بدون شک بخشی از حوادث ناراحت کننده، اثر مثبتی در پاره کردن پرده های غرور، و بیدار ساختن انسان از خواب غفلت، و نجات او از چنگال خودکامگی و هوسرانی دارد، و بسیاری از آنها نقطه عطفی در زندگی انسانهائی که آمادگی دارند محسوب می شود. وفور نعمت، قدرت حکومت، و برخورداری از سلامت، گاه چنان انسان را مغرور می سازد که به کلی خود را فراموش می کند، همه مواهب را از خود می داند، خویش را از دیگران برتر می شمارد، گوئی زندگی را جاودانی می پندارد، و در این حال به موجودی خطرناک، بیدادگر، انحصار طلب، خود کامه و هوسبار تبدیل می شود، و اگر در زندگی او مشکلی پیش نیاید اینها همچنان ادامه می یابد، هم زندگی خود را تباه می سازد، و هم دیگران را. اینجاست که دست لطف الهی از آستین رحمانیش بیرون می آید و به کمک انسان می پردازد. مصیبتی سخت و سنگین رخ می دهد، عزیزی از دست او می رود، در تلاش خود با شکست و ناکامی مواجه می شود، زلزله ای کاخ آمال او را فرو می ریزد، و صاعقه ای بخشی از اموال او را به آتش می کشد. در این حال تکانی می خورد، گاه بیدار می شود، در اندیشه و فکر فرو می رود، از بیراهه باز می گردد، و در جاده صحیح گام می گذارد.
دیده ایم در بسیاری از جاده های یکنواخت دست اندازه های مصنوعی ایجاد می کنند، تا مانع خواب رانندگان گردد، و از سقوط آنها در پرتگاه جلوگیری کند. بخشی از مصائب «دست اندازهای جاده زندگی انسان» است که ماشین وجود او را سخت تکان می دهد، و از خواب زدگی و غفلت که منجر به هلاکت او می شود باز می دارد. این سخن درباره یک فرد، یا یک جامعه، یا کل جوامع بشری می تواند صادق باشد، و فلسفه با ارزشی برای بخشی از حوادث دردناک زندگی ارائه می دهد.
انکار نمی توان کرد که گروه عظیمی از مردم جهان هرگز از این حوادث پندی نمی گیرند، و درسی نمی آموزند، و همچنان به سیر انحرفی خود ادامه می دهند، و پیوسته در انبوهی از خیالات و پندارها غوطه ورند، ولی مسلما گروهی از آنها درس می آموزند و نتیجه می گیرند، و به اصلاح خویش می پردازند، و این فلسفه مهم و قابل ملاحظه ای است.
اشتباه نشود نمی گوئیم همه مصائبب و حوادث دردناک در این رده جای می گیرد، و نیز نمی گوئیم باید تسلیم حوادث بود و برای مبارزه با مشکلات و مصائب قیام نکرد، بلکه می گوئیم بخشی از حوادث تلخ است که نه انسان قدرت پیش بینی آن را دارد، و نه قدرت قیام در مقابل آن، و بخشی از این بخش داخل در بحث ما است و در زمره مصائب بیدارگر و حوادث دردناک و هشدار دهده است.
قرآن و مصائب بیدار کننده
اکنون به قرآن باز می گردیم تا ببینیم در این باره چه می گوید یعنی دلیل عقل را به محک بیان نقلی زده و با آن تأیید می کنیم. از آنجا که قرآن یک کتاب بزرگ تربیتی است، و موضوع بحث ما نیز رابطه بسیار نزدیک با مسائل تربیتی دارد قرآن دراین باره سخن بسیار گفته، و تعبیرات متنوع و مختلف و جالبی دارد از جمله:
1- و ما ارسلنا فی قریه من نبی الا اخذنا اهلها بالباساء والضراء لعلهم یضرعون «ما در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را با ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم، شاید (به خود آیند و به درگاه خدا ) تضرع کنند» (اعراف/94). از این آیه به خوبی استفاده می شود که یکی از فلسفه های حوادث ناراحت کننده، در مورد اقوامی که غرق انواع گناه بودند هشدار و بیداری بوده، و تقارن این حوادث با دعوت انبیاء از این جهت صورت می گرفته که زمینه را برای پذیرش دعوت آنها آماده سازد، و هماهنگی «تکوین» و »تشریع» تأثیر اندرزهای آنها را قویتر سازد.
2- ظهر الفساد فی البر والبحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الدی عمولوا لعلهم یرجعون «فساد در خشکیها و دریاها به خاطر کارهائی که مردم انجام داده اند آشکار گشت، خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند، شاید بازگردند» (روم/41). این آیه در دو بعد مختلف قابل استفاده است، بعد بلاهای خود ساخته، و هم بعد بلاهای هشدار دهنده، و هماهنگی این بخش از مصائب و حوادث نامطلوب، زندگی را با مسائل تربیتی و برنامه های سازنده الهی روشن می سازد.
3- و لنذیقنهم من العذاب الدنی دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون «و آنها را از عذاب نزدیک (عذاب دنیا) قبل از عذاب بزرگتر (عذاب آخرت) می چشانیم شاید باز گردند (و به سوی خدا آیند) (سجده /21). «عذاب ادنی» مفهوم وسیعی دارد که غالب احتمالات را که مفسران به طور جداگانه در تفسیر آن نوشته اند یکجا فرا می گیرند (مصائب و درد و رنجها، زیانهای مالی، خشکسالی و قحطی و گرسنگی، شکست در جنگها و مانند آن) و اما این احتمال که در بعضی از کلمات مفسران آمده که منظور از عذاب ادنی عذاب قبر است با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا جمله "لعلهم یرجعون" هدف این عذاب را بازگشت و تجدید نظر می شمارد که در مورد عذاب قبر مفهوم ندارد (دقت کنید).
4- و در مورد آل فرعون چنین می خوانیم: و لقد اخذنا آل فرعون بالسنین ونقص من الثمرات لعلهم یذکرون «ما آل فرعون (نزدیکان و بستگان قوم او) را به خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار ساختیم شاید متذکر شوند» (اعراف/ 130). گرچه این آیه در مورد خصوص آل فرعون است ولی می دانیم آنها از این نظر تفاوتی با اقوام دیگر ندارند، خداوند بسیاری از اقوام را گرفتار مشکلات طاقت فرسا می کند تا از مرکب غرور فرود آیند، و بیدار شوند، و به راه حق باز گردند. جالب اینکه در بعضی از آیات فوق، هدف را «تذکر» و در بعضی «تضرع» و در بعضی «رجوع و بازگشت» ذکر کرده که در حقیقت مراتب مختلف و منظم بازگشت به سوی خدا را تشکیل می دهند.
نخست انسان «متذکر» می شود، سپس به درگاه خداوند «تضرع» می کند، و بعد عملا مسیر خود را اصلاح کرده و «باز می گردد» یا به تعبیر دیگر مرحله اول «فکر» است و مرحله دوم «ذکر» است و مرحله سوم «عمل» و اینگونه نکته های لطیف به هنگامی که آیات قرآن کنار هم قرار می گیرند و به صورت موضوعی تفسیر شوند پیامهای تازه ای از این کتاب آسمانی خواهد بود.
البته هم تاریخ نشان می دهد و هم قرآن با صراحت می گوید که بسیاری از اقوام گنهکار و منحرف واکنش مثبتی در برابر این مصائب و محازاتهای بیدارگر نشان نداده و همچنین به راه خود ادامه دادند، تا مجازات نهائی الهی آنها را از میان برداشته، چنانکه در سوره مومنون آیه 76 می خوانیم: و لقد اخذنا هم بالعذاب فما استکانوا لربهم و ما یتفرعون «ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم» (تا بیدار شوند) ولی آنها نه در برابر پروردگارشان تواضع کردند، و نه به درگاهش تضرع نمودند»! با اینحال اقوامی بودند که در برابر اینگونه حوادث واکنش مثبت نشان دادند، و در میان این اقوام سرکش افرادی پیدا شدند که از آن درس گرفتند و هدایت یافتند، و به این ترتیب اینگونه بلاها برای گروهی عامل بیداری بود، و برای گروهی اتمام حجت.
حوادث بیدارگر در روایات اسلامی
در روایات اسلامی نیز تعبیرات روشنی که حاکی از رابطه میان بعضی از مصائب و مشکلات زندگی، با امور تربیتی می باشد، دیده می شود که آنچه را از طریق عقل و آیات قرآن استفاده کردیم تأیید می کند مانند:
1- در یکی از خطبه های امیر مومنان علی(ع) در نهج البلاغه می خوانیم: ان الله یبتلیعباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات وحبس البرکات ، واغلاق خزائن الخیرات، لیتوب تائب، ویقلع مقلع ، ویتذکر متذکر ، ویزد جرمزدجر! «خداوند بندگان خویش را به هنگامی که اعمال بد انجام می دهند، با کمبود میوه ها، و جلوگیری از نزول برکات، و بستن درهای گنجهای خیرات به روی آنان، مبتلا می سازد تا توبه کاران توبه کنند، و آنها که باید دست از گناه بکشند خودداری نمایند، و پندگیران پند گیرند، و آنها که آماده اند از گناه باز ایستند».
2- در حدیث دیگری از امیر مومنان علی (ع) می خوانیم: ان البلاءللظالم ادب وللمومن امتحان ، وللانبیاء درجه ، وللاولیاء کرامه! «بلا برای ظالم ادب است، و برای مومن آزمایش، و برای انبیا درجه، و برای اولیاء کرامت است».
3- در حدیث دیگری از امام صادق (ع) می خوانیم: المومن لا یمضی علیه اربعون لیله الا عرض له امر یحزنه یدکربه «مومن چهل شب بر او نمی گذرد مگر اینکه حادثه غم انگیزی برای او رخ می دهد که مایه تذکر و بیداری او گردد».
4- درحدیث دیگری از امام صادق (ع) آمده است: اذا اراد الله عزوجل بعبد خیرا فاذنب ذنبا تبعه بنقمه فنذکره الاستغفار، و اذا اراد الله عزوجل بعبد شرا فاذنب ذنبا تبعه بنعمه، لینسیه الاستغفار، ویتمادی به، وهو قول الله عزوجل: «سنستدرجهم من حیث لا یعلمون بالنعم عند المعاصی! «هنگامی که خداوند خیر و سعادتی برای بنده ای بخواهد اگر گناهی کند او را به ناراحتی مبتلا می سازد، و توبه و استغفار را به یاد او می آورد، هنگامی که برای بنده ای (بر اثر طغیانگری زیاد) شری بخواهد، اگر گناهی کند نعمتی به او می دهد! تا استغفار را فراموش کند، و به راه خود ادامه دهد! و این همان چیزی است که خداوند فرموده: «ما آنها را از آنجا که نمی دانند تدریجا به سوی عذاب می بریم» به اینگونه که به هنگام معصیت، نعمت به آنها می دهیم».
5- این بحث را با حدیث دیگری از علی (ع) پایان می دهیم، فرمود: اذا رأیت الله سبحانه یتابع علیک البلاء فقد ایقظک، اذا رایت الله سبحانه یتابع علیک النعم مع المعاصی فهو استدارج لک: «هنگامی که مشاهده کنی (بعد از ارتکاب گناه) خداوند بلاهائی پشت سر هم بر تو می فرستد تو را بیدار کرده، و هنگامی که خداوند متعال با انجام معاصی نعمتهایش را بر تو می فرستد این عذاب استدارجی است».