معانی الاخبار با إسناد خود از انس بن مالک روایت کرده است که رسول الله (ص) فرموده است: «إن للجنة بابا یدعی الریان، لا یدخل منه إلا الصآئمون؛ بدرستیکه برای بهشت دری است که ریان نامیده می شود، و از آن در کسی وارد نمی شود مگر روزه گیرندگان» (معانی الاخبار، ص 409).
این نکته ناگفته نماند که در قرآن کریم و روایات، ذکری از غرفه های بهشتی به میان آمده است و از مضمون آنها استفاده می شود که محل خاصی است که حائز اهمیت است. غرفه در لغت به اطاقهای فوقانی گویند که بر روی اطاقهای دیگر ساخته می شود و آن درجه و محل عالی و مرتفع از خانه و قصر است و در روایات و آیات کنایه از مقام و درجه عالی در بهشت است که به افراد خاصی عنایت می شود، مثلا در سوره زمر آیه 20 آمده است: «لـکن الذین اتقوا ربهم لهم غرف من فوقها غرف مبنیة تجری من تحتها الانهـار وعد الله لا یخلف الله المیعاد؛ لیکن برای آن کسانی که تقوای پروردگارشان را بجای آورده اند غرفه هائی است که در بالای آنها نیز غرفه هائی بنا شده است و از زیر آن غرفه ها نهرهائی در جریان است. اینست وعده خدا که خدا خلف وعده نمی کند» و در سوره فرقان آیه 75 داریم: «أولـئک یجزون الغرفة بما صبروا و یلقون فیها تحیة و سلـاما؛ ایشان در اثر شکیبائی و استقامتی که نموده اند پاداش آنان غرفه است که به آنها داده می شود و در آن غرفه پیوسته با تحیت و سلام از نزد خداوند برخورد می شوند».
یعنی عباد رحمن را در آن غرفه جای میدهند و این مزد صبر و استقامتی است که در طاعت خدا و در اجتناب از معصیت خدا نموده اند، که البته از صبر در نوائب و شدائد منفک نیست و فرشتگان پیوسته از جانب خداوند آنان را با تحیت و سلام و سلامتی از هر ترس و گزندی ملاقات می کنند.
در امالی مرحوم صدوق، از حضرت صادق (ع)، از پدرانش، از امیرالمؤمنین (ع) روایت میکند که: «رسول الله فرمودند: در بهشت غرفه هائی است که از شدت نور و صفا، ظاهرش از درونش دیده می شود و درونش از ظاهرش مشهود است و در این غرفه ها از امت من کسانی مسکن دارند که گفتارشان نیکو و پاکیزه باشد، و إطعام غذا بنمایند، و در سلام کردن دریغ نورزند، و در شب وقتی که مردم خوابند نماز بخوانند». فروغی بسطامی در وصف اهل بهشت چنین سروده است:
طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند *** یکجا فدای قامت رعنا کنم ترا
مستانه کاش بر حرم و دیر بگذری *** تا قبله گاه مؤمن و ترسا کنم ترا
با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
بالای خود در آینه چشم من ببین *** تا با خبر ز عالم بالا کنم ترا
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم *** خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم ترا
زیبا شود به کار گه عشق کار من *** هرگه نظر به صورت زیبا کنم ترا
خدایا زاهد از تو حور میخواهد قصورش بین *** به جنت می گریزد از درت یا رب شعورش بین