مدلول داشتن تمام آیات قرآن
کسی که از اول تا آخر قرآن را به دقت مورد مطالعه قرار دهد، بدون شک یک آیه هم پیدا نخواهد کرد که «مدلول» نداشته باشد؛ ناطق به معنای خود نباشد و مراد و مقصودش معلوم نگردد، هیچ آیه ای نیست مگر آنکه دلالت بر مدلول دارد، منتها این مدلول، یا مدلول واحدی است که کسی که آشنای به سخن باشد، در آن شک نمی کند، و یا چند مدلول است که بعضی به بعض دیگر اشتباه می شود، ولی همه این معانی به هم آمیخته به طور مسلم، مراد و معنی حقیقی و واقعی را در بر دارد و الا دلالتی در کار نخواهد بود.
آن معنای حقیقی از اصول مسلمه قرآن مانند وجود صانع، توحید، بعثت انبیا، تشریع احکام معاد و امثال آن، اجنبی نیست، بلکه با این اصول موافقت دارد و اصول مزبور مستلزم آن معنای خاص است، همان معنی را نتیجه می دهد و از بین همه مدلول های متعددی که احتمال می رود حقیقتی را معین می کند. پاره ای از آیات؛ پاره دیگر را توضیح می دهد و بعضی از آیات، به عنوان ریشه و اصل سایر آیات است، کسی که خوب دقت کند و آیه 7 سوره آل عمران را نیز مورد مطالعه قرار دهد، شک نخواهد داشت که مراد از «محکمات» آیاتی است که متضمن اصول مسلم قرآن است و مراد از «متشابهات» آیاتی است که معانی آن با آن اصول، روشن و واضح می شود.
چرا بعضی آیات متشابه است؟
ممکن است کسی بگوید: درست است که باید فروع را به اصول برگرداند، و این مختص به قرآن نیست و موجب تشابه نیز نمی گردد. ولی این گفته را این طور پاسخ می دهیم: علت حصول تشابه در قرآن یکی از دو چیز است، به بیانی که ذیلا ملاحظه می فرمایید: معارفی را که قرآن مجید القا فرموده دو قسم است:
الف) فهم عادی و معارف عالی: قسم اول، معارف عالی است که از حکم حس و ماده خارج و بیرون است، ولی فهم های عادی در اینجا متوقف می شود و مردد می گردد که آیا مراد، حکم جسمانی حسی است؟ مثلا در آیه 14 سوره الفجر می فرماید: «ان ربک لبالمرصاد؛ پروردگار تو آمد.» از این دو آیه، به ذهنی که انس به محسوسات دارد، معانیی بر می آید که از قبیل اوصاف و خواص اجسام است، ولی وقتی که رجوع کردیم به اصولی که مشتمل بر آن است که در این موارد، حکم ماده و جسم منتفی است، معانی متبادر اولی، از ذهن زایل می گردد. این سخن در تمامی معارف و بحث های غیر مادی و غایب از حواس، مطرح است و مختص به قرآن کریم نیست، بلکه در سایر کتب آسمانی در مورد معارف عالی که از تحریف مصون مانده است و همچنین در مباحث «الهیات» در فلسفه نیز جاری و ساری است.
همین مطلب را قرآن به زبان دیگری اشاره می کند. می فرماید: «انزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها؛ خدا از آسمان آبی فرستاد و هر گودالی به اندازه خود آب گرفت.» (رعد/ 17) باز می فرماید: «انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم؛ ما قرآن را کتاب عربی قرار دادیم که شما بفهمید و این کتاب در ام الکتاب، بلند مرتبه و درست پایه است.» (زخرف/ 4) ملاحظه می شود که این دو آیه، مطلب را بیان می کند که معارف قرآنی خیلی بلند مرتبه است، ولی هر استعدادی آن را به طوری درک می کند و مطلب را می فهمد، متشابهات قرآن این طوری است. نقص از طرف شنونده است، نه از کلام خدا.
رابطه تدریجی بودن نزول قرآن و آیات متشابه: قسم دوم، مطالبی است که وابسته به نوامیس اجتماعی و احکام فرعی است. این قسم از معارف قرآن مشتمل بر ناسخ و منسوخ است. علت نسخ آیات هم تغییر مصالحی است که مقتضی قانون گذاری است، از طرفی قرآن هم به طور تدریج نازل شد، این دو جهت یعنی بودن ناسخ و منسوخ در قرآن و تدریجی بودن نزول قرآن باعث شده است که در قرآن «تشابه» به وجود آید و البته این تشابه به وسیله ارجاع «متشابه» به «محکم» و ارجاع «ناسخ» به «منسوخ» برطرف خواهد شد.
معنای پیروی از آیات متشابه
خداوند می فرماید: «اما الذین فی قلوبهم زیع فیتبعون ما تشابه منه؛ کسانی که در دلشان اضطراب و انحراف از حق است، پیروی از آیات متشابه می کنند.» (آل عمران/ 7) در توضیح این معنی باید گفت: این آیه مردم را در تلقی قرآن دو دسته قلمداد کرده است؛ یک دسته منحرفینی که در جستجوی فتنه و گمراه کردن مردم و تاویل هستند و پیروی از آیات متشابه می کنند. دسته دیگر آنهایی هستند که علمی راسخ دارند و دلشان محکم و ثابت است و آیات محکم را می گیرند و پیروی از متشابه می نمایند.
با این توضیح معلوم می شود که مراد از «پیروی آیات متشابه» پیروی کردن عملی است نه ایمانی: مراد آن نیست که ایمان به آیات متشابه مذموم و بد است، بلکه مقصود این است که در عمل آیات متشابه را به کار بستن و در جستجوی فتنه بودن به دنبال تاویل آیات رفتن، مذموم است. پیداست که این مذمت در صورتی است که از آیه متشابه پیروی کنند، بدون ارجاع کردن آیه متشابه به آیات محکم. اما اگر کسی آیات متشابه را با ارجاع به آیات محکم کرد و مقصود آیات متشابه را فهمید و از آن پیروی کرد، در حقیقت پیروی از «محکم» کرده است، نه «متشابه».