انسان کامل (مسلمان کامل) از نظر اسلام، یعنی انسانی که در اسلام به کمال رسیده است، و " مؤمن کامل " یعنی انسانی که در پرتو ایمان به کمال رسیده است. انسانهای کامل آنچنان که اسلام و قرآن کریم می خواهد، ساخته شده اند و وجود عینی انسانهای کامل اسلامی هستند، چون انسان کامل اسلامی فقط یک انسان ایده آلی و خیالی و ذهنی نیست که هیچوقت در خارج وجود پیدا نکرده باشد، انسان کامل، هم در حد اعلا و هم در درجات پائینتر، در خارج وجود پیدا کرده است.
خود پیامبر اکرم (ص) نمونه انسان کامل اسلام است. امام علی (ع) نمونه دیگری از انسان کامل اسلام است. ارزشهای گوناگونی که در بشر وجود دارد عبارتند از: عقل، عشق، محبت، عدالت، خدمت، عبادت، آزادی و انواع دیگر ارزشها. حال کدام انسان، انسان کامل است، او که فقط عابد محض است؟ او که فقط آزاده محض است؟ او که فقط عاشق محض است؟ او که فقط عاقل محض است؟ نه، هیچکدام " انسان کامل " نیست، انسان کامل آن انسانی است که " همه این ارزشها "، " در حد اعلی " و " هماهنگ با یکدیگر " در او رشد کرده باشد. علی (ع) چنین انسانی است.
جامعیت نهج البلاغه
وقتی انسان نهج البلاغه را مطالعه می کند، گاهی خیال می کند بوعلی سیناست که دارد حرف می زند، یک جای دیگر را که مطالعه می کند، خیال می کند ملای رومی یا محی الدین عربی است که دارد حرف می زند، جای دیگرش را که مطالعه می کند، می بیند یک مرد حماسی مثل فردوسی است که دارد حرف می زند، یا فلان مرد آزادیخواه که جز آزادی چیزی سرش نمی شود دارد حرف می زند، یک جای دیگر را که مطالعه می کند، خیال می کند یک عابد گوشه نشین و یک زاهد گوشه گیر و یا یک راهب دارد حرف می زند. همه ارزشهای انسانی را در علی (ع) می بینیم، چون سخن، نماینده روح گوینده است.
ببینید علی چقدر بزرگ است و ما چقدر کوچک! علی (ع) می گوید که از پیغمبر مکرر شنیدم که می فرمود: «هیچ امتی به مقام قداست و طهارت و مبرا و خالی بودن از عیب نمی رسد، مگر قبلا به این مرحله رسیده باشد که ضعیف در مقابل قوی بایستد و حق خود را مطالبه کند، بدون اینکه لکنت زبان پیدا کند». جامعه پنجاه سال پیش نمی توانست ارزش این حرف را درک کند، چون جامعه یک ارزشی بود، فقط به سوی یک ارزش یا دو ارزش گرایش کرده بود، ولی کلام علی (ع) است که همه ارزشهای انسانی در آن موجود می باشد و این ارزشها در تاریخ زندگی و شخصیت علی (ع) موجود است.
اوصاف علی (ع)
ما اگر علی را الگو و امام خود بدانیم، یک انسان کامل و یک انسان متعادل و یک انسانی را که همه ارزشهای انسانی به طور هماهنگ در او رشد کرده است، پیشوای خود قرار داده ایم. وقتی شب می شود و خلوت شب فرا می رسد، هیچ عارفی به پای او نمی رسد. آن روح عبادت که جذب شدن و کشیده شدن به سوی حق و پرواز به سوی خداست، با شدت در او رخ می دهد، مثل آن حالتی که انسان در مطلبی داغ می شود. مثلا وقتی در حالت جنگ و دعوا و ستیز است، چاقو قسمتی از بدنش را می برد و یک تکه گوشت از بدنش به طرفی انداخته می شود، ولی آنچنان توجهش متمرکز مبارزه است که احساس نمی کند یک قطعه گوشت از بدنش جدا شده است. علی در حال عبادت چنان گرم می شود و آن عشق الهی چنان در وجودش شعله می کشد که اصلا گوئی در این عالم نیست. در حال عبادت تیر را از بدنش بیرون می آورند، ولی او آنچنان مجذوب حق و عبادت است که متوجه نمی شود، حس نمی کند. آنچنان در محراب عبادت می گرید و به خود می پیچد که نظیرش را کسی ندیده است. روز که می شود، گوئی اصلا این آدم، آن آدم نیست. با اصحابش که می نشیند، چنان چهره اش باز و خندان است که از جمله اوصافش این بود که همیشه قیافه اش باز و شکفته است.
به قدری علی (ع) به اصطلاح خوش مجلس و حتی بذله گو بود که عمرو عاص وقتی علیه علی (ع) تبلیغ می کرد، می گفت: «او به درد خلافت نمی خورد، چون خنده روست، آدم خنده رو که به درد خلافت نمی خورد، خلافت، آدم عبوس می خواهد که مردم از او بترسند». این را هم خودش در نهج البلاغه نقل می کند (خطبه 84): «عجبا لابن النابغة یزعم لاهل الشام أن فی دعابة و انی امرو تلعابة؛ از پسر نابغه تعجب می کنم که می گوید علی خیلی با مردم خوش و بش می کند، خیلی شوخی می کند، اهل مزاح است». با دشمن که در میدان جنگ به صورت یک مجاهد روبرو می شود، باز چهره اش باز و خندان است که درباره اش گفته اند: «هو البکاء فی المحراب لیلا هو الضحاک اذا اشتد الضراب؛ اوست که در محراب عبادت، بسیار گریان و در میدان نبرد، بسیار خندان است». او چگونه موجودی است؟ او انسان قرآن است. قرآن، این چنین انسانی می خواهد. «ان ناشئة اللیل هی اشد وطأ و اقوم قیلا* ان لک فی النهار سبحا طویلا؛ مسلما پدیده شب خیزی مؤثرتر و ذکر و قرائت (در آن) استوارتر است، تحقیقا تو را در روز آمد و شدی طولانی است». (مزمل/ 6-7) شب را برای عبادت بگذار و روز را برای شناوری در زندگی و اجتماع. علی (ع) گویی شب یک شخصیت، و روز شخصیتی دیگر است. علی (ع) روز و شبش اینگونه است.
این تعبیر " جامع الاضداد بودن " که ما درباره انسان کامل می گوئیم، صفتی است که از هزار سال پیش علی (ع) با آن شناخته شده است. حتی خود سید رضی در مقدمه نهج البلاغه می گوید: «مطلبی که همیشه با دوستانم در میان می گذارم و اعجاب آنها را برمی انگیزم، این موضوع است که جنبه های گوناگون سخنان علی (ع) به گونه ای است که انسان، در هر قسمتی از سخنان که وارد می شود، می بیند به یک دنیایی رفته است، گاهی در دنیای عباد است و گاهی در دنیای زهاد، گاهی در دنیای فلاسفه است و گاهی در دنیای عرفا، گاهی در دنیای سربازان و افسران است و گاهی در دنیای حکام عادل، گاهی در دنیای قضات است و گاهی در دنیای مفتی ها، علی (ع) در همه دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت، غائب نیست».
محبت پیشوایی مانند علی که مجسمه عمل و تقوا و پرهیزکاری است آدمی را شیفته رفتار علی می کند، فکر گناه را از سر او بدر می برد، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد. کسی که علی (ع) را بشناسد، تقوای او را بشناسد، سوز و گداز او را بداند، ناله های نیمه شبش را بداند و به چنین کسی عشق بورزد؛ محال است که خلاف فرمان او که همیشه امر به تقوا و عمل می کرد، عمل کند. هر محبی به خواسته محبوبش احترام می گذارد و فرمان او را گرامی می دارد. فرمانبرداری از محبوب، لازمه محبت صادق است، به همین جهت اختصاص به علی (ع) ندارد، محبت صادقانه رسول اکرم نیز چنین است. به همین جهت معنی حدیث «حب علی بن ابی طالب حسنة لا تضر معها سیئة؛ این است که محبت علی حسنه ای است که مانع ضرر زدن گناه می شود، یعنی مانع راه یافتن گناه می شود»، معنایش آن نیست که جاهلان پنداشته اند و آن اینکه محبت علی چیزی است که هر گناهی که مرتکب شوی بلا اثر است. دوستان واقعی امیرالمؤمنین (ع) همواره از گناهان دوری می گزیده اند، ولایت آن حضرت نگاه دارنده از گناه بوده است نه تشویق کننده به آن.
امام علی (ع) نهج البلاغه فصاحت بلاغت سخن انسان کامل ویژگی های امام