در قرآن آمده است: «و قال الذین کفروا لا تأتینا الساعة قل بلی ' و ربی لتأتینکم عـ'لم الغیب؛ مردمی که کافر شدند میگویند: ساعت قیام قیامت به ما نخواهد رسید. ای پیامبر بگو: سوگند به پروردگار من که بر پنهانیها داناست خواهد رسید؛ آری خواهد رسید» (سبأ/ 3).
کفر به معنای پوشانیدن است. «الذین کفروا» یعنی کسانی که روی حق را می پوشانند، و زیر بار حق نمیروند. می گویند: قیامت برای ما نخواهد بود. اینها از خودشان میترسند، و برای آنکه در دام نیفتند انکار قیامت می کنند. باید خودشان را درست کنند؛ نباید واقعیت را انکار کنند. افراد کافر به عوض تزکیه و عمل صالح که بدینوسیله خود را به قیامت نیکو نزدیک کنند، راه قهقرا پیموده در کفر و کردار ناشایسته غوطه میخورند؛ ولی انکار قیامت می نمایند. مثل کبکی که برای رهائی از دست شکارچی، سر خود را در زیر برف فرو می برد و چنین می پندارد که با این پنهان شدن، از دست او رها شده است؛ مسکین نمی داند که بدینوسیله با دست خود، خود را تسلیم صیاد کرده است؛ «قل بلی ' و ربی لتأتینکم» ساعت قیامت خواهد رسید؛ خواه انکار کنید، و خواه نکنید! سوگند به پروردگار عالم بر غیب و مطلع بر اسرار و نهان، خواهد رسید.
«لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السمـاوا ت و لا فی الارض و لا أصغر من ذلک و لا أکبر إلا فی کتـاب مبین؛ به اندازه سنگینی یک ذره از نزد خدا چیزی پنهان نخواهد شد، نه در آسمانها و نه در زمین، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر؛ مگر آنکه همگی در کتاب آشکار و روشن خدا موجود است» (سبأ/ 3).
هر چه هست در عالم وجود، ثبت و ضبط است. ای کافر! چگونه میخواهی خودت و کردارت را از پروردگارت نهان بداری؟ مگر با انکار می توان پنهان نمود؟ لقمان به فرزندش میگوید: «یـ'بنی إنهآ إن تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة أو فی السمـ'و ' ت أو فی الارض یأت بها الله إن الله لطیف خبیر؛ ای نور دیده من! اگر به وزن یک حبه از خردل در سنگی افتاده باشد، یا در آسمانها باشد و یا در زمین بوده باشد، خداوند آنرا می آورد. حقا بدرستیکه خداوند لطیف و داناست؛ و مطلع از همة جهات» (لقمان/ 16).
هر چه هست در کتاب مبین است. کتاب مبین، عالم واقع؛ و عالم واقع عین علم حضوری ذات اقدس حق تعالی است. پس تمام موجودات در عالم کون و واقعیت در نزد خدا حاضرند، و نه تنها خداوند احاطه علمیه بر آنها دارد، بلکه احاطه عینیه و واقعیه دارد. علم پروردگار بر موجودات، علم حضوری است نه حصولی. و معنای علم حضوری حاضر بودن نفس معلوم و واقعیت معلوم در نزد عالم است. عین ایمان مؤمن و کردار نیک او، و عین کفر کافر و عمل ناپسند او در نزد خداوند حاضر است: «لیجزی الذین ءامنوا و عملوا الصـ'لحـ'ت أولـ'نءک لهم مغفرة و رزق کریم؛ تا کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند پاداش دهد، آنان آمرزش و روزی کریمانه برایشان خواهد بود» (سبا/ 4).
این حضور و شهود تمام موجودات حتی ذرات در نزد خداوند، برای آنستکه خداوند به کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام میدهند پاداش بدهد؛ وه! چه پاداشی! مغفرت خداوند و روزی مکرم و مطبوع و بدون آزار، گوارا و بلند مرتبه و عالی رتبه .