مدح یا ستایش از احساس های مخصوص انسانی است یعنی این انسان است که دارای این درجه از ادراک و احساس است که وقتی در مقابل کمال و جلال؛ زیبایی و بها قرار می گیرد، این احساس به صورت عکس العمل در او پیدا می شود که او را ستایش کند، این احساس در حیوان نیست. حیوان نه آن کمال و جلال و عظمت را درک می کند و نه قدرت دارد که ستایشگر این اوصاف باشد.
البته گاهی عمل ستایش در انسان بصورت پستی ظاهر می گردد که آن را چاپلوسی می گویند و از صفات رذیله محسوب می گردد. چاپلوسی در موردی است که انسان امر بی حقیقتی را ستایش می کند و بسیار زشت است که انسان آن قدرتی که خداوند به او داده است تا کمال ها و جمال ها و عظمت ها و زیبایی های واقعی را ستایش کند، آن را در پای موجودی که هیچ ارزش ستایش ندارد، از روی طمع مصرف نماید. این قدرت برای این است که انسان آن احساس عالی را یعنی تمجید و تکریم و تنظیم یک کمال را، ارضاء و اشباع نماید، نه اینکه در خدمت حس طمع که نوعی پستی است قرار دهد.
در ستایش های واقعی هیچ گونه طمعی در کار نیست، بلکه امری است فطری و طبیعی انسان هنگامی که به هنر زیبایی برخورد می کند مثلا ورق قرآنی که سال ها پیش توسط بایسنقر نوشته شده می بیند محو زیبایی آن می گردد و بی اختیار آن را ستایش می کند.
اگر کسی در اینجا از انسان سؤال کند چرا ستایش می کنی مگر کسی چیزی در مقابل این ستایش می دهد؟ چه جواب می دهیم؟ خواهیم گفت مگر لازم است چیزی بدهند؟
من انسانم و انسان از آن جهت که انسان است وقتی در مقابل عظمتی و جلالی و جمالی و کمالی قرار گرفت قهرا خاضع می شود و خضوع خود را به صورت ستایش اظهار می دارد.