عقاید تحقیر آمیز راجع به خود زن در میان ملل و اقوام قدیم مبنی بر این که زن انسان کامل نیست، برزخی است میان انسان و حیوان، زن دارای نفس ناطقه نیست، زن به بهشت هرگز راه نخواهد یافت! و امثال اینها زیاد وجود داشته است، این عقاید و آراء تا آنجا که از حدود ارزیابی زن تجاوز نمی کند اثر روانی، غیر از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد. اسلام زن را هم چون مرد انسان مى داند و ویژگى هاى مهمى همانند مرد درباره او ابراز می دارد. قرآن بارها به این ویژگى هاى او اشاره مى کند.
خداوند مى فرماید: «إن المسلمین والمسلمات والمؤمنین والمؤمنات والقانتین والقانتات والصادقین والصادقات والصابرین والصابرات والخاشعین والخاشعین والخاشعات والمتصدقین والمتصدقات والصائمین والصائمات والحافظین فروجهم والحافظات والذاکرین الله کثیرا والذاکرات أعد الله لهم مغفرة و أجرا عظیما؛ به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.» (احزاب/ آیه 35) در این آیه، خداوند همه ویژگى هایى که براى مردان ذکر کرده براى زنان نیز ذکر کرده است و این خود دلیلى است بر این که اسلام جنسیت را ملاک برترى نمى داند، بلکه برترى در این است که انسان (چه زن و مرد)، مطیع خدا و پایبند به فرامین او باشد. «وعد الله المؤمنین والمؤمنات جنات تجری من تحتها الاءنهار خالدین فیها ومساکن طیبة فی جنات عدن ورضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ خداوند براى مردان و زنان با ایمان، باغ هایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و مسکن هاى پاکیزه اى در بهشت هاى جاودان، نصیب آنها ساخته؛ خشنودى و رضاى خدا، از همه اینها برتر است؛ و پیروزى بزرگ همین است.» (توبه/ آیه 72) در این آیه، خداوند پاداش زن و مرد را به طور یکسان ذکر نموده؛ که خود دلیلى بر آن است که مرد هیچ فضیلتى بر زن ندارد وگرنه مردان مى بایستى پاداش بیش تر و ویژه دریافت مى کردند.
نیز در قرآن آمده است: «انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر أو انثى بعضکم من بعض؛ من هیچ عمل کننده اى از شما را مرد باشد یا زن ضایع نخواهم کرد؛ شما هم نوع و از جنس یکدیگرید.» (آل عمران/ آیه 195) خدا در این آیه، به عمل مرد و زن اشاره مى کند و آن را باعث فلاح، پیروزى و ملاک برترى مى داند، چه از ناحیه مرد باشد چه از زن. و نیز هر دو تا را هم نوع و به یکدیگر وابسته مى داند، یعنى همان اندازه که زن به مرد وابسته است مرد نیز به زن وابستگى دارد.
در جاى دیگر، قرآن به حیات طیبه زن و مرد اشاره مى کند و مى گوید: «من عمل صالحا من ذکر أو أنثى وهو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة ولنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون؛ هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن در حالى که مومن است او را به حیاتى پاک زنده مى داریم؛ پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد.» (نحل/ آیه 97) نیز در آیه دیگر مى فرماید: «و من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثى وهو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة ولا یظلمون نقیرا؛ و کسى که چیزى از اعمال صالحه را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مى شوند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد.» (نساء/آیه 124) در این آیه، همانند آیات قبل، به عمل زن و مرد و پاداش آنها اشاره شده است.
علاوه بر این، قرآن بر یک نکته تاکید دارد و آن این که در اسلام که کمترین ستمى به زنان نخواهد شد و این خود شاهدى است که مکتب اسلام هیچ موقع در مورد زن کم ترین ستمى را روا نداشته و شخصیت او را همانند مرد محترم مى شمارد. و، ده ها آیه دیگر در قرآن زن و مرد را یکسان مورد خطاب قرار داده و هیچ گاه مرد را بر زن فضیلت نداده است. در تعدادى از آیات، زن باعث آرامش مرد دانسته شده و بین آنها مودت و رحمت قرار داده شده و همه اینها آیات خداوند معرفى شده است.
قرآن در این باره مى گوید:«و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا إلیها وجعل بینکم مودة ورحمة إن فی ذلک لاآیات لقوم یتفکرون؛ و از نشانه هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه هایى است براى گروهى که تفکر مى کنند.»، (روم/ آیه 21) از لابلاى این آیات روشن شد اسلام همان اندازه اى که به مرد اهمیت داده، به زن نیز اهمیت داده است و هر دو تا را بر اساس ایمان و عمل به طور یکسان پاداش مى دهد و هیچ گاه آنها را مورد ستم قرار نداده و کوچک شان نشمرده است.
نیز آمده است: «هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛ زنان لباس شما و شما لباس آنها هستید.» (بقره/آیه 187)، در این آیه، وابستگى زن و مرد به یکدیگر مطرح شده است؛ یعنى همان اندازه اى که زن به مرد وابسته است، مرد نیز به همان اندازه به او وابسته است. این آیه دقیقا خط بطلانى است براى کسانى که صرفا زن را مستقل نمى دانند و او را وابسته به مرد مى دانند. از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است، قرآن در این زمینه سکوت نکرده، و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشند و مبنای این مقررات را نظر تحقیر آمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند. اسلام پیشاپیش. نظر خود را درباره زن بیان کرده است. قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم.
قرآن درباره آدم اول می گوید: همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم، درباره همه آدمیان می گوید خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید. در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست تر از مایه مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدم اول از عضوی از اعضاء طرف چپ او آفریده شد، اثر و خبری نیست.
بنابراین در اسلام نظریه تحقیر آمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد. یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه برمی خیزد، زن شیطان کوچک است، می گویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند زنی در آن دخالت داشته است، می گویند مرد در ذات خود از گناه مبرا است و این زن است که مرد را بگناه می کشاند، می گویند: شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می فریبد، شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را، می گویند آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد از طریق زن بود، شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را. قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را، قرآن نه حوا را بعنوان مسئول اصلی معرفی می کند و نه او را از حساب خارج می کند، قرآن می گوید به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوه های آن بخورید، قرآن آنجا که پای وسوسه شیطانی را بمیان می کشد ضمیرها را به شکل "تثنیه" می آورد، می گوید: «فوسوس لهما الشیطان؛ شیطان آن دو را وسوسه کرد.» (اعراف/آیه 20)
«فدلاهما بغرور؛ شیطان آن دو را بفریب راهنمائی کرد.» (اعراف/آیه 22) «و قاسمهما انی لکما لمن الناصحین؛ یعنی شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمی خواهد.» (اعراف/آیه 21) به این ترتیب قرآن با یک فکر رائج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایائی دارد سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه، و شیطان کوچک است مبرا کرد. یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است در ناحیه استعدادهای روحانی و معنوی زن است، می گفتند زن به بهشت نمی رود، زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی کند، زن نمی تواند به مقام قرب الهی آن طور که مردان می رسند، برسد.
قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و قرب الهی به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد یا از طرف مرد، قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند، از همسران آدم (ع) و ابراهیم (ع) و از مادران موسی (ع) و عیسی (ع) در نهایت تجلیل یاد کرده است، اگر همسران نوح (ع) و لوط (ع) را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهران شان ذکر میکند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است، گوئی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید.
قرآن درباره مادر موسی می گوید ما به مادر موسی وحی فرستادیم که کودک را شیر بده و هنگامی که بر جان او بیمناک شدی او را به دریا بیافکن و نگران نباش که ما او را بسوی تو باز پس خواهیم گردانید. قرآن درباره مریم مادر عیسی می گوید کار او به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن می گفتند و گفت و شنود می کردند، از غیب برای او روزی می رسید، کارش از لحاظ مقامات معنوی آنقدر بالا گرفته بود که پیغمبر (ص) زمانش را در حیرت فرو برده او را پشت سر گذاشته بود، زکریا (ع) در مقابل مریم (ص) مات و مبهوت مانده بود. در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالی قدر فراوانند. کمتر مردی است به پای خدیجه (ع) برسد، و هیچ مردی جز پیغمبر (ص) و علی (ع) به پای حضرت زهرا (ع) نمی رسد، حضرت زهرا (ع) بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیا برتری دارد. اسلام در «سیر من الخلق الی الحق»، یعنی در حرکت و مسافرت بسوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست، تفاوتی که اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است، در بازگشت از حق بسوی مردم و تحمل مسئولیت پیغمبری است که مرد را برای اینکار مناسب تر دانسته است.
یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزبیت، چنانکه می دانیم در برخی آیین ها رابطه جنسی ذاتا پلید است، به عقیده پیروان آن آئین ها تنها کسانی به مقامات معنوی نائل می گردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند، یکی از پیشوایان معروف مذهبی جهان می گوید: "با تیشه بکارت درخت ازدواج را از بن بر کنید". همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه می دهند یعنی مدعی هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کفشان ربوده می شود و گرفتار فحشا می شوند و با زنان متعددی تماس پیدا می کنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند، ریشه افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزبیت بدبینی به جنس زن است، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی بحساب می آورند. اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد، ازدواج را مقدس، و تجرد را پلید شمرد، اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرد و گفت: «من اخلاق الانبیاء حب النساء». پیغمبر اکرم (ص) می فرمود من به سه چیز علاقه دارم، بوی خوش، زن، نماز.
برتراند راسل می گوید: در همه آئین ها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت می شود مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع کرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است. یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که درباره زن وجود داشته این است که می گفته اند زن مقدمه وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است.
اسلام هرگز چنین سخنی ندارد، اسلام اصل علت غائی را در کمال صراحت بیان می کند، اسلام با صراحت کامل می گوید، زمین و آسمان، ابر و باد، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شده اند، اما هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است، اسلام می گوید هر یک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند، «هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛ زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت و پوشش آنها» (بقره/آیه 187) اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده برای مرد می دانست قهرا در قوانین خود این جهت را در نظر می گرفت، ولی چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظری ندارد و زن را طفیلی وجود مرد نمی داند در مقررات خاص خود درباره زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است.
یکی دیگر از نظریات تحقیر آمیزی که در گذشته درباره زن وجود داشته این است که زن را از نظر مرد یک شر و بلای اجتناب ناپذیر می دانسته اند، بسیاری از مردان با همه بهره هائی که از وجود زن می برده اند، او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود می دانسته اند، قرآن کریم مخصوصا این مطلب را تذکر می دهد که وجود زن برای مرد خیر است، مایه سکونت و آرامش دل او است.
یکی دیگر از آن نظریات تحقیرآمیز این است که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز می دانسته اند، اعراب جاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط به منزله ظرفی می دانسته اند که نطفه مرد را که بذر اصلی فرزند است در داخل خود نگه می دارد و رشد می دهد.
در قرآن ضمن آیاتی که میگوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر که در تفاسیر توضیح داده شده است به این طرز تفکر خاتمه داده شده است. بنابراین اسلام از نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت نظر تحقیر آمیزی نسبت به زن نداشته است بلکه آن نظریات را مردود شناخته است.