در کشف مراد درباره قاعده لطف و وجود مقدس امام اشکالی طرح شده است، به این شرح که «امام» هنگامی می توانذ لطف محسوب شود که قادر به امر و نهی و اجرای احکام باشد و شیعه امامیه چنین اعتقادی ندارد، و او را غایب و دور از هرگونه تصرف در امور جامعه می داند و آنچه را لطف می داند به وجوب آن معتقد نیست، و آنچه بدان اعتقاد دارد لطف نیست. اما پاسخ اشکال محقق بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله درجواب اشکال فوق برای لطف امام علیه السلام دو مرتبه قائل می شود: لطف اول در عصر غیبت موجود است و لطف دومی پنهان است و مردم مانع بروز و ظهور آن می باشند، و با عبارتی کوتاه و الهام گونه می نویسد: «وجود او لطف است و تصرف او لطفی دیگر است و عدم تصرف او ناشی از ماست».
مقصود از کلمه تصرف، مدیریت و زمامداری جامعه اسلامی است. علامه حلی نیز از دلیل لطف بودن وجود مبارک امام، حتی در حال غیبت سخن به میان می آورد و می گوید: «وجود امام به جهات متعدد لطف است: یکی از آن جهت که احکام و شرایع الهی را حفظ می کند و آن را از نقص یا زیادت مصون می دارد. و دوم آن که اعتقاد مکلفان به وجود امام و گردن نهادن به احکام و اوامر او در هر زمان، باعث پیشگیری از فساد و نزدیکی آنها به صلاح است، و این امری بدیهی است و سوم این که زمامداری و تصرف او در اداره امور بدون شک «لطف» است و این لطف جز با وجود او تحقق نمی پذیرد بنابراین اصل وجود او لطف و تصرف و زمامداری او لطفی دیگر است». سپس علامه حلی توضیحی می دهد که چکیده آن این است که لطف امامت منوط به سه امر است:
1- آنچه بر خدا واجب است آفریدن امام و تجهیز او به علم و قدرت تصریح به نام و نسب اوست، و این لطف را فرموده است.
2. وظایف و مسئولیت امام، و آن پذیرش و بر عهده گرفتن امامت است، و این را نیز خداوند متعال انجام داده است.
3. وظایف و مسئولیت های امت است و آن نصرت و حمایت در برابر دشمنان و حفاظت آن بزرگوار و همراهی با امام و پذیرش و اطاعت اوامر اوست، و این وظیفه را امت بجا نیاورده و به مسئولیت خود رفتار ننموده است. بنابراین مدیریت امام زمان علیه السلام متروک مانده است چون امت او را ترک نموده است و محرومیت امت اسلام از لطف کامل الهی برخاسته از تقصیر و یا قصور جامعه اسلامی است نه از جانب خداوند و نه از ناحیه امام علیه السلام و لذا در پاسخ به این اعتراض گفته اند که وجود امام واجب است، خواه امور امت را مدیریت کند یا نه، و کلام امیرالمومنین علیه السلام ("اللهم بلی! لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه، اما ظاهرا مشهورا، و اما خائفا مغمورا ، لئلا حجج الله و بیناته"، «زمین هرگز از قائم و حجت خدا خالی نباشد، چه ظاهر و آشکارا، و چه ترسان و ناشناخته، تا آن که حجت ها و بینات الهی بیهوده نماند») از این حقیقت حکایت می کند.