نوجوان شهید
از طایفه ی خزرج بود و از فرزندان انصار مدینه. پدرش جنادة بن کعب انصاری یا جناده بن حرث انصاری (سلمانی) بود و مادرش بحریه، دختر مسعود خزرجی. عمرو، همراه پدر و خانواده اش از مکه تا کربلا آمد و در کربلا ملازم امام حسین (ع) بود. صبح روز عاشورا، پس از شهادت پدرش، او، عازم میدان شد تا حسین بن علی را یاری کند. نزد امام رفت و اجازه خواست تا با دشمن بجنگد، امام فرمود: «ان هذا غلام قتل ابوه فی المعرکه و لعل امة تکره ذلک» (پدر این نوجوان کشته شده، شاید برای مادرش سخت باشد و او راضی نباشد). عمرو گفت «به خدا قسم نه، مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم بر تنم کرده تا شما را یاری کنم». لذا امام به او اجازه داد و عمرو به میدان رفت و چنین رجز می خواند:
امیری حسین و نعم الامیر *** سرور فواد البشیر النذیر
علی و فاطمه والده *** فهل تعلمون له من نظیر
له طلعة مثل شمس الضحی *** له عزة مثل بدر منیر
آقای من حسین است و چه آقای نیکویی! او که مایه شادی پیامبر خداست و او که علی و فاطمه پدر و مادرش هستند. آیا شما برای او مانندی می شناسید؟ او مانند خورشید تابناک می درخشد و چون ماه نورافشانی می کند.
عمرو، به دشمن، حمله کرد و جنگید تا شهید شد. کوفیان سر او را از بدنش بریدند و به طرف سپاه امام حسین (ع) پرتاب کردند.
مادرش که از رشادت و استقامت پسرش خشنود بود، سر را برداشت و بوسید و گفت «چه نیکو جهاد کردی پسرم؛ ای نور چشمم!» و سپس آن سر را به طرف دشمن افکند و نشان داد آنچه در راه خدا داده، پس نمی گیرد. آنگاه عمود خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد اما به دستور امام به خیمه برگشت و امام برای او دعا کرد. مادرش این ابیات را خواند:
انی عجوز فی النساء ضعیفه *** خاویة بالیة نحیفه
اضربکم بضربة عنیفه *** دون بنی فاطمه الشریفه
من در بین زنها، زنی ضعیف و بیمار و لاغر هستم که بر شما ضربه محکمی وارد خواهم کرد، در دفاع و حمایت از فرزندان فاطمه عزیز و گرامی
توضیحات:
1- برخی مقاتل، رجز او را به گونه دیگری ذکر کرده اند.
2- لازم به ذکر است که برخی از تواریخ، جریان مادر «عمرو» را ذکر نکرده اند.
عمرو ابن جناده انصاری اصحاب امام حسین (ع) زندگینامه شهادت مبارزه واقعه کربلا