در «محاسن برقی»، از حضرت صادق (ع) روایت کرده است: «فی قوله: لتسـلن یؤمئذ عن النعیم، قال: إن الله أکرم من أن یسأل مؤمنا عن أکله و شربه؛ چون آن حضرت آیه را تفسیر کردند، گفتند: خداوند بزرگوارتر است از اینکه از مؤمنی، درباره خوردنی ها و آشامیدنی های او سؤالی بنماید» (محاسن، ص 399)
و نیز در «عیون اخبار الرضا» مرحوم صدوق، با اسنادش از ابراهیم بن عباس صولی چنین روایت می کند که او می گوید: روزی در محضر حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بودیم، و آن حضرت گفتند: در دنیا نعیم حقیقی نیست. بعضی از فقهایی که در محضر بودند، چنین گفتند که: خداوند عز وجل می فرماید: «ثم لتسـلن یؤمئذ عن النعیم؛ و آنگاه آن روز از این نعمت بازخواست می شوید» (تکاثر/ 8) و البته منظور همین نعیم در دنیاست، و آن آب خوشگوار است. حضرت رضا (ع) در حالی که صدای خود را بلند کردند، گفتند شما اینطور تفسیر می کنید! و آن را به اقسامی تقسیم می نمائید، به نحوی که بعضی می گویند: آب خنک است و بعضی میگویند: غذای لذیذ است و بعضی می گویند: خواب راحت است! اما پدر من روایت کرد برای من از پدرش حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق (ع) که چون این اقوال شما در محضر او بیان شد درباره تفسیر آیه «ثم لتسـلن یؤمئذ عن النعیم»، خشمگین شد و گفت: خداوند عز وجل، از تفضلی که به بندگان خود نموده است پرسش نمی کند و بر این منت نمی گذارد و منت گذاردن در مقابل نعمتی که مخلوقان خدا می دهند قبیح است تا چه رسد به اینکه به خدای عز وجل نسبت داده شود، و چگونه میتوان نسبت به خدا داد چیزی را که خداوند برای مخلوقان خود نمی پسندد؟
ولیکن نعیم، محبت ما اهل بیت است و موالات ماست، که خداوند بعد از سؤال از توحید و نبوت از آن سؤال می نماید. زیرا چون بنده خدا به این مهم وفا کند، او را به بهشت و سعادتی که زائل شدنی نیست می رساند و بر این واقعیت، روایت کرد برای من پدرم از پدرش از محمد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی از پدرش علی (ع) که او گفت: «قال رسول الله صلی الله علیه وءاله: یا علی! إن أول ما یسأل عنه العبد بعد موته، شهادة أن لا إله إلا الله، و أن محمدا رسول الله، و أنک ولی المؤمنین بما جعله الله و تعالی و جعلته لک! فمن أقر بذلک و کان یعتقده، صار إلی النعیم الذی لازوال له؛ رسول خدا (ص) گفته اند: ای علی! اولین چیزی که از بنده پس از مرگش سؤال می شود، شهادت است بر اینکه معبودی غیر از خدا نیست و اینکه محمد رسول خداست، و اینکه تو بر مبنای قراری که خدای تعالی برای تو داده است و قراری که من برای تو داده ام، ولی مؤمنان هستی! پس کسی که بدین مطلب اقرار کند و بدان معتقد باشد حرکتش به سوی نعیمی است که برای آن زوال نیست».
محمد بن یحیی صولی که راوی این روایت است گوید: «ابوذکوان که این روایت را برای من از ابراهیم بن عباس صولی بیان کرد، پس از آنکه بیان روایتش تمام شد به من گفت -به گفتار ابتدایی بدون آنکه من اشاره ای نموده باشم-: من به تو در این حدیث از جمیع جهات و جوانب آن حدیث می کنم: یکی از آن جهات اینست که تو الآن قصد خروج از شهر بصره را داری! و یکی از آن جهات اینست که من از مال خود می دهم و تو را از غم و گرفتاری که داری آزاد می سازم» (تفسیر برهان، ص 1216)
و یکی از آن جهات اینست که: من پیوسته به مطالعه کتب لغت و اشعار اشتغال داشتم، و هیچ زحمت تحمل غیر این دو علم را بر خود هموار نمی داشتم که پیغمبر (ص) را در خواب دیدم و مردم مرتبا سلام می کردند و آن حضرت جواب می داد. من هم سلام کردم و آن حضرت جواب مرا نداد. من عرض کردم: ای رسول خدا! مگر من از امت شما نیستم؟! فرمود: آری! ولیکن مردم را حدیث کن به حدیثی که از ابراهیم صولی شنیده ای. محمد صولی گوید: این حدیثی است که مردم از رسول اکرم (ص) روایت کرده اند، مگر آنکه در آن حدیث، ذکری از نعیم و آیه و تفسیر آن به میان نیامده است؛ و فقط در روایت حدیث به همین قدر اکتفا کرده اند که: «أول ما یسأل عنه العبد یوم القیمة: الشهادة والنبوة و موالاة علی بن أبی طالب علیه السلام؛ اولین چیزی که از بنده در روز بازپسین میشود: شهادت به توحید و نبوت و موالات امیرالمؤمنین است» (عیون اخبارالرضا)