ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد بن عبدالبر ابن عاصم نمری (متولد 25 ربیع الاخر 368- متوفی ربیع الاول 463 ق) فقیه، محدث، تاریخ نگار و ادیب اندلسى. او را از این روی نمری خوانده اند که نسبش به نمر بن قاسط ابن افصى بن دعمى بن حدیلة بن اسد بن ربیعة بن نزاز مى رسد. در قرطبه زاده شد و در همانجا رشد کرد. پدرش از فقیهان قرطبه بود و او در 18 سالگى پدر را از دست داد. در قرطبه به فراگیری دانشهای معمول آن زمان پرداخت. از استادانش مى توان به اینان اشاره کرد: ابوالولید ابن فرضى، ابوعمر طلمنکى، قاسم بن اصبغ بیانى که نزد او حدیث خواند، ابوعمر ابن مکوی، سعید بن نصر، احمد بن فتح تاجر، احمد بن قاسم تاهرتى بزاز که کتابهای محمد بن جریر طبری را به نامهای صریح السنة، التبصیر و فضائل الجهاد، نزد او خواند، قاضى ابن صفار و ابن جسور که ذیل المذیل را نزد او خواند.
ابن عبدالبر در آغاز ظاهری مذهب بود، سپس مالکى شد و گاه در پاره ای از مسائل به فقه شافعى مى گرایید. او چندان به درس و پژوهش اهتمام ورزید که پس از چندی از دیگر پیشینیان اندلسى خود پیشى گرفت. حمیدی در 448 هـ ق ضمن آنکه با او دیدار کرده است، از وی اجازه ای برای روایت شنیده ها و گردآورده هایش گرفته است. دیگر شاگردانش: ابوالعباس دلایى، ابومحمد بن ابى قحافه، طاهر بن مفوز، ابوبحر سفیان بن عاصى، ابوعلى غسانى که الموطأ را نزد او خواند و ابن بربال حجازی بودند و افزون بر اینان ابن حزم را نیز از شاگردان وی شمرده اند.
در روزگاری که ابن عبدالبر در قرطبه به سر مى برد، این شهر مرکز حکومت امویان در اندلس بود و هشام مؤید بن حکم بر آن فرمانروایى داشت. در جمادی الاخر 399 محمد ابن هشام ملقب به مهدی بر مؤید شورید و او را کنار زد. در 5 شوال 399 هشام بن سلیمان بن ناصر به همراه بربریان بر او شورید. از طرف دیگر عموم مردم قرطبه به یاری محمد بن هشام برخاسته و بربریان را شکست دادند. آنان دوباره گرد آمده و سلیمان بن حکم بن سلیمان را به فرمانروایى برداشتند و با یاری مسیحیان جنگ خونینى آغاز کردند که هزاران نفر از مردم قرطبه از جمله ابن فرضى استاد ابن عبدالبر، کشته شدند و مهدی شکست خورد. در 400 هـ ق مهدی دوباره لشکری فراهم آورد و در شوال همین سال بر قرطبه مسلط شد که پس از درگیری دیگری با بربریان و شکست از آنان در ذیحجه همین سال کشته شد و مؤیدبن حکم دومین بار بین سالهای (400-407 هـ ق) به حکومت رسید. ابن عبدالبر در این گیرودار جز دور شدن از این آشوبها و رفتن به محیطى آرام، فراروی خود راهى نمى دید. از این رو از قرطبه بیرون آمد، ولى هیچ گاه از اندلس بیرون نرفت. او که به دنبال مکانى مناسب مى گشت، تنها «دانیه» را که دورترین نقطه شرق اندلس بود، برگزید و به آنجا رهسپار شد. این شهر در نزدیکى بلنسیه و تحت حکومت ابوالحسن مجاهد عامری که به دانش دوستى شهره بود، قرار داشت. چند سال بعد پسرش ابومحمد که در اشبیلیه وزیر یکى از ملوک طوایف اندلس به نام معتضد بن عباد بود، مورد خشم وی قرار گرفت و به سیاه چال افتاد.
ابن عبدالبر چون شنید که جان پسر در معرض خطر است، سراسیمه خود را به اشبیلیه رساند و از معتضد درخواست تا وی را ببخشاید. معتضد که از کمتر کسى درمى گذشت، وی را به جان امان داد. ابوعمر که با زیرکى پسر را نجات داده بود، او را با خود به دانیه برد، اما دیری نپایید که در 450 هـ ق پیش از پدر درگذشت. به هر حال مدت اقامت ابوعمر را در دانیه از با برکت ترین و پرثمرترین دوران زندگى او شمرده اند، چه در همین جا بود که بیشتر کتابهای بزرگش را نوشت و در افق این شهر بود که دانش وی آشکار گردید. ابوعمر پس از مردن مجاهد و روی کار آمدن پسرش على، ظاهرا محیط دانیه را چندان مناسب ندید و به قصد یافتن مأوایى دیگر از شرق اندلس به غرب آمد. در این میان مظفر ابن افطس که او را به عقل، ادب و شجاعت وصف کرده اند، در بطلمیوس حکومت را به عهده گرفته بود. ابن عبدالبر به نزد او رفت و از طرف وی در اشبونه و شنترین 1 به منصب قضا گماشته شد و سرانجام در شاطبه درگذشت.
آثار:
1. الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، کتابى است درباره صحابه که از مهم ترین منابع در این زمینه به شمار مى رود. این کتاب بارها به چاپ رسیده است، از جمله در قاهره، 1380ق /1960م.
2. الاستذکار. این کتاب تحریر گونه ای از اثر دیگر ابن عبدالبر با عنوان التمهید است که در شرح الموطأ مالک بن انس نوشته شده بود. مؤلف در این کتاب به بررسى و نقد آراء فقیهان پیشین نیز پرداخته است.
3. الانباه على قبائل الرواة، که در باب نسب شناسى است و تنها به قبیله های مهمى که رجال آن از پیامبر اکرم (ص) حدیث نقل کرده اند، پرداخته است.
4. الانتقاء فى فضائل الثلاثة الائمة الفقهاء. این کتاب در باره 3 تن از امامان مذهبهای فقهى یعنى مالک، شافعى و ابوحنیفه است. این دو اثر در بیروت به چاپ رسیده است.
5. الانصاف فیما فى بسم الله من الخلاف.
6. بهجة المجالس و انس المجالس. در این کتاب امثال سائر، ابیات نادر، گزارشهای ظریف، سخنان حکیمان پیشین، حکایتهای دلپذیر و مانند آن گردآوری شده است. مؤلف در این کتاب نه تنها مقدار قابل ملاحظه ای از شعر شاعران اندلس را آورده که در منابع دیگری یافت نمى شود، بلکه در پاره ای از موارد شعرهایى از شاعران شرقى آورده که در خود منابع شرق یافت نشده است. این کتاب از مهم ترین منابع در باره ادب اندلس در سده های 4 و 5 ق به شمار مى آید.
7. التمهید لما فى الموطأ من المعانى و الاسانید. ابن حزم در باره این کتاب مى گوید: من در فن حدیث مانند آن را ندیدم، چه رسد به بهتر از آن.
8. جامع بیان العلم و فضله. این کتاب حدیثى در باره معنای دانش و فضیلت جست وجوی آن، ستوده بودن کوشش در آن و عنایت به آن است. این کتاب در بیروت چاپ شده است.
9. الدرر فى اختصار المغازی و السیر. این اثر در سیره نبوی و خلاصه ای است از سیره ابن اسحاق. البته افزون بر کتاب ابن اسحاق روایتهایى از کتابهای موسى ابن عقبه و ابن ابى خیثمه و نیز از روایتهای استادانش آورده است. ابن حزم دوست یا به تعبیری شاگرد ابن عبدالبر نیز در جوامع السیرة از این کتاب بهره جسته است.
10. الزیادات التى تقع فى الموطأ عند یحیى بن یحیى عن مالک.
11. القصد و الامم فى التعریف باصول العرب و العجم. این کتاب نیز همچون الانباه در نسب شناسى است، با این فرق که از آن کوچک تر است و درباره ریشه های اصلى ملل گوناگون از عرب، بربر، حبشه و مصر گرفته تا یونان، ترک، چین و جز آن بحث کرده است. این اثر به همراه الانباه چاپ شده است.
12. الکافى فى فقه اهل المدینة المالکى.