری است: «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان»؛ «ما قرآن را که روح و حیات است، از "امر" خود بر تو وحی کردیم. تو قبلا نمی دانستی نوشته چیست، ایمان چیست. این آیه می گوید تو قبل از نزول وحی با کتاب و نوشته آشنا نبودی».(شوری/ 52). آقای دکتر سید عبداللطیف از این آیه ذکری به میان نیاورده است. ممکن است بگوید مقصود از کلمه "کتاب" در این آیه نیز متون مقدس است که به زبان غیر عربی بوده است. جواب این است که مفسران اسلامی به دلیلی که بر ما روشن نیست گفته اند مقصود از کتاب، خصوص قرآن است. بنابراین تفسیر این آیه از مورد استدلال خارج است. ثالثا، مفسران اسلامی هرگز در مفهوم کلمه امی وحدت نظر نداشته اند، در صورتی که درباره درس ناخواندگی و آشنا نبودن رسول اکرم (ص) قبل از رسالت با خواندن و نوشتن، همواره وحدت نظر میان همه مفسران بلکه میان جمیع علمای اسلام وجود داشته است، و این خود دلیل قاطعی است که منشأ اعتقاد مسلمین به درس ناخواندگی رسول اکرم تفسیر کلمه "امی" نبوده است.
نقد تفسیر ابداعی دکتر عبداللطیف از کلمه امی
اولا، از قدیم ترین ایام، مفسران اسلامی کلمه امی و امیون را سه جور تفسیر کرده اند و لااقل احتمالات سه گانه ای درباره آن ذکر کرده اند. مفسران اسلامی بر خلاف ادعای آقای دکتر سید عبداللطیف فقط به یک معنی نچسبیده اند. ثانیا، هیچ کس نگفته است که کلمه امی به معنی نوزاد چشم و گوش بسته است که معنی ضمنی آن کسی باشد که نمی تواند بخواند و بنویسد. این کلمه اساسا در مورد نوزاد به کار نمی رود، در مورد بزرگسالی به کار می رود که از لحاظ فن خواندن و نوشتن به حالتی است که از مادر زاده شده است، به اصطلاح علمای منطق مفهوم "عدم و ملکه" دارد. منطقیین اسلامی همواره این کلمه را به عنوان یکی از مثالهای عدم و ملکه در کتب منطق ذکر می کرده اند. ثالثا، اینکه می گوید یکی از معانی این کلمه این بوده که با متنهای قدیم سامی آشنایی نداشته باشد، صحیح نیست. آنچه از اقوال قدمای مفسرین و اهل لغت استفاده می شود این است که این کلمه در حالت جمع (امیین) به مشرکین عرب گفته می شده است در مقابل اهل کتاب، به این علت که غالبا مشرکین عرب بی سواد بودند، و ظاهرا این عنوان تحقیر آمیز را یهودیان و مسیحیان به آنها داده بودند. ممکن نیست مردمی فقط به خاطر اینکه با زبان و کتاب مخصوصی آشنایی ندارند ولی به زبان خودشان بخوانند و بنویسند به آنها "امیین" گفته شود، زیرا به هر حال ریشه این کلمه بنابراین تفسیر نیز کلمه "ام" یا "امت" است و مفهوم باقی بودن به حالت اولی و مادر زادی را می رساند. و اما علت اینکه این کلمه از ریشه ام القری شناخته نشده است با اینکه به صورت احتمال همواره آن را ذکر می کرده اند، اشکالات فراوانی است که در این معنی وجود داشته است و قبلا بیان شد. پس تعجب این دانشمند هندی بیجاست. مؤید این مدعا این است که در برخی استعمالات دیگر این کلمه که در روایات یا تواریخ ضبط شده است مفهومی جز "درس ناخوانده" ندارد.
تفسیر آیه شریفه «و ما کنت تتلوا ...»، «و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لاتخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون»؛ «تو پیش از نزول قرآن هیچ نوشته ای را نمی خواندی و با دست راست خود (که وسیله نوشتن است) نمی نوشتی. و اگر قبلا می خواندی و می نوشتی، یاوه گویان شک و تهمت به وجود می آوردند»، (عنکبوت/ 48). این آیه صراحت دارد که پیغمبر (ص) قبل از رسالت نه می خوانده و نه می نوشته است. مفسران اسلامی عموما این آیه را همین طور تفسیر کرده اند. اما مشارالیه مدعی است که در تفسیر این آیه نیز اشتباه شده است، مدعی است کلمه "کتاب" در این آیه اشاره به کتابهای مقدس است از قبیل تورات و انجیل، مدعی است این آیه می گوید تو قبل از نزول قرآن با هیچ کتاب مقدسی آشنا نبودی، زیرا این کتابها به زبان عربی نبود، و اگر آن کتابها را که به زبان غیر عربی است خوانده بودی مورد شک و تهمت یاوه گویان واقع می شدی. این ادعا صحیح نیست. "کتاب" در لغت عربی، بر خلاف مفهوم رایج امروز این کلمه در زبان فارسی، به معنی مطلق نوشته است، خواه نامه باشد یا دفتر، مقدس و آسمانی باشد یا غیر مقدس و غیر آسمانی. در قرآن کریم این کلمه مکرر استعمال شده است: گاهی در مورد نامه ای که میان دو نفر مبادله می شود به کار رفته است، مانند آنچه درباره ملکه سبا آمده است: «یا ایها الملاء انی القی الی کتاب کریم انه من سلیمان»؛ «ای بزرگان! نامه ای گرامی به من رسیده است. نامه از سلیمان است»، (نمل/ 29). و گاهی در مورد قراردادی که به عنوان سند میان دو نفر مبادله می شود استعمال شده است: «والذین یبتغون الکتاب مما ملکت ایمانکم فکاتبوهم»؛ «بردگانی که مایل اند طبق یک قرارداد، خود را آزاد کنند، تقاضای آنان را بپذیرید و با آنها قرارداد مبادله کنید»، (نور/ 33). و گاهی در مورد الواح غیبی و حقایق ملکوتی که حکایت علمی از حوادث جهان دارند به کار رفته است: «و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین»؛ «هیچ تر و یا خشکی نیست مگر آنکه در نوشته ای روشن مضبوط است»، (انعام/ 59).
در قرآن کریم تنها در مواردی که کلمه "اهل" به این کلمه اضافه شده و "اهل الکتاب" گفته شده است، اصطلاح خاصی منظور شده است. اهل کتاب یعنی پیروان یکی از کتب آسمانی. در سوره نساء آیه 153 چنین می فرماید: «یسلک اهل الکتاب أن تنزل علیهم کتابا من السماء»؛ «پیروان کتاب آسمانی، از تو می خواهند که از آسمان نامه ای بر آنها فرود آوری»، (نساء/ 153). در این آیه این کلمه دو نوبت ذکر شده است: یک نوبت با کلمه اهل و یک نوبت تنها. آنجا که کلمه اهل به این کلمه اضافه شده است مقصود کتاب آسمانی است، و آنجا که تنها ذکر شده یک نامه ساده است. بعلاوه، جمله "و لا تخطه بیمینک" خود قرینه است که مقصود این است: "تو نه می خواندی و نه می نوشتی، و اگر خواندن و نوشتن می دانستی تو را متهم می کردند که از جای دیگر گرفته و نوشته ای اما چون تو نه خواندن می دانستی و نه نوشتن، پس جایی برای این تهمت نیست". اما اگر مقصود این باشد که تو کتابهای مقدس را چون به زبان دیگر است نخوانده ای، معنی آیه این خواهد بود: "تو قبلا به زبانهای دیگر نمی خواندی و به آن زبانها نمی نوشتی" و البته معنی درستی نیست، زیرا تنها خواندن آن کتابها با آن زبانها کافی بود برای تهمت. لازم نبود که حتما با آن زبانها بتواند بنویسد، همین قدر که با آن زبانها می خواند، ولو با زبان خودش می نوشت، کافی بود که مورد تهمت قرار گیرد. آری، در اینجا نکته ای هست که ممکن است مؤید نظر آقای دکتر سید عبداللطیف باشد، هر چند خود وی متذکر این نکته نشده است، هیچیک از مفسران نیز به آن توجه نکرده اند. در این آیه کریمه کلمه "تتلوا" به کار رفته است که از ماده "تلاوت" است. تلاوت همچنانکه راغب در مفردات گفته، اختصاص دارد به قرائت آیات مقدس، بر خلاف کلمه "قرائت" که اعم است. پس هر چند کلمه "کتاب" اعم است از کتاب مقدس و غیر مقدس، اما کلمه "تتلوا" اختصاص دارد به قرائت آیات مقدس. ولی ظاهرا علت اینکه در اینجا کلمه "تتلوا" به کار رفته است این است که مورد بحث، قرآن است و از لحاظ "مشاکله" که جزء صنایع بدیعیه است در مورد قرائت سایر چیزها نیز این کلمه به کار رفته است، مثل این است که چنین گفته باشد: "تو اکنون قرآن تلاوت می کنی، ولی قبل از قرآن هیچ نوشته ای را تلاوت نمی کردی".
تفسیر تاریخ تاریخ اسلام باورها در قرآن تهمت امی پیامبر اکرم لغت شناسی