ما در فارسی لغتی نداریم که ترجمان کلمه حمد باشد. البته دو کلمه که نزدیک به معنای حمد است و آنها در فارسی معادل دارند و معمولا برای ترجمه حمد از معادل آنها استفاده می شود. یکی مدح که معادل ستایش است و دیگری شکر که به سپاس ترجمه می شود ولی هیچ کدام به تنهایی رساننده معنای حمد نیست.
کلمه مدح نزدیک به حمد است و حتی بعضی احتمال قوی می دهند که دو تلفظ از یک کلمه باشند. چنانکه در زبان عربی نظایر آنها زیاد داریم مثل خلص و لخص و ایس و یئس که هر دو حروفشان یکی است ولی جایشان عوض شده است.
مدح به معنای ستایش است؛ ستایش از احساس های مخصوص انسانی است، یعنی این انسان است که دارای این درجه از ادراک و احساس است که وقتی در مقابل کمال و جلال؛ زیبایی و بها قرار می گیرد؛ این احساس به صورت عکس العمل در او پیدا می شود که او را ستایش کند. این معنای کلمه مدح است ولی حمد تنها این مفهوم نیست.
احساس پاکیزه دیگری در انسان وجود دارد که باز از امتیازات انسان است که آن را "سپاس گذاری" می گویند و ترجمه کلمه "شکر" است و آن در وقتی است که از ناحیه کسی به انسان خیری برسد، انسانیت انسان اقتضا می کند که نسبت به او اظهار امتنان بنماید و تشکر کند.
حمد نه مدح خالص است و نه سپاس گذاری خالص؛ پس چیست؟ می توان گفت اگر هر دو را با هم ترکیب کنیم؛ حمد است. یعنی مقامی که هم لایق ستایش است به دلیل عظمت و جلال و حسن و کمال و بها و زیبایی که دارد، و هم لایق سپاس گذاری است به دلیل احسان ها و نیکی ها که از ناحیه او رسیده است؛ آنجاست که کلمه حمد به کار می رود.
بعید نیست که در معنی حمد؛ مفهوم دیگری نیز دخالت داشته باشد و آن مفهوم پرستش است. پس در مفهوم حمد سه عنصر در آن واحد دخیل است: ستایش، سپاس، پرستش؛ به عبارت دیگر حمد؛ ستایش سپاس گذارانه پرستشانه است.