پیروزى پیامبر اکرم (ص) در تبلیغ اسلام هر چند با تایید و امداد الهى بود، ولى عوامل زیادى از نظر ظاهر داشت که یکى از مهمترین آنها جاذبه اخلاقى پیامبر (ص) بود. آنچنان صفات عالی انسانى و مکارم اخلاق در او جمع بود که دشمنان سرسخت را تحت تاثیر قرار مى داد، و به تسلیم وادار مى کرد، و دوستان را سخت مجذوب مى ساخت. بلکه اگر این را معجزه اخلاقى پیامبر (ص) بنامیم اغراق نگفته ایم، چنانکه نمونه اى از این معجزه اخلاقى در فتح مکه نمایان گشت.
در حالات پیامبر اسلام (ص) آمده است که هر گاه پاى خود را در رکاب مى گذارد مى فرمود: بسم الله، و هنگامى که بر مرکب استقرار مى یافت مى فرمود: «الحمدلله على کل حال، سبحان الذى سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنین و انا الى ربنا لمنقلبون؛پاک و منزه است کسى که این را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانایى تسخیر آن را نداشتیم و ما به سوى پروردگارمان بازمى گردیم!» (زخرف/ 13- 14) بر پشت آنها به خوبى قرار گیرید سپس هنگامى که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکر شوید.
پیامبر اسلام اسطوره صبر و استقامت بود. زندگى پیامبران بزرگ خدا مخصوصا پیامبر اسلام (ص) بیانگر مقاومت بى حد و حصر آنها در برابر حوادث سخت، و طوفانهاى شدید، و مشکلات طاقت فرسا است، و با توجه به اینکه مسیر حق همیشه داراى اینگونه مشکلات است رهروان راه حق باید از آنها در این مسیر الهام بگیرند. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده: خداوند محمد (ص) را مبعوث کرد و او را به صبر و مدارا دستور داد، و او صبر کرد تا نسبتهاى بسیار ناروا به او دادند، تا آنجا که سینه اش تنگ شد، خداوند این آیه را بر او نازل کرد: «و لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون* فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین؛ ما مى دانیم که به خاطر سخنان آنها ناراحت مى گردى و سینه ات تنگ مى شود، تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور، و از سجده کنندگان باش.» (حجر/ 97- 98) باز او را تکذیب کردند و تیرهاى تهمت از هر سو به طرفش پرتاب نمودند، و از این جهت محزون و غمگین شد، باز خداوند براى دلداریش این آیه را نازل فرمود: «قد نعلم انه لیحزنک الذى یقولون فانهم لا یکذبونک ولکن الظالمین بایات الله یجحدون* و لقد کذبت رسل من قبلک فصبروا على ما کذبوا و اوذوا حتى اتاهم نصرنا؛ ما مى دانیم که سخنان آنها تو را اندوهگین مى کند، ولى آنها تو را تکذیب نمى کنند بلکه ستمگران آیات خدا را تکذیب مى کنند، پیش از تو نیز رسولان خدا را تکذیب کردند و آنها در برابر تکذیبها و آزارها صبر نمودند تا یارى ما به کمکشان آمد.» (انعام/ 33- 34)
سپس امام (ع) مى افزاید: پیامبر (ص) خود را وادار به صبر و شکیبائى کرد، اما در این هنگام آنها از حد گذراندند و نام خدا را بردند، و نسبت به ساحت مقدسش تکذیب کردند، پیامبر (ص) فرمود من در برابر ناملایمات خود و خانواده و حیثیتم صبر کردم، ولى در برابر بدگوئى به پروردگارم شکیبایى ندارم، در اینجا خداوند عز و جل این را نازل فرمود: «و لقد خلقنا السموات و الارض و ما بینهما فی ستة ایام و ما مسنا من لغوب؛ ما آسمان و زمین و آنچه در میان این دو است در شش دوران آفریدیم و تعب و رنجى بما نرسید.» (ق/ 38) بنابر این تو هم عجله مکن و در برابر سخنان آنان صابر باش، اینجا بود که پیامبر صبر و شکیبائى را در تمام حالات پیش گرفت تا بر دشمنانش پیروز شد.
پیامبر آنقدر دلسوز بود که گاه از عدم ایمان آنها نزدیک بود دق کند، چنانکه در آیه 6 سوره کهف مى خوانیم: «فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا؛ گوئى مى خواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنى چرا که آنها به این قرآن ایمان نیاورده اند.»
طبق آیات قرآن فرعون در برابر دعوت حضرت موسى (ع) به سوى خداوند یکتا و ترک ظلم و بیدادگرى، موسى را متهم ساخت که او ساحر یا مجنون است، این نسبت که از سوى مشرکان به پیامبر اسلام (ص) نیز داده مى شد براى مؤمنان اندک نخستین، بسیار گران بود، و روح پاک پیامبر (ص) را آزرده مى ساخت. آیه «کذلک ما اتى الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر او مجنون؛ بدین سان برای پیشینیان آنها هیچ پیامبری نیامد جز اینکه گفتند: او ساحر یا دیوانه ای است.» (ذاریات/ 52) براى دلدارى پیامبر (ص) و مؤمنان مى گوید: تنها تو نیستى که هدف این تیرهاى زهرآگین تهمت قرار گرفته اى اینگونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشده مگر اینکه گفتند: او ساحر یا دیوانه است. آنها را ساحر مى خواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخى منطقى نداشتند، و مجنون خطاب مى کردند چرا که همرنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادى سر تسلیم فرود نمى آوردند. بنابراین نگران نباش و غم و اندوه به خود راه مده، و بر استقامت و پایدارى و صبر و شکیبائى خود بیفزا که این گونه گفته ها و نسبتهاى بى اساس همیشه در برابر مردان حق بوده است. سپس مى افزاید: بلکه آنها قومى طغیانگرند «بل هم قوم طاغون» (ذاریات/ 53) باز براى تسلى خاطر و دلدارى بیشتر به پیامبر (ص) مى فرماید: اکنون که این قوم طاغى و سرکش حاضر به شنیدن حق نیستند از آنها روى بگردان «فتول عنهم» و مطمئن باش که تو وظیفه خود را به طور کامل انجام داده اى، و هرگز درخور سرزنش و ملامت نخواهى بود «فما انت بملوم» (ذاریات/ 54) این جمله در حقیقت یادآور آیات دیگرى است که نشان مى دهد پیامبر آنقدر دلسوز بود که گاه از عدم ایمان آنها نزدیک بود دق کند، چنانکه در آیه 6 سوره کهف مى خوانیم: «فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا؛ گوئى مى خواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنى چرا که آنها به این قرآن ایمان نیاورده اند. البته یک رهبر راستین باید چنین باشد.»
پیامبر اکرم دارای شرح صدر بود چنانکه خداوند مى فرماید: «الم نشرح لک صدرک؛ آیا ما سینه تو را فراخ نکردیم.» (شرح/ 1) منظور از شرح صدر در اینجا معنى کنائى آن است و آن توسعه دادن به روح و فکر پیامبر است و این توسعه مى تواند مفهوم وسیعى داشته باشد که هم وسعت علمى پیامبر را از طریق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و کارشکنیهاى دشمنان و مخالفان. و به همین جهت هنگامى که موسى بن عمران ماموریت دعوت فرعون طغیانگر را پیدا مى کند «اذهب الى فرعون انه طغى؛ به سوی فرعون برو که او طغیان کرده است.» بلافاصله عرض مى کند «رب اشرح لى صدرى* و یسر لى امرى؛ گفت: خداوندا سینه ام را گشاده ساز و کار را بر من آسان کن» (طه/ 24 - 26) و در جائى دیگر خطاب به پیغمبر اکرم (ص) آمده است: «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت؛ اکنون که چنین است منتظر فرمان پروردگارت باش استقامت و شکیبائى کن و مانند یونس مباش. (که بر اثر ترک شکیبائى لازم گرفتار آنهمه مشکلات و مرارت شد)» (قلم/ 48)
شرح صدر در حقیقت نقطه مقابل ضیق صدر است چنانکه در آیه 97 سوره حجر مى خوانیم «و لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون؛ ما مى دانیم که سینه تو بخاطر گفتگوهاى (مغرضانه) آنها تنگ مى شود.» اصولا هیچ رهبر بزرگى نمى تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشکلات رود و آنکس که رسالتش از همه عظیمتر است (مانند پیغمبر اکرم) شرح صدر او باید از همه بیشتر باشد طوفانها آرامش اقیانوس روح او را بر هم نزند مشکلات او را به زانو در نیاورد کارشکنی هاى دشمنان مأیوسش نسازد سؤالات از مسائل پیچیده او را در تنگنا قرار ندهد و این عظیمترین هدیه الهى به رسول الله بود. و به خاطر همین شرح صدر بود که پیامبر (ص) به عالى ترین وجهى مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت، و وظائف خود را در این طریق به خوبى انجام داد.
آغاز دعوت پیغمبر اکرم (ص) از ذکر نام خدا شروع شد، «اقرأ باسم ربک؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید.» (علق/ 1) و جالب اینکه تمام زندگانى پر بار او آمیخته با ذکر خدا و یاد خدا بود. ذکر خداوند با هر نفسش توأم بود، برمى خاست، مى نشست، مى خوابید، راه مى رفت، سوار مى شد، پیاده مى شد، توقف مى کرد همه با یاد خدا بود و با نام الله. هنگامى که از خواب بیدار مى شد مى فرمود: «الحمد لله الذى احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور؛ سپاس خدایی را که پس از این که ما را میراند دومرتبه زنده کرد و بازگشت به سوی اوست.» ابن عباس مى گوید: شبى خدمتش خوابیده بودم، هنگامى که از خواب بیدار شد سر به سوى آسمان بلند کرد، و ده آیه آخر سوره آل عمران را تلاوت فرمود: ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار؛ مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه هايى [قانع كننده] است.» (آل عمران/ 190) سپس عرضه داشت: «اللهم لک الحمد انت نور السموات و الارض و من فیهن... اللهم لک اسلمت و بک آمنت و علیک توکلت و الیک انبت؛ بار خدایا حمد از آن توست. تو روشنایی آسمان ها و زمین و کسانی هستی که در آسمان ها و زمین اند. بارخدایا به پیشگاهت تسلیمم و به تو مؤمنم و بر تو توکل می کنم و به سویت بازمی گردم.» هنگامى که از خانه بیرون مى آمد مى فرمود: «بسم الله، توکلت على الله، اللهم انى اعوذ بک ان اضل، او اضل، او ازل، او اظلم، او اظلم، او اجهل او یجهل على؛ به نام خدا، بر خدا توکل کردم. بار خدایا من به تو پناه می برم که گمراه کنم یا گمراه شوم یا بلغزم یا ستم کنم یا ندانم یا چیزی بر من مجهول بماند.» و هنگامى که وارد مسجد مى شد مى فرمود: «اعوذ بالله العظیم و بوجهه الکریم و سلطانه القدیم من الشیطان الرجیم؛ به خدای بزرگ و بزرگوار و فرمانروایی همیشگی اش پناه می برم از شیطان رانده شده.» و هنگامى که لباس نوى در تن مى کرد مى فرمود: «اللهم لک الحمد انت کسوتنیه اسئلک خیره و خیر ما صنع له و اعوذ بک من شره و شر ما صنع له؛ بارخدایا حمد از آن توست. تو مرا پوشاندی، از تو خیرش و خیر آنچه برایش درست شده می خواهم و به تو پناه می برم از شرش و شر آنچه برایش درست شده است.» و هنگامى که به خانه باز مى گشت مى فرمود: «الحمد لله الذى کفانى و آوانى و الحمد لله الذى اطعمنى و سقانى؛ حمد برای خدایی است که مرا کفایت کرد و پناه داد. حمد برای خدایی است که خوراکم داد و سیرابم کرد.»
و به همین ترتیب تمام زندگى او با یاد خدا و نام خدا و تقاضاى الطاف خداوند عجین و آمیخته بود. نرمی و مهربانی پیغمبر، عفو و گذشتش، استغفارهایش برای اصحاب و بیتابی اش برای بخشش گناه امت، همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را، طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود.
قرآن کریم به این مطلب اشاره می کند آنجا که می فرماید: به موجب مهربانی ای که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان می دهی اگر تو درشتخو و سخت دل می بودی از دورت پراکنده می شدند پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها مشورت کن، هرگاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده. «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ پس تو به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخوی و سختدل بودی بی شک از گرد تو پراکنده می شدند پس از ایشان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و با آنان در کار (جنگ) مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن.» (آل عمران/ 159)
خداوند درسوره قلم آیات 1 تا 7 با اشاره به اخلاق پیامبر می فرماید: «ن و القلم و ما یسطرون* ما أنت بنعمة ربک بمجنون* و إن لک لأجرا غیر ممنون* و إنک لعلى خلق عظیم* فستبصر و یبصرون* بأیکم المفتون* إن ربک هو أعلم بمن ضل عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین؛ ن، سوگند به قلم، و آنچه را با قلم مى نویسند. به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون نیستى. و براى تو اجر و پاداشى عظیم و همیشگى است. و تو اخلاق عظیم و برجسته اى دارى. و به زودى تو مى بینى و آنها نیز مى بینند که کدامیک از شما مجنون هستید. پروردگار تو بهتر از هر کس مى داند چه کسى از راه او گمراه شده، و هدایت یافتگان را نیز بهتر مى شناسد.»
به چیزى که سوگند براى آن یاد شده پرداخته، مى فرماید: به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون نیستى. آنها که این نسبت ناروا را به تو مى زنند کوردلانى هستند که اینهمه نعمت الهى را درباره تو نمى نگرند، نعمت عقل و درایت سرشار، نعمت امانت و صدق و راستى و نعمت علم و دانش آشکار، و نبوت و مقام عصمت. دیوانه آنها هستند که مظهر عقل کل را متهم به جنون مى کنند، و رهبر و راهنماى انسانها را با این نسبت ناروا از خود دور مى سازند. و به دنبال آن مى افزاید: براى تو اجر عظیم و همیشگى است. چرا چنین پاداشى نداشته باشى؟ در حالى که در برابر این تهمتهاى زشت و ناروا استقامت مى کنى، و براى آنها آرزوى هدایت و نجات دارى، و هرگز از تلاش و کوشش در این راه خسته نمى شوى.
"ممنون" از ماده "من" به معنى "قطع" آمده است، یعنى اجر و پاداشى که هرگز قطع نمى شود و دائما باقى است، بعضى گفته اند ریشه این معنى از منت گرفته شده زیرا منت باعث قطع نعمت است. بعضى نیز گفته اند منظور از غیر ممنون این است که خداوند در مقابل این اجر عظیم هرگز بر تو منت نمى گذارد ولى تفسیر اول مناسبتر است. آیه بعد در توصیف دیگرى از پیامبر (ص) مى گوید: تو صاحب اخلاق عظیم و برجسته اى هستى «و إنک لعلى خلق عظیم». اخلاقى که عقل در آن حیران است لطف و محبتى بى نظیر، صفا و صمیمیتى بى مانند، صبر و استقامت و تحمل و حوصله اى توصیف ناپذیر.
اگر مردم را به بندگى خدا دعوت مى کنى تو خود بیش از همه عبادت مى نمایى، و اگر از کار بد باز مى دارى تو قبل از همه خوددارى مى کنى آزارت مى کنند و تو اندرز مى دهى، ناسزایت مى گویند و براى آنها دعا مى کنى، بر بدنت سنگ مى زنند و خاکستر داغ بر سرت مى ریزند و تو براى هدایت آنها دست به درگاه خدا برمى دارى. آرى تو کانون محبت و عواطف و سرچشمه رحمتى.
"خلق" از ماده "خلقت" به معنى صفاتى است که از انسان جدا نمى شود و همچون خلقت و آفرینش انسان مى گردد. بعضى از مفسران خلق عظیم پیامبر (ص) را به صبر در راه حق، و گستردگى بذل و بخشش، و تدبیر امور، و رفق و مدارا، و تحمل سختیها در مسیر دعوت به سوى خدا، و عفو و گذشت، و جهاد در راه پروردگار، و ترک حسد و حرص تفسیر کرده اند، ولى گرچه همه این صفات در پیامبر (ص) بود، ولى "خلق عظیم" او منحصر به اینها نبود. در بعضى از تفاسیر نیز "خلق عظیم" به قرآن یا آئین اسلام تفسیر شده است که مى تواند از مصادیق مفهوم وسیع فوق باشد، و به هر حال وجود این "خلق عظیم" در پیامبر (ص) دلیل بارزى بر عقل و درایت آن حضرت و نفى نسبتهاى دشمنان بود. و به دنبال آن مى افزاید: "به زودى تو مى بینى و آنها نیز مى بینند." که کدامیک از شما مجنون هستید؟!.
"مفتون" اسم مفعول از "فتنه" به معنى ابتلاء، و در اینجا به معنى ابتلاى به جنون است. آرى آنها امروز این نسبت ناروا را به تو مى دهند تا بندگان خدا را از تو دور کنند، ولى مردم عقل و شعور دارند، تدریجا به تعلیمات و سخنان تو آگاهى مى یابند، آن گاه این مساله روشن مى شود که این تعلیمات برجسته از سوى خداوند بزرگ بر قلب پاک و نورانى تو نازل شده، و خداوند سهم عظیمى از عقل و علم به تو بخشیده. حرکتها و موضع گیری هاى تو در آینده و پیشرفت و نفوذ سریع اسلام در سایه آن، نیز نشان خواهد داد که تو منبع بزرگ عقل و درایتى، دیوانه خفاشانى هستند که با نور این آفتاب به ستیز برخاستند. و البته در قیامت این حقایق باز هم روشنتر و آشکارتر خواهد شد. باز براى تاکید بیشتر مى فرماید: پروردگار تو به کسى که از طریق او گمراه شده آگاهتر است، و او هدایت یافتگان را بهتر مى شناسند. چرا که راه راه او است، و او بهتر از هر کس راه خود را مى شناسد، و به این ترتیب به پیامبر اسلام (ص) اطمینان بیشتر مى دهد که او در مسیر هدایت و دشمنانش در مسیر ضلالتند.
بسیاری از مشکلات و نقاط کور و بحران ساز زندگی در پرتو اخلاق الهی برطرف می شود و زمینه برای رشد صفا و صمیمیت و یکدلی فراهم می شود. حقیقت ایمان که باور داشتن خدایی است که خالق همه خوبی ها و همه کمالات و دارنده همه آنهاست چیزی جز نمایش این خوبی ها و کمالات در شئون گوناگون زندگی انسان با ایمان نیست. از این رو است که در فرهنگ دینی (قرآن و روایات) بر فضائل اخلاقی در همه زمینه ها بسیار تأکید شده است و به هر بهانه ای مؤمنان را به آنها توصیه کرده اند.