در تفسير آيه هجرت (نساء/ 97)، تعميمی داده اند كه اين تعميم خيلی به جا و مناسب است و بعيد نيست كه درست باشد (اگر حديثی باشد كه ديگر قطعا خواهيم گفت همينجور هم هست) و آن اينكه اين آيه شامل يك گروه ديگر هم می شود و آن گروه طالبان علم هستند، طالبان علمی كه از شهر و وطن خودشان هجرت می كنند به شهر ديگری، برای چه؟ برای اينكه علم و معارف اسلامی بياموزند. هدفشان از اين آموزش چيست؟ آيا نام است؟ نه. شهرت است؟ نه. افتخار است؟ نه. بالا دست ديگران بنشينند؟ نه. دستشان را ببوسند؟ نه.
وجوهات به ايشان بدهند؟ نه. بلكه هدفشان فقط و فقط ارشاد و تبليغ مردم، ازدياد ايمان خودشان و بعد هم ارشاد و هدايت مردم است. چنين افرادی اگر پيدا بشوند و زياد پيدا می شوند اينها مهاجرند، اين غريبانی كه از وطن ها و شهرهای خودشان دور شده اند برای آموزش علم و دانش و هدفشان از آموزش علم و دانش رفع نيازهای اسلامی و برای خداست.
حتی لزومی ندارد كه چنين انسانی فقط برای آموزش معارف خاص اسلامی رفته باشد، برای اينكه عقايد اسلامی، تفسير، احكام اسلامی و... بياموزد. اگر كسی يك رشته ديگر را انتخاب كند و هدفش رفع يك نياز اسلامی باشد نيز مصداق اين آيه است.
مثلا شخصی رشته پزشكی را گرفته است ولی چرا رفته دنبال اين رشته؟ برای اين احساس: جامعه اسلامی، احتياج به پزشك مسلمان دارد. رفته دنبال پزشكی نه برای اينكه جيبش را پر كند، نه برای اينكه تيتر دکتری روی اسمش بيايد بلكه برای اينكه ابن فريضه كفايی، اين واجب كفايی دنيای اسلام را كه اسلام نياز دارد به يك عده پزشك به قدری كه كافی باشند و مسلمين رفع نيازشان بشود و بيماريهايشان معالجه بشود، انجام دهد. چنين شخصی هم مهاجر الی الله و رسوله است.
«و من يخرج من بيته مهاجرا الی الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفورا رحیم؛ چنين افرادی هم اگر در خلال اين مهاجرت بميرند، برادر كوچك شهدا هستند چون مهاجر برادر كوچك مجاهدت است و مجاهد، برادر بزرگ مهاجر.» (نساء/ 100)