کسی که در نماز، خدا را با اوصافی که در سوره حمد آمده است یاد می کند در حقیقت در مقام ادعای شناخت خداوند به این اسماء و صفات است. شناخت اینکه که او الله، است یعنی ذات کامل و شایسته پرستش که همه موجودات عالم بالفطره متوجه اویند. به عبارت دیگر شناخت و اقرار و اعتراف به موجودی که کامل مطلق است، نقص، کاستی و نیستی و نیاز را در او راهی نیست و به همین دلیل همه چیز از او و متوجه او و به سوی او است. شناخت آنکه او رحمن است که جدا بایستی انسان اندیشه اش را بسیار دقیق و لطیف کند تا بتواند خدا را به این صفت بشناسد. یعنی درک کند که سراسر وجود، مظهر رحمانیت ذات حق است؛ آنچه از او صدور می یابد جز خیر و رحمت نیست. هیچ موجودی از آن جهت که موجود است، از آن جهت که منتسب به ذات حق است، یعنی از آن جهت که عینی و واقعی است، جز خیر و رحمت نیست، شریت و نقمت از جنبه های عدمی و نسبی و اضافی اشیاء است نه در جنبه های وجودی و فی نفسه آنها. شناخت آنکه او رحیم است. بنده ای که خدا را با این صفت می خواند ادعا می کند که به این مرحله از معرفت و شناخت رسیده که نه تنها نظام خلق و صدور اشیاء را تشخیص می دهد که مظهر ذات حق است، نظام بازگشت اشیاء به سوی حق نیز نظام خیر و رحمت است یعنی موجودات از رحمت آمده و به رحمت باز می گردند. این به معنی سبقت و تقدم رحمت بر غضب و نقمت است و به تعبیر دیگر: نقمت و عذاب نیز اگر درست شناخته شود رحمتی است در لباس نقمت.
او مالک یوم الدین است. در اینجا معرفت و شناخت دیگری مطرح است. بنده مدعی شناخت سرانجام آفرینش است یعنی آنکه او می داند روز جزائی است و در این روز منکشف آشکار، خواهد شد که هیچ اسباب و وسیله ای اصالت نداشته و ملک و مالک بالاصاله (اصالتا) خداوند بوده است.