یاخته های مغز، یعنی موجودات بسیار ریزی که بافت های مغز را تشکیل می دهند. یاخته های مغز بر دو گونه اند: یاخته هائی که در جدار خارجی مغز قرار دارند و آنها را بطور دسته جمعی ماده سنجابی نامند. برای هر بخشی ازین ماده سنجابی وظیفه ای تعیین شده است. پزشکان مجموع این بخشها را مراکز عصبی نامند. در میان این بخشها، مرکزی برای سخن گفتن، مرکزی برای شنیدن، مرکزی برای دیدن، مرکزی برای تنظیم درجه حرارت، مرکزی برای خواندن، مرکزی برای نوشتن، مرکزی در پوست خارجی مغز می باشد. باور کنید حجم هر یک از این مراکز عصبی، بزرگتر از حجم ته سنجاق نمی باشد.
گونه دوم از یاخته های مغز، آنهائی هستند که در باطن مغز قرار دارند و رنگ آنها نسبت به پوست سفید می باشد. این یاخته ها مجموعه ای از الیاف عصبی را تشکیل می دهند که از یک طرف، به اجزاء مغز و از طرف دیگر، به الیاف عصبی که در نخاع شوکی قرار دارند، متصل میباشند. از این گروه، پیامها، راهنمائیها، دستورات، بوسیله اعصاب، برای اعضای رئیسه بدن، صادر می شود. دسته ای از اعصاب، اوامر این مراکز را، برای همه اعضاء جسم میبرند که وظائف خود را انجام دهند و دسته ای دیگر، پیامها را برای مراکز مختلف مغز میبرند تا همه با هم یکنواخت شده و هماهنگی داشته باشند.
آیا عقل باور می کند که ماده فاقد عقل و دانش، در آغاز جهان، نیازهای انسان را، از نظر کارهائی که از وی سر میزند، تشخیص داده باشد تا مراکزی برای آنها در مغز آماده کرده باشد؟ هرگز؟ چون تشخیص این نکته موقوف بر داشتن عقل و علم است. محال است که فاقد عقل و علم، بتواند به ذاتیات بشری پی ببرد. آیا قدرت علمی و فکری بشر امروز و فردا می تواند مرکز صدور فرمان برای حرکت، موتوری بسازد که از ته سنجاق بزرگتر نباشد؟ و همچنین مرکزهای دیگری که نام برده شد؟! اینها همگی نشانه قدرت نامتناهی و علم نامتناهی سازنده انسان و جهان می باشد ولی بشر بی انصاف، بشر بی وجدان، بشر ماجراجو و یاغی، نمی خواهد به زبان، به این مطلب اعتراف کند و میگردد که سخنی از خود ببافد تا حقایق را بپوشاند. گفتیم به زبان نمی خواهد بپذیرید. چون در قلبش میداند که چنین موجودی هست.
بدن انسان آفرینش اثبات خدا صفات خدا علوم طبیعی نشانه های خدا