بیشتر بحثهای نهج البلاغه درباره توحید، بحثهای تعقلی و فلسفی است، اوج فوق العاده نهج البلاغه در این بحثها نمایان است. در بحثهای توحیدی تعقلی نهج البلاغه آنچه اساس و محور و تکیه گاه همه بحثها و استدلالها و استنتاجها است اطلاق و لاحدی و احاطه ذاتی و قیومی حق است. امام علی (ع) در این قسمت داد سخن را داده است، نه پیش از او و نه بعد از او کسی به او نرسیده است.
مساله دیگر بساطت مطلقه و نفی هر گونه کثرت و تجزی و نفی هر گونه مغایرت صفات حق با ذات حق است، در این قسمت نیز مکرر بحث به میان آمده است. یک سلسله مسائل عمیق و بی سابقه دیگر نیز مطرح است از قبیل: اولیت حق در عین آخریت او و ظاهریت او در عین باطنیتش، تقدم او بر زمان و بر عدد، و اینکه قدمت او قدمت زمانی و وحدت او وحدت عددی نیست، علو و سلطان و غنای ذاتی حق، مبدعیت او و اینکه شأنی او را از شأن دیگر شاغل نمی شود، کلام او عین فعلش است.
حدود توانائی عقول بر ادراک او و اینکه معرفت حق از نوع تجلی او بر عقول است، نه از نوع احاطه اذهان بر یک معنی و مفهوم دیگر، سلب جسمیت و حرکت و سکون و تغییر و مکان و زمان و مثل و ضد و شریک و شبیه و استخدام آلت و محدودیت و معدودیت از او. اینها مباحثی است که در این کتاب شگفت مطرح است و یک فیلسوف وارد در عقائد و افکار فلاسفه قدیم و جدید را سخت غرق در اعجاب می کند.