اصل و ریشه جهنم، یأس از رحمت خداوند است
خداوند در قرآن می فرماید: «یا أیها الذین ءامنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم قد یئسوا من الاخره کما ینئس الکفار من أصحاب القبور؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! دوست نگیرید گروهی را که خداوند بر ایشان غضب کرده است! آنان از آخرت مأیوس هستند همچنان که کفار از اهل قبور مأیوس می باشند» (ممتحنه/ 13). «و لا تایـئسوا من روح الله إنه لا یایـئس من روح الله إلا القوم الکافرون؛ (حضرت یعقوب به فرزندان خود گفت) از رحمت و روح خدا مأیوس نباشید؛ زیرا که از روح و رحمت خدا مأیوس نمی شوند مگر گروه کافران» (یوسف/ 87). «و الذین کفروا بـایات الله و لقآئه أولئک یئسوا من رحمتی و أولئک لهم عذاب ألیم؛ و آنان که به آیات و نشانه های توحید خداوند، و به لقا و دیدار او کافر شده اند کسانی هستند که از رحمت من مأیوس می باشند، و از برای ایشان عذابی دردآور است.» (عنکبوت/ 23) و از این آیات به دست می آید که اصل کفر و ریشه شرک، عدم اعتماد و اتکا به خدا و یأس از رحمت اوست؛ به طوری که بنده رابطه خود را با او استوار نبیند، بلکه رابطه را ننگرد و خود را مشمول الطاف و رحمات غیرمتناهیه حضرت او مشاهده نکند، و به امید زیارت و لقا و دیدار او نباشد. از طرفی می دانیم که دار آخرت و عالم دیگر، عین رحمت الهیه و منبع هر جمال و کمالی است، و حیات و زندگی محض است، و رحمت خداوندی گرچه همه عوالم را فراگرفته است، ولیکن رحمت خاصه او، اختصاص به مؤمنان و متقیان و خوبان دارد.
جهنمیان در عین محرومیت از رحمت خاصه، مشمول رحمت عامه هستند. خداوند می فرماید: «و رحمتی وسعت کل شیء فسأکتبها للذین یتقون؛ و رحمت من همه چیزها را فرا گرفته است؛ و من رحمت خاص خود را برای مردم پرهیزگار حتما به زودی می نویسم و مقرر می دارم.» (اعراف/ 156) این آیه می رساند که همه موجودات، و هر چیزی که بر او بتوان نام چیز گذارد، مورد رحمت عامه الهیه و مشمول فیض مقدس او هستند، حتی کفار و مشرکان و معاندان؛ گرچه غیرمؤمنان و متقیان از رحمت خاصه محرومند. بنابراین، کافران و جهنمیان در عین حرمان از رحمت، مشمول رحمت اند، و این حرمان همان حجابی است که بر آنان افکنده شده، و آنان را از اقرار و اعتراف به توحید و عرفان حضرت اقدس احدیت بازداشته است.
«و بینهما حجاب؛ و بین دوزخیان و بهشتیان یک حجاب است.» (اعراف/ 46)، «فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمه و ظاهره و من قبله العذاب* ینادونهم ألم نکن معکم قالوا بلی؛ پس دیواری کشیده شد بین منافقان و مؤمنان، که آن دیوار دارای دری می باشد، که در داخل آن در، بهشت و رحمت است، و خارج آن در، در برابرش عذاب و دوزخ است. منافقان به مؤمنان ندا می کنند: آیا ما با شما نبوده ایم در دنیا؟ مؤمنان می گویند: آری! (ولیکن...)» (حدید/ 13-14) و از این آیه به خوبی استفاده می شود که منافقان در عین آن که مشمول رحمت اند، محروم از رحمت اند؛ چون آن رحمت خاصه در باطن حجاب و در داخل حصار و در است، و این مسکینان از ظاهر حصار نمی توانند تجاوز کنند و خود را به باطن و داخل حصار برسانند و از آن رحمت های خاصه بهره مند گردند. آنان در ظاهر حجاب و حصار واقعند و در عذاب می باشند، و همین حجاب ایشان را از نعیم باطن محروم کرده است، و ظاهر آن حجاب همان چیزی است که بدان معذب می شوند.
خداوند بیان فرموده است که جهنمیان به اقسام و انواع اعمال سیئه و زشت خود معذب می شوند؛ بنابراین اعمالشان بطور مختلف و متفاوت، عذاب های مختلف و متفاوت است. آن اصل و ریشه ای که این انواع عذاب از آن منشعب می گردد، اصل حجاب است که همان غفلت و نسیان یاد خدا باشد. خداوند متعال می فرماید: «و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن والاءنس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم ءاذان لا یسمعون بهآ أولئک کالانعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون؛ و هر آینه به تحقیق که ما برای جهنم بسیاری از جن و انس را خلق کردیم: آنان که دارای دل ها و اندیشه هایی هستند ولیکن به آن ها تفقه و تفکر نمی کنند، و دارای چشم هایی هستند که با آنها نمی بینند، و دارای گوش هایی هستند که با آنها نمی شنوند؛ ایشان همانند چهارپایان هستند بلکه گمراه تر، زیرا که ایشان البته و البته غافل هستند» (اعراف/ 179).
اعمالی که در حجاب انجام گیرد، بدون حقیقت و اصالت است
در سوره مطففین آیه 15 آمده است: «کلآ إنهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛ البته چنین نیست که میپندارند، بلکه ایشان از پروردگارشان در آن روز محجوب هستند» یعنی دوزخیان در حجاب اعمالشان گرفتار و متوقف می باشند؛ چون قبلا می فرماید: «کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون؛ البته چنین نیست (که قرآن از اساطیر و افسانه های پیشینیان بوده باشد) بلکه اعمال ناشایست ایشان موجب شده است که بر روی دلهای ایشان چرک و زنگار بگیرید» (مطففین/ 14). و در این صورت تمام اعمالی که در حجاب انجام می گیرد و از ظاهر تجاوز نمی کند، همه سراب و بدون واقعیت و حقیقت است، همه باطل است؛ چون با اصالت و متن واقع که اساس توحید است تفاوت دارد. آنها باطل است که به صورت حق برای عاملش ظاهر شده است ولی حق نیست؛ و جا و محل باطل جهنم و دوزخ است و طعمه آتش است که درگیرد و آن را بسوزاند و بن و بنیاد آن را بر باد فنا دهد. «و قدمنآ إلی ما عملوا من عمل فجعلناه هبآء منثورا؛ و ما آمدیم و وارد شدیم بر تمام اعمالی که ایشان انجام داده بودند، و همه را همانند گرد پراکنده در فضا، متفرق و متشتت نمودیم» (فرقان/ 23).
کافران و معاندان، در حجاب اوهام گرفتارند
خداوند می فرماید: «و الذین کفروا أعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمـان مآء حتی إذا جآءه لم یجده شیـا و وجد الله عنده و فوفـبه حسابه و والله سریع الحساب؛ و آنان که کافر شده اند، کردارشان همانند سرابی است که در زمینی خشک واقع است، به طوری که شخص تشنه آن را آب می پندارد و به دنبال آن می رود، ولی چون به آن رسید آن سراب را چیزی نمی یابد، و خدا را آنجا می یابد که به طور کامل و تمام از او حساب می کشد؛ و خداوند سریع الحساب است» (نور/ 39). «ألم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و أحلوا قومهم دار البوار* جهنم یصلونها و بئس القرار؛ آیا ای پیغمبر! ندیدی تو کسانی را که نعمت خداوند را تبدیل به کفر نمودند، و قوم خود را به خانه هلاکت و نیستی داخل کردند؟! آنان در جهنم وارد می شوند؛ و بد قرارگاهی است جهنم» (ابراهیم/ 28-29)، «و الذین یمکرون السیـات لهم عذاب شدید و مکر أولئک هو یبور؛ و آنان که زشتی ها و بدی ها را از روی مکر به جای می آورند، عذاب سخت و شدیدی دارند؛ و مکر ایشان نیز باطل و خراب و نابود می شود» (فاطر/ 10). «و زین ذالک فی قلوبکم و ظننتم ظن السوء و کنتم قوما بورا؛ و زینت داده شد عدم بازگشت رسول خدا به اهل و منزلش در دل های شما، و شما گمان بدی بردید؛ و شما قوم و گروه باطل و نیست و هلاک شده ای هستید» (فتح/ 12).
بنابراین همه این آیات و بسیاری از آیات مشابه آن، از جهت مضمون و مفاد می رساند که مقام و منزلت اهل دنیا و کفار و مشرکان و معاندان و متجاوزان و بالاخره دوزخیان، از سراب اوهام تجاوز نمی کند و هیچ گاه به حقیقت نمی رسند. و از ظاهر قدمی فراتر نمی نهند و به باطن نمی رسند؛ و در بوار و هلاکت زیست می کنند، و از حیات بهره ای ندارند. موطن و محل تمام این سراب ها، و مجازها، و اوهام و پندارهای خیالی و وهمی، همه و همه دنیاست که زندگی غرور و حیات سرابیه اعتباریه وهمیه را پایه گذاری می کند. «و ما الحیوه الدنیآ إلا متاع الغرور؛ و بنابراین، حیات دنیا غیر از تمتع و بهره برداری غرور آفرین، و گول و خدعه چیزی نیست» (حدید/ 20) و از همین جهت، این زندگی دنیوی که حیات پست حیوانی است، چون بر اساس خدعه و غرور است، با جهنم ارتباط خاصی دارد. و همین اصل و مفاد را می رساند این آیات شریفه: «لقد خلقنا الاءنسان فی أحسن تقویم* ثم رددناه أسفل سافلین* إلا الذین ءامنوا و عملوا الصالحات فلهم أجر غیر ممنون؛ هر آینه حقا ما انسان را در بهترین موقعیت و نیکوترین قوام آفریدیم* و سپس او را به پایین ترین درجه از منازل پست فرود آوردیم!* مگر آن کسانی که ایمان آورده اند و اعمال شایسته انجام داده اند، که برای ایشان مزد و پاداش بدون منت است.» (تین/ 4-6)
آیات وارده درباره وقود و آتش گیرانه دوزخ، که انسان و سنگ است
از آنچه بیان شد، معنی و مفاد بسیاری از آیات دیگر که دلالت دارد: آتش گیرانه جهنم، انسان و معبودهای ساختگی است روشن می شود؛ همچون آیه 24 سوره بقره: «فإن لم تفعلوا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس والحجاره أعدت للکافرین؛ پس اگر نتوانستید سوره ای همانند سوره قرآن بیاورید (و هیچ گاه هم نمی توانید که بیاورید) بنابراین از آتشی که آتش گیرانه آن مردم و سنگ می باشد پرهیز کنید!» و هم چون آیه 6 سوره تحریم: «یا أیها الذین ءامنوا قوا أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس والحجاره علیها ملانئکه غلاظ شداد لا یعصون الله مآ أمرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خودتان و اهل خودتان را از آتشی حفظ کنید که آتشگیرانه آن، مردم و سنگ است؛ و بر آن آتش فرشتگان تند و خشن و غلیظ و شدید گماشته شده اند که ابدا درباره اوامری که از جانب خدا به آنها می شود مخالفت نمی کنند، و آن چه را که به آنها امر شود انجام می دهند» و همچون آیه 10 سوره آل عمران: «إن الذین کفروا لن تغنی عنهم أموالهم و لآ أولادهم من الله شیـا و أولئک هم وقود النار؛ آنان که کافر شده اند، نه اموال آن ها و نه اولاد آن ها، ایشان را بی نیاز از خدا به هیچ وجهی نمی کند؛ و ایشان البته آتش گیرانه دوزخند».
همچنین آیه 98 سوره انبیاء «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم أنتم لها واردون؛ به درستی که حقا شما خودتان، و آن چه غیر از خدا می پرستید، همگی خار و خاشاک و موادی هستید که برای جهنم است؛ و شما در جهنم ورود خواهید نمود» البته معلوم است که انسان که در آتش می رود و به جهنم می افتد برای آن است که عصیان خدا را نموده است و از یاد او غافل شده و او را فراموش و نسیان کرده است، که این عنوان همان محجوبیت است که عین آتش و عین دوزخ است. لیکن باید دید به چه علت سنگ ها نیز در جهنم می روند؟ (و البته باز معلوم است که مراد از حجاره و سنگ، همان اصنام و بت هایی است که می تراشیدند و پرستش می کردند) چون نفس چوب و گل و سنگ و سایر اشیایی که با آن بت می تراشند که گناهی ندارند که مستوجب آتش باشند؛ ولیکن با مختصر تأمل در این آیات به دست می آید که آن چه در جهنم می رود و مستحق آتش است «ما تعبدون من دون الله» است، یعنی نفس معبودی غیر از خداوند تبارک و تعالی و معبودیت من دون الله پرورده ذهن و فکر شخص عبادت کننده و بت پرست است؛ آن جهت و آن حیثیت در آتش می سوزد، و بنابراین نفس انسان و آنچه متولد و زاییده نفس اوست از همان تخیل موهومی معبود غیر از خدا، در جهنم می رود و می سوزد؛ و همان، آتش افروز یعنی آتش گیرانه دوزخ است و اصنام و بت ها گرچه خود گناه کار نیستند، ولی صورت تخیلی آن ها در ذهن عبادت کنندگانشان به عنوان معبودیت، خطا و گناه است؛ و آن صورت تخیلیه باید بسوزد زیرا که معبود سوی الله است.
أنانیت، حجاب و موجب دخول در جهنم است
خداوند در آیات 5-9 سوره همزه می فرماید: «و مآ أدریک ما الحطمه* نار الله الموقده* التی تطلع علی الافـده* إنها علیهم مؤصده* فی عمد ممدده؛ و ای پیغمبر! چگونه تصور سختی آتش دوزخ که خرد می کند و در هم می شکند را می توانی کرد؟! آن آتشی که بر افروخته شده خشم و غضب خداست، و آن آتشی که بر دل ها شعله ور است! آن آتش از هر جهت بر آنها احاطه کرده است، و در ستون های بلند و کشیده استوار و ثابت است» و بنابر همین اصل و قاعده کلی، هر کس که دارای انانیت باشد، انانیت او حجاب اوست، و در جهنم است. «فو ربک لنحشرنهم و الشیاطین ثم لنحضرنهم حول جهنم جثیا؛ و سوگند به پروردگار تو! که ما ایشان را و شیاطین را محشور خواهیم کرد، و سپس در حول جهنم به زانو در آمده حاضر خواهیم ساخت!» (مریم/ 68) و از گفتگوی دوزخیان، این امر مشهود و معین می گردد که حقیقت جهنم ظهور و بروز بعد از رحمت حضرت حق است که موجب حسرت و ندامت می باشد، و آن از حجاب انانیت و استکبار و جهل به حضرت حق سبحانه و تعالی پدید می آید.
در آیات 165-167 سوره بقره، وارد است که: «و لو یری الذین ظلموا إذ یرون العذاب أن القوه لله جمیعا و أن الله شدید العذاب* إذ تبرأ الذین اتبعوا من الذین اتبعوا و رأوا العذاب و تقطعت بهم الاسباب* و قال الذین اتبعوا لو أن لنا کره فنتبرأ منهم کما تبرءوا منا کذالک یریهم الله أعمالهم حسرت علیهم و ما هم بخارجین من النار؛ و ای کاش مردمان ستمگر می دیدند (در آن وقتی که عذاب الهی به آنها می رسید) که قوت و قدرت تماما اختصاص به خداوند دارد، و این که عذاب خداوند شدید است. در آن هنگامی که تنفر و بیزاری می جستند پیروی شدگان از پیروی کنندگان خود که چگونه عذاب دامنگیر آنان شده، و تمام اسباب به روی آنان مقطوع گشته است و گروه پیروی کننده می گویند: اگر برای ما یک بار بازگشتی بود، ما هم از ایشان تنفر و بیزاری می جستیم همچنان که ایشان از ما بیزاری جستند. آری! این چنین خداوند کردار و افعالشان را به صورت حسرت بر آنان جلوه گر می سازد؛ و ایشان از آتش خارج نیستند.»