همه ادیان و مذاهب و مکاتب فکری و فلسفی از ایمان فطری و گرایش باطنی انسان به عدل و داد و رویگردانی او از بیدادگری و نابرابری سخن گفته اند. جامعه انسانی با الهام گیری از فطرت به اصول انسانی و ارزش های متعالی روحانی تمایل دارد؛ زیرا روح همزیستی و زندگی مدنی و همکاری میان افراد جامعه با ظلم و ستم و نابرابری سازگاری ندارد و با آن بیگانه است. قرآن کریم درباره این پایه فطری و این اصل مشترک انسانی چنین می فرماید: "فأقم وجهک للدین فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن أکثر الناس لا یعلمون* منیبین إلیه و اتقوه و أقیموا الصلوه و لا تکونوا من المشرکین" (سوره روم/آیات 31-30).
اگر این اصول انسانی – که در همه افراد جامعه بشری به نحو طبیعی و فطری وجود دارد- بر همان قدرت و نشاط و سرزندگی خود باقی بماند، جوامع پراکنده انسانی همه به وحت و همدلی و همکاری دست خواهند یافت و این همان معیاری است که قرآن کریم مردمان را به آن فرا می خواند و دل ها را بدان معطوف می دارد و بر آن تأکید می ورزد. انسانیت سنتی الهی، فراگیر و مشترک است که همه افراد بشر، در هر زمان و مکان و با هر مکتب فرهنگی و تمدنی بر محور آن می چرخند و گرد آن می گردند و تفاوت ها و فواصل موجود میان فرهنگ ها و تمدن های مختلف، همچون اختلاف زبان ها و محیط های زیستی و امثال آنها چیزی جز شرایط فرعی و ثانوی زندگی نیست و از عناصر اصلی فطری به شمار نمی آید. اینک نگاهی گذرا به نکات مهمی که آیه کریمه پیش گفته بدان اشاره می فرماید: "فأقم وجهک للدین فطره الله التی فطر الناس علیها...." «اقامه وجه»: به معنی روی آوردن همه جانبه به دین و پیوند دادن شخصیت انسانی به آن است. همانگونه که در برابر آئینه می ایستیم و چهره خود را در آن می بینیم، باید هویت و شخصیت و وجود خود را نیز در آیینه دین بنگریم و افکار و اخلاق و انسانیت خود را با معیار دین بسنجیم و همه جوانب وجودی خود را با آن منطبق سازیم؛ و در این حالت است که انسانی معتدل و دور از افراط و تفریط خواهیم بود و هرچه بیشتر به اعتدال گراییم، به انسان کامل که نمایانگر کانون و مرکز اعتدال و ارزش هاست نزدیک تر خواهیم شد.
"فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله"
این داوری و خداجویی و حقیقت خواهی انسان از منبع واحدی نشئت می گیرد که همان فطرتی است که خداوند متعال همه آدمیان را برآن سرشته است، و بدین جهت است که همه انسان ها احساس باطنی ثابت و پایداری از آینده نوید بخش بشر و استقرار نهایی عدالت دارند که دستخوش هیچ دگرگونی و تغییری نمی گردد و گذر روزگار به تبدیل آن دست نمی یابد و همین است که آدمی را در مسیر تکامل راهنمایی می کند و به سوی آن می کشاند.
"ذلک الدین القیم و لکن أکثر الناس لا یعلمون"
این است که دین استوار و پایدار؛ دینی روشن و شفاف همچون آیینه که انسان می تواند با دیدن خود در آن، استعدادها، مواهب، قابلیت ها و توانمندی های خود را بنگرد و بشناسد و در راه افزون سازی تکامل خویش بکوشد تا بسان مظهری از مظاهر اسماء الهی در آید؛ دریغ که با این همه بسیارند کسانی که نه خویشتن خویش را می شناسند و نه آیینه دین را.
"منیبین إلیه و اتقوه و أقیموا الصلوه"
دستیابی به چنین مکانت و فضیلتی منوط به عمل به احکام و آموزه های الهی است و این همان حقیقتی است که در نهاد و فطرت انسان نهفته و نهاده است و هر کسی به حکم و اقتضای طبیعت و سرشت خویش آن را احساس می کند و همین حقیقت است که پایه و مایه و سرمایه همه ارزش های انسانی است.
"و لا تکونوا من المشرکین"
در این آیه کریمه خداوند از انحراف فطرت سخن می گوید و شرک را پایه و اساس این انحراف می شمارد که همه رذایل اخلاقی از آن سرچشمه می گیرد؛ زیرا شرک و چند خدایی آدمی را به سقوط از مقام آدمیت می کشاند. از دیگر آیاتی که به موضوع فطرت اشاره دارد، فرمود خداوند است که "ونفس و ماسواها* فألهمها فجورها و تقویها"(سوره شمس /آیات 8-7).
ادیب و مفسر بزرگ، شیخ طبرسی، در تفسیر این آیات می نویسد: «خداوند هم راه فجور و هم راه تقوا را به انسان شناسانده و او را به تقوا گرایش داده و از فجور رویگردان کرده است؛ و به سخن دیگر طاعت و معصیت، هر دو را به او ارائه فرموده تا به طاعت کردن نهد و از معصیت اجتناب کند و به نیکی روی آورد و از بدی بپرهیزد.»
ابوحامد محمد غزالی نیز این دو آیه را به همین معنی تفسیر کرده و فطرت را نیز به همین مفهوم دانسته است. راغب اصفهانی نیز در کتاب مفردات الفاظ القرآن آورده است: «الهام به معنای القای موضوعی در ضمیر است و به القایی اختصاص دارد که از سوی خداوند متعال و از جانب ملااعلی باشد؛ چنان که خدا فرموده است: "فألهمها فجورها و تقویها"؛ بنابراین مراد از الهام در آیه مبارکه که همان گرایش های فطری است که نیک و نیکی را دوست دارد و از بد و بدی رویگردان است.
مفسر بزرگ و حکیم متأله، علامه سید محمدحسین طباطبایی می فرماید: الهام فجور و تقوا که عمل عملی است از صفات خلقت آدمی است؛ و خداوند انسان را آفریده و او را به قوای متعالی علم و حکمت و قدرت مجهز فرموده و به وی امکان و قابلیت تشخیص و شناخت فجور و تقوا را عنایت فرموده است. ابن منظور نیز در لسان العرب آورده است که الهام آن است که خداوند متعال نیرویی در نفس انسان نهاده که او را بر انجام کاری یا ترک آن وا می دارد و این نوعی از وحی است که خداوند تعالی به هرکس از بندگان خود که بخواهد، عطا می فرماید. بر این اساس فطرت همیشه به زیبایی و معرفت گرایش دارد و به جانب آن کشانده می شود و خود به خود در جهت جمال و زیبایی حرکت می کند و اگر راه دیگری در پیش گیرد، به تدریج تیره و تار خواهد شد و غبار بر چهره اش خواهد نشست و در پی آن انسان به اقتضای طبیعت ثانویه ای که یافته، در مسیر انحطاطا و سقوط گام خواهدد گذارد؛ هرچند که اصل گرایش به خیر و نیکی و زیبایی نابود نخواهد گردید.
قرآن کریم پس از آن که در سوره والشمس از فطرت آدمی یاد می کند و این که باطن او چگونه عرصه تاخت و تاز فسق و فجور می گردد، به موضوع طغیان و سرکشی و نافرمانی انسان و پوشیده شدن فطرت می پردازد و می فرماید: "قد أفلح من زکیها * و قد خاب من دسیها"(سوره شمس / آیات 10-9).
انسان افزون بر شناخت زیباییی و نیکی، مجذوب آنها نیز هست و نخستین جهت گیری او به سوی آنهاست؛ و بدبن سبب است که قرآن کریم وصف حال پاکان و پرهیزگاران را مقدم بر احوال تبهکاران و فاسقان آورده و طغیان و سرکشی را عامل و علت تیرگی فطرت اولیه و غفلت آدمی از آن دانسته است؛ همچنان که در سرگذشت قوم ثمود می بینیم که سر به طغیان و نافرمانی برآوردند واز اطاعت فرمان خدا و پیامبرانش سرپیچیدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند.
گرایش و کشش به پاکی و عدالت همچون دیگر صفات برجسته و نمایان انسانی از شاخه های اصل توحید و زیبایی مطلق است، و بر همین اساس گرایش و تمایل به ولایت مطلقه خاتم الاوصیاء، یعنی وجود مقدس امام عصر و صاحب الزمان – أرواحنافداه- یکی از شاخه های درخت کهن و تنومند توحید و خیر محض و کمال مطلق است، بنابراین حرکت در مسیر دین کامل و عدالت فراگیر جهانی و اعتقاد به وجود و حضور ولی خدا – که حافظ و نگهدار اساس و بنیان دین است- جز لایتجزا و جدایی ناپذیر اصل توحید است.
فطرت در روایات
احادیث و روایات شریفه بسیاری از پیامبراکرم (ص) و ائمه اهل بیت علیهم السلام نقل شده که در آنها از فطرت به عنوان یکی از منابع شناخت و معرفت سخن رفته است؛ همچون حدیث نبوی معروف: "کل مولود یولد علی الفطره". دعای امام علی بن الحسین، زین العابدین علیه السلام در روز عرفه، شناخت خداوند متعال را برخاسته و نشئت گرفته از فطرت می خواند. امام علیه السلام در این دعا به سپاس و ستایش خداوند متعال و ذکر صفات و اسماء حسنای او می پردازد؛ سپس با استناد به گرایش های فطری به امام و ضرورت وجود او. در هر عصر و دوران، به ویژه در آخرالزمان اشاره می کند و از جمله می فرماید: «بار خدایا، امروز روز عرفه است، روزی که آن را گرامی و بزرگ داشته ای و از آن تجلیل فرموده ای و سایه رحمت خود را در آن بر سر همگان گسترانیده ای و عفو و بخشایش خود را بر همه مردمانی ارزانی داشته ای. بارخدایا، من بنده تو هستم؛ بنده ای که پیش از آفریدن و نیز پس از آفرینش او، وی را نعمت بخشیده ای و به دین خود رهنمون شده ای و حق خود را به او شناسانده ای و او را با پیوند امان خود مصون داشته ای و به حزب خود ملحق ساخته ای و به دوست داشتن دوستان خود و دشمن داشتن دشمنان خود رهنمود شده ای».
امام علیه السلام در این دعا بر وجود امام عصر علیه السلام تأکید می ورزد: «امامی که او را به رشته خود پیوند می دهی و او را به وسیله و راهی برای رسیدن به بهشت خود و نورافکنی برای روشنایی ملک و مملکت خویش قرار می دهی. پروردگارا، بر دوستان ائمه درود فرست؛ دوستانی که به مقام و منزلت ایشان اقرار دارند و از راه و روش آنها پیروی می کنند و به رشته و ریسمان هدایت آنها چنگ می زنند و به ولایت آنها تمسک می جویند و به امامت آنها گردن می نهند و فرمان آنها را می پذیرند و در اطاعت از آنها می کوشند و روزگار (دولت) آنها را انتظار می برند و چشم به آن دوخته اند....». همه این عبارات، شناخت خداوند و پیامبران و امامان را مفاهیمی فطری می شمارد و معنای این سخن آن است که همه دوستداران و منتظران امام عصر و همه آنان که به ولایت آن حضرت تمسک می جویند و ظهور ایشان را انتظار می برند، حقیقت دینداری و ولایت و انتظار با روح و جان و خون آنها در آمیخته، تا آنجا که حرکت در این مسیر را شادی آفرین و شیرین و لذت بخش می دانند.
انسان راهی جز حرکت به سوی عدلت بخش جهانی ندارد تا به آرامش و اطمینان خاطر دست یابد؛ مگر عبادت و رفتاری شیرین تر و لذت بخش تر از گام نهادن در ساحت و پیشگاه گستراننده عدالت در سراسر زمین هست؟! و باید دانست که سعادت حقیقی و خوشبختی واقعی جامعه بشری جز در سایه عدل جهانی و جز به دست مصلح الهی نهایی هرگز تحقق نمی یابد و فرا دست نمی آید. باید توجه داشت که که دلایل عقلی و صدها حدیث معتبر و متواتر دلها را به وجود مبارک امام مهدی علیه السلام متوجه می سازد و هرگونه شک و شبهه ای را از وجود آن حضرت علیه السلام دور می سازد. پس از ایمان و اعتقاد به وجودش مسئله انتظار ظهورش نیز بسیار آموزنده و انسان ساز خواهد بود؛ زیرا که انتظار دلهای باورمند دارای آثار بسیاری است که کمتر از ظهور آن حضرت علیه السلام نمی باشد.. مقام انتظار، مقام ارادت، اخلاص، محبت و عشق است که بسیار ارزشمند می باشد و آنکه به انتظار انسان کامل است، فضایل و ارزشهای انسانی را در خود می پروراند و چه بسا در فراق و دوری محبوب و استتار او از دیده ها جنب و جوشی است که در ظهور و وصال نیست.