در آیه 16 سوره جن می خوانیم: «والو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا؛ باز بگو به مردم به من وحی شده است که اگر مردم بر راه و طریق، بر طریقت استقامت بورزند آنها را از آب فراوان سیراب خواهیم کرد یعنی به آنها نعمت زیاد خواهیم داد». طریقه از نظر لغت همان طریقت است. این غیر از اصطلاح خاصی است که متصوفه دارند که طریقت را در مقابل شریعت و حقیقت قرار می دهند، اصطلاح خاص قرآن است.
در سوره جن آیه 11 می خوانیم که گروه جن درباره خود می گویند: «و انا منا الصالحون و منا دون ذلک کنا طرائق قددا؛ بعضی از ما شایسته و صالح هستیم بعضی غیر آن، غیرصالح ها طرائق متعددند». قرآن همیشه راه راست را یکی می داند راه کج را متعدد، برای راه راست قائل به طریقت یا طریقه -یعنی راه- است نه طرائق، برای راه کج و باطل قائل به طرائق متعدد است. اینجا چون صحبت راه حق است کلمه طریقه آمده: «والو استقاموا علی الطریقة؛ اگر مردم استقامت بورزند و بر راه ایستادگی کنند». پس دو مسئله است: یکی اینکه راه راست است و راه، رفتن و حرکت می خواهد. دوم اینکه در راه -که حرکت و رفتن می خواهد- مشکلات زیادی هست. مشکلات زیاد، استقامت و ایستادگی می خواهد، با مشکلات مواجه شدن، مرتب مشکل را حل کردن و راه را ادامه دادن. آن داستان معروف سیمرغ و سی مرغ که عطار آورده همین است. شاعر عرب می گوید:
خلیلی قطاع الفیافی الی الحمی *** کثیر و اما الوصلوان قلیل
یعنی دوستان من (دو دوست من)! کسانی که در صحرا به طرف مقصد راه می افتند، آنهایی که ابتدا به راه می افتند زیاد هستند اما تدریجا کم می شوند. اول یک شور و هیجانی همه را فرا می گیرد، همه از بیخ و بن حرکت می کنند. اگر مطلب در همان مرحله اول پایان بپذیرد همه خودشان را صاحب حق و حقیقت می دانند. اما اندکی که می آیند و زمان می گذرد با مشکلاتی مواجه می شوند، از کنار جدا و مرتب کم می شوند.
منزل به منزل که جلو می روند از عده کاسته می شود. آنهایی که به آخرین منزل می رسند عده کمی خواهند بود. آنهایی که ابتدا راه می افتند و مقداری هم شرکت می کنند خیلی زیادند، تدریجا کم می شوند، آنها که به مقصد می رسند کمند، یعنی به مقصد رسیدن استقامت می خواهد. قرآن هم می گوید: «والو استقاموا علی الطریقة». نفرمود: و اگر مردم وارد این راه بشوند، بلکه وارد راه بشوند استقامت هم به خرج بدهند.
بیان امام علی (ع)
چه بیان خوبی دارد علی (ع) در نهج البلاغه! اصحابش را مخاطب قرار داده. مردم وقتی که به رفاه زیاد و عیش و تنعم عادت کردند، خصلت عیش و تنعم و رفاه کم حوصلگی و کم صبری و زودرنجی و پرتوقعی و امثال اینهاست. از علی (ع) انتظارات زیادی داشتند، می گفتند برای ما کافی است که دور و بر تو هستیم، مگر غیر از اینکه دور و بر تو هستیم کار دیگری هم باید انجام دهیم؟! پس چرا فتح و پیروزی زود نصیب ما نمی شود؟ مگر ما که دور تو را گرفته ایم بر حق نیستیم؟
می فرمود: شما زمان پیغمبر را -که دور نشده- در نظر بگیرید. ببینید خداوند به پیغمبر -که اصل حق بود- چه وقت نصرت را عنایت کرد، چقدر پیغمبر و یارانش استقامت به خرج دادند تا در نهایت امر پیروز شدند. شما خیال کرده اید این یک لقمه ساده ای بود که همان روز اول به آنها رسید؟
آنگاه می فرماید سیزده سال مکه به جای خود، که چه رنجهایی پیغمبر اکرم شخصا متحمل شدند و چه رنجهایی اصحاب پیغمبر متحمل شدند! تازه دوره مدینه رسیده که دوره پیروزیشان است. وضع جنگها در دوره مدینه را تشریح می کند، می فرماید: «و لقد کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا؛ ما همراه پیغمبر بودیم، بزرگترین امتحانات و آزمایشها پیش پای ما گذاشته می شد. گاهی مجبور بودیم پسران خودمان را بکشیم چون به جنگمان آمده بودند، پدرانمان را بکشیم چون در گروه مخالف بودند، برادران خودمان را بکشیم چون در گروه مخالف بودند». گاهی با دشمن آنچنان روبرو می شدیم که: «و لقد کان الرجل منا و الاخر من عدونا یتصاولان تصاول الفحلین؛ شترهای نر را دیده اید که گاهی به جان همدیگر می افتند؟ چگونه یکدیگر را در بغل می گیرند، این می خواهد او را به زمین بزند او می خواهد این را! یعنی جنگ تن به تن ما به حالت کشتی گیری رسیده بود».
«فمرة لنا من عدونا و مرة لعدونا منا؛ هیچ کس هم قول نداده بود که همیشه ما برتر باشیم حالا که ما همراه پیغمبر هستیم پس حتما باید طرف پیروز باشیم، گاهی به سود ما بود به ضرر دشمن، گاهی هم به سود دشمن بود به ضرر ما» (نهج البلاغه، خطبه 56). چنین بود تا وقتی که صدق نیات ما به ظهور رسید یعنی واقعا آنچه که باید از درون ما بجوشد جوشید، آنوقت خداوند پیروزی خودش را بر ما نازل کرد. شما چه توقعی دارید؟! چرا اینقدر پر توقع شده اید؟!
«و الو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا؛ اگر بر این طریقت استقامت بورزند آن وقت است که آنها را از آب فراوان سیراب خواهیم کرد»، مقصود این است که نعمتهای ما از زمین و آسمان به سر مردم خواهد ریخت. مفسرین گفته اند این آیه مثل آیه «ولو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض؛ اگر اهل شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند، برکاتی از آسمانها و زمین به رویشان می گشودیم.» (اعراف/ 96) است، یعنی درهای برکتها به روی مردم باز خواهد شد.