اگر انسان با نهادی پاک و دلی آرام نگاهی به جهان هستی نماید، در هر گوشه و کنار آن، آثار و دلایل وجود پاک آفریدگار را مشاهده خواهد کرد و از هر در و دیواری به ثبوت این حقیقت گواهی خواهد شنید. چه انسان در این جهان با هر چه روبرو می شود، یا پدیده ای است که خدا آن را آفرید یا خاصیتی است که خدا در آن نهاده یا نظامی است که به امر الهی در همه چیز جاری و حکم فرما گشته. آدمی نیز یکی از همان ها است و سراپایش به این حقیقت گواهی می دهد، زیرا نه هستی وی از خودش می باشد و نه خاصیت هایی که از خود بروز می دهد به اختیارش بسته است، و نه برنامه زندگی را که از نخستین دم پیدایش پیش می گیرد، به تدبیر خود وضع نموده است، و نه می تواند این نظام را اتفاقی و تصادفی انگاشته، از هم گسیخته فرض کند، و نه می تواند هستی و نظام هستی خود را به محیطی که در آن به وجود آمده نسبت دهد، زیرا هستی محیط نام برده و نظامی هم که در آن حکومت می کند، ساخته و پرداخته خود آن محیط نیست و از راه اتفاق و تصادف هم به وجود نیامده است. این است که انسان گزیری ندارد جز این که برای جهان آفرینش، مبدئی اثبات کند که پدید آورنده اشیا و پرورش دهنده آن ها می باشد، او است که هر موجودی را هستی می بخشد و پس از آن، در شاه راه بقا، با نظام خاصی به سوی کمال مخصوص خودش هدایت می نماید. و چون آفرینش اشیا را به هم دیگر مرتبط و نظام واحدی در جهان می بیند، ناگزیر قضاوت می نماید که مبدأ آفرینش و گرداننده نظام آن، یکی بیش نیست.
چرا انسان گاهی زیر بار این حقیقت نمی رود؟
این حقیقت، با کمترین توجهی برای انسان روشن است و هیچ گونه ابهامی در آن نیست، جز این که انسان، گاهی چنان گرفتار کشمکش های زندگی می شود که تمام نیروی شعور خود را در راه مبارزه های حیاتی به کار می اندازد و تمام وقت خود را صرف تکاپوی زندگی می نماید، دیگر کمترین مجالی برای رسیدگی به این گونه افکار پیدا نمی کند و در نتیجه، از این حقیقت، غفلت می ورزد یا این که مجذوب ظواهر دل فریب طبیعت شده، سرگرم هوسرانی و خوش گذرانی می گردد و چون پایبندی به این حقایق از بسیاری از بی بند و باری های مادیت جلوگیری می نماید، طبعا از پی جویی و بررسی این حقیقت و نظایر آن، سر باز می زند و زیر بارش نمی رود.
از این جا است که در قرآن کریم از راه های گوناگون درباره آفرینش مخلوقات و نظامی که در میان آن ها جاری و حکم فرما است، عنایت بیشتری بذل گردیده و اقامه برهان شده است، چه بیشتر مردم (به ویژه آنان که شیفته ظواهر دل فریب طبیعتند و نیک بختی را در کامرانی و خوش گذرانی های زندگی می بینند) به واسطه انس به مادیات و محسوسات، توانایی تفکر فلسفی و بررسی نظریات دقیق عقلی را ندارند. ولی انسان در هر حال، جزیی است از جهان آفرینش و از اجزای دیگر جهان و از نظام های جزیی و کلی که در آن حکومت می کند لحظه ای بی نیاز نیست و هر لحظه می تواند ذهن خود را متوجه جهان آفرینش و نظامی که در آن جاری است، نماید و به وجود آفریدگار و پروردگار جهان پی ببرد.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «ان فی السموات و الارض لایات للمومنین* و فی خلقکم و ما یبث من دابة آیت لقوم یوقنون* و اختلف الیل و النهار و ما انزل الله من السمآء من رزق فاحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریح آیت لقوم یعقلون؛ در آفرینش آسمان ها و زمین از برای اهل ایمان آیه ها و نشانه هایی است که آنان را به سوی توحید رهبری می نماید و در آفرینش خودتان و این همه جنبندگان که در زمین پراکنده می باشند، علایم و آثاری است که ارباب یقین را به یگانگی حق می رساند.» (جاثیه/ 3- 5) در اختلافاتی که شب و روز پیدا می کنند و در نتیجه، گاهی با هم برابر و گاهی از هم دیگر درازتر و کوتاه تر و گرم تر و سردتر می شوند و همچنین، در بارانی که خدای متعال از آسمان نازل کرده، به واسطه آن، زمین مرده را زنده می سازد و همچنین در متوجه ساختن و گردانیدن بادها از سویی به سوی دیگر، دلایل و شواهد زیادی است که صاحبان عقل و فهم را به دین حق معترف می نماید.
توضیح و مثال
در قرآن کریم آیات بسیاری است که انسان را به تفکر در آفرینش آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و کوه ها و دریاها و نبات و حیوان و انسان دعوت می کند و نظام شگفت آوری را که در هر یک از این انواع، حکومت می کند گوشزد می فرماید. به راستی نیز دستگاه آفرینش و نظامی که فعالیت های گوناگون جهان را به سوی هدف های آفرینش و آرمان های هستی پیش می راند، بسیار شگفت آور و حیرت بخش است. دانه گندم یا هسته بادامی که از زمین روییده، بوته ای دارای سنبل یا درختی میوه دار می شود و از آن دم که در شکم خاک قرار می گیرد و پس از آن شکافته شده، نوک سبزی بیرون می دهد و ریشه سفید خود را به دل خاک می فرستد، تا وقتی که به سر منزل مقصود برسد، سازمان هایی بس بزرگ و پهناور به کار می افتد که عقل از مشاهده عظمت و وسعت آن متحیر می شود.
ستارگان آسمان و خورشید درخشان و ماه تابان و زمین، هر کدام با حرکت های وضعی و انتقالی و قوای نهفته خود و همچنین نیروهای اسرار آمیز ی که در آن دانه یا هسته ودیعه گذارده شده است و فصول سال و اوضاع جوی و ابر و باران و باد و روزها و شب ها، در پیدایش یک بوته گندم (مثلا) کار می کنند و این پدیده تازه را که در مهد پرورش خود خوابانیده اند، مانند دایه ها و پرستارها، دست به دست می گردانند تا به آخرین مرحله رشد و نمو خود برسد. و همچنین پیدایش یک نوزاد انسانی که بسی پیچیده تر از یک نوزاد نباتی یا پدیده دیگری است، محصول میلیون ها، بلکه میلیاردها سال فعالیت پیچیده و منطم دستگاه آفرینش می باشد. گردش زندگی روزمره یک انسان (گذشته از ارتباطاتی که در خارج از وجود خود با جهان آفرینش دارد) از یک نظام شگفت آوری در داخل وجودش سرچشمه می گیرد که قرن های متمادی است افکار تیزبین دانشمندان جهان، سرگرم تماشای ظواهر آن می باشد و هر روز، پرده ای تازه از روی اسرار آن برداشته می شود و هنوز هم معلوماتشان در برابر مجهولات، بسی ناچیز است.
وجوه و قدرت و علم خدای متعال
مشاهده اجزای به هم پیوسته این جهان پهناور و گردش عمومی حیرت انگیز آن و نظام های جزیی خیره کننده و مرتبط به هم که در هر گوشه و کنار آن در جریان است و در نتیجه، هر یک از انواع پدیده ها به سوی هدف خاص و مقصد ویژه خود، با نهایت نظم و ترتیب در سیر و حرکت می باشد، برای هر انسان خردمند، روشن می سازد که جهان هستی و هر چه در آن است در وجود و بقای خود، از یک وجود و مقام فناناپذیری سرچشمه می گیرد که با قدرت بی کران و علم بی پایان خود، جهان و جهانیان را آفریده است و هر یک از آفریده های خود را در مهد پرورش قرار داده، با عنایت و رحمت خاص خود به سوی مقصد کمالیش سوق می دهد. او است که هستیش فناناپذیر است و به هر چیز توانا و دانا می باشد.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «له ملک السموات والارض یحی و یمیت و هو علی کل شی ء قدیر هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی ء علیم؛ ملک و فرمانروایی مطلق آسمان ها و زمین از آن خدا است و او زنده می کند و می میراند و او است که به هر چیز توانا است و او است که به هر چیز از ناحیه اول و آخر و ظاهر و باطن (از هر ناحیه و جهت) احاطه دارد و او است که به همه چیز داناست.» (حدید/ 2- 3)
عدل
معنی بحث گذشته، به تعبیر دیگر، این بود که هر نیاز و نقصی که اشیا در وجود و بقای وجود خود دارند، خودشان نمی توانند آن را رفع کنند و از راه اتفاق و تصادف نیز رفع نمی شود، بلکه از یک مقامی که مافوق جهان مشهود است، تامین می گردد. او است که هر نیاز و نقصی را رفع می کند و البته خودش از هر نیاز و نقصی منزه است وگرنه مبدا دیگری لازم است که نیاز و نقص او را رفع کند و در این صورت، خودش نیز یکی از اجزای نیازمند جهان خواهد بود. او است که با قدرت و علم نامتناهی خود، هر پدیده از پدیده های جهان را هستی می بخشد و جهان و جهانیان را در شاه راه تکامل انداخته، با قوانینی استثناناپذیر به سوی هدف وجود و سر منزل کمال، رهبری می کند. از این بیان نتیجه گرفته می شود که:
1- خدای متعال در جهان هستی، سلطنت مطلقه دارد و هر موجودی که به وجود می آید و هر حادثه ای که تحقق می پذیرد، از حکم و فرمان او سرچشمه می گیرد، چنان که می فرماید: «له الملک و له الحمد؛ سلطنت و پادشاهی مطلق مخصوص او است و هر ستایشی در حقیقت، در خور و سزاوار او است.» (تغابن/ 1) زیرا نیکی و خوبی از آفرینش او برخاسته است. و نیز می فرماید: «ان الحکم الا لله؛ به حقیقت، هر حکم از آن خدای متعال می باشد.» (یوسف/ 40)
2- خدای متعال، عادل است، زیرا عدالت در حکم یا در اجرای آن این است که استثنا و تبعیض برندارد، در مواردی که مشمول حکمند، به طور یکنواخت ثابت شود و در مواردی که قابل اجرا است به طور یکنواخت اجرا شود و چنان که معلوم شد، جهان هستی و اجزای آن، در شعاع یک سلسله قوانین استثنا ناپذیر که جامع آنها قانون علیت و معلولیت است، اداره می شود. مثلا آتش با شرایط خاصی جسمی را که قابل احتراق است، خواهد سوزانید، ذغال سیاه باشد یا الماس، هیزم خشک باشد یا جامه نیازمندی بینوا.
گذشته از آن، کسی که عدالت را ترک گفته، به ظلم و ستم می پردازد، برای رفع یک نوع نیازمندی دست به این کار شوم می زند، خواه نیاز مادی داشته باشد، مانند کسی که مال دیگران را می رباید و به اندوخته خود می افزاید یا نیازمندی معنوی، مانند کسی که از تعدی به حقوق دیگران یا از اظهار قدرت و نفوذ و سلطه لذت می برد. و چنان که معلوم شد، هیچ گونه نیازمندی را به ساحت مقدس آفریدگار جهان، راه نیست و هر حکمی که از مصدر جلال صادر می شود اگر حکمی است تکوینی، برای تامین مصالح عامه است که در محیط آفرینش مراعات آن لازم می باشد و اگر حکمی است تشریعی، برای سعادت و نیک بختی بندگان است و منافعش به خودشان برمی گردد. خدای متعال در کلام خود می فرماید: «ان الله لایظلم مثقال ذرة؛ خدای متعال به اندازه سنگینی یک ذره ظلم نمی کند.» (نساء/ 40) و نیز می فرماید: «و ما الله یرید ظلما للعباد؛ خدای متعال نمی خواهد به بندگان خود ظلم کند.» (غافر/ 31)