یکی از صفات مذموم که ممکن است از کودکی دامنگیر انسان شود و تا پایان عمر مانند یک بیماری مزمن، همواره صاحبش را رنج دهد، کم روئی و خجالت کشیدنی های بی مورد و نابجا است. این حالت روانی، مانند بسیاری از صفات ناپسندیده، از احساس پستی و عقده حقارت سرچشمه می گیرد. چه بسیار کودکانی که در مدرسه، با کمال جدیت و پشتکار تحصیل کرده و برنامه های درسی را به خوبی فرا گرفته اند ولی در موقع امتحان، بخصوص در قسمت های شفاهی، به علت ضعف نفس و حب و حیاء بی مورد، دچار انفعال و شرمساری می شوند، چنان خود را می بازند که گوئی آنچه را که خوانده اند فراموش نموده اند و تمام درس ها از خاطرشان محو شده است، از دادن جواب عاجز می مانند و نمزه بد می آورند و در نتیجه از پیشرفت های عادی در سال های تحصیلی محروم می شوند. چه بسیار اطفالی که بر اثر کم روئی و خجالت کشیدن، جرأت معاشرت با مردم ندارند، بخود مطمئن نیستند، در خویشتن احساس حقارت می کنند، از شرکت در مجالس و برخورد با اشخاص خائفند، در بعضی از مواقع حتی از رفتن به منزل بستگان و سخن گفتن با آنان نیز احساس شرمساری و انفعال می کنند. گاهی بیماری کم روئی و ضعف نفس، آنچنان در اعماق جان بعضی از افراد ریشه می کند و شخصیت آنان را درهم می شکند که در بزرگسالی و تا پایان عمر گرفتار آنند و پیوسته از محرویت های ناشی از آن رنج می برند.
عوامل متعددی می تواند منشأ پیدایش خوی کم روئی و خجالت کشیدن، در کودکان شود و آنان را با این خلق ناپسند بار آورد. قدر جامع تمام آن علل، گفتار و رفتار توهین آمیز این و آن نسبت به کودک است. طفلی که از اول زندگی مورد تمسخر و تحقیر دگران واقع شده و روانش از ضربات اهانت، آسیب دیده است خود را ناچیز و کوچک می بیند، در خود احساس پستی و حقارت می کند. چنین کودکی گرفتار حالت انفعال و شرمندگی است و قهراً از آمیزش با مردم ترسان است. خجالت کشیدن که در لغت عرب «حیاء» و در زبان فارسی «آزرم» و «شرم» گفته می شود، عبارت است از احساس انفعال و انکسار روانی به علت ترس از ملامت و سرزنش دیگران. این حالت روانی، یعنی حیاء و آرزم، در مواقع صحیح و بجا، یکی از صفات پسندیده آدمی است، و در موارد نادرست و بی جا، یکی از خلقیات مذموم و ناپسندیده است.
رسول اکرم (ص) می فرمود: «حیاء بر دو قسم است، یکی حیاء عقلانی و آن دیگر حیاء احمقانه. حیاء عقلانی ناشی از علم و دانش است و حیاء احمقانه عبارت از جهل و نادانی است.»
در برنامه تربیت کودک، پدران و مادران عاقل، موظفند اطفال خود را طوری پرورش دهند که از طرفی دارای شرم و حیاء عاقلانه باشند یعنی پررو و بی حیا تربیت نشوند، و از طرف دیگر مراقبت کنند که فرزندان آنها دچار بیماری ضعف نفس و حیاء احمقانه نگردند و در نتیجه کمرو و خجالتی بار نیایند. منشأ بیماری کم روئی و خجالت تنها سوء تربیت نیست. پاره ای از عیوب طبیعی و نقائص اجتماعی نیز از علل و عوامل این بیماری است. اسلام در راه درمان این حالت روانی از تمام طرق و وسائل استفاده نموده و به مسلمین دستورهای لازم را داده است.
دو علت بیماری کم روئی را به اختصار اشاره می کنیم: یکی فقر و تهدیستی، و دیگری بدنامی خانوادگی. فقر در زندگی بشر یکی از بزرگترین مصائب است. فقیر از طرفی دچار محرومیت است و از طرف دیگر مردم او را با چشم حقارت و پستی نگاه می کند.
علی (ع) به فرزندش محمد حنیفه می فرمود: «فرزند، بر تو از فقر و تنگدستی می ترسم، از آن به خداوند پناه ببر، زیرا فقر باعث نقصان دین، و پریشانی فکر و مایه دشمنی و عداوت است.»
تهیدستان به علت فقر و نیازمندی همواره در خود احساس ضعف و حقارت می کنند، به همین جهت کم رو هستند و در برخورد با مردم خجالت می کشند. اسلام برای حمایت از فقرائی که به حق استحقاق کمک دارند و به منظور مبارزه با بیماری روانی آنان مقرراتی وضع نموده است. از طرفی دولت اسلام از راه درآمد های عمومی بیت المال حداقل احتیاجات زندگی آنها را آبرومندانه تامین می کند، و از طرف دیگر شخصیت آنان را در برنامه های قانونی و اخلاقی خود مورد کمال احترام و تکریم قرار می دهد. در اسلام هیچ فقیری به علت تهیدستی از عز اجتماعی و احترام قانونی محروم نیست، هیچ مسلمانی حق ندارد به او به دیده تحقیر و اهانت نظر کند. در نظر مومنین حقیقی، فقر ایمانی و اخلاقی مایه پستی و بدبختی انسان است نه فقر مالی، مومنین حقیقی سرمایه های معنوی و روحانی را مایه سربلندی و افتخار می دانند نه سرمایه های مادی. مومنین حقیقی ممکن است بر اثر فقر دچار محرومیت هائی باشند ولی هرگز خود را حقیر و خوار حس نمی کنند و دچار زبونی نمی شوند. ایمان به خدا آن قدر به آنان شخصیت روحی و عظمت روانی داده است که تهیدستی نمی تواند آنان را شکست دهد و به فرومایگی گرفتارشان نماید. این قبیل افراد با حقیقت، در گذشته و حال بسیار بوده و هستند. برای اینکه اطفال خردسال فقرا، دچار عقده حقارت نشوند، و در نتیجه کم رو و زبون باز نیایند، اسلام در تعالیم قانونی و اخلاقی خود پیش بینی های موثری در این باره نموده است. صرف نظر از مساعدت های مالی که به موجب قانون نسبت به آنها مقرر داشته و زندگی آنان را از هر نظر تامین نموده است، سفارش های اخلاقی دامنه داری درباره یتامی و عموم کودکان بی بضاعت، به مردم داده است. برای نمونه یک حدیث اخلاقی را در این مورد بیان می کنیم:
رسول اکرم (ص) در ضمن بیان وظائف و حقوق همسایگان فرموده است: موقعی که برای خود و خانواده ات میوه خریداری می کنی مقداری از آن را به همسایه اهداء کن. اگر نمی توانی هدیه بدهی میوه را سری و محرمانه به منزل ببر. مراقب باش فرزندت میوه را به خارج منزل نبرد تا کودک همسایه از دیدن آن ناراحت و آزرده خاطر گردد.
بدنامی خانوادگی نیز یکی از عوامل عقده حقارت و باعث شرمساری و خجلت بین مردم است. کسانی که به این مصبیت گرفتارند در ضمیر خود احساس ناراحتی می کنند و از سرزنش مردم می ترسند. اسلام در تعالیم اخلاقی و اجتماعی خود اساساً مسلمین را از ملامت یکدیگر منع نموده است. در اسلام گناهکار را باید طبق قانون مجازات کرد و نمی توان او را در گناه ملامت نمود.
رسول اکرم (ص) می فرمود: «اگر زنی از خدمتگزاران شما از حریم عفت خارج شد و به زنا آلوده گردید او را سرزنش ننمائید، تنها وظیفه شما اجراء مجازات قانونی است. جائی که زنا کار را که خود مرتکب گناه شده نتوان ملامت کرد چگونه می توان مسلمانی را به جرم آلودگی پدر یا مادرش سرزنش نمود. اسلام با منع مردم از سرزنش یکدیگر، کسانی را که مسلمان بودند ولی خانواده بدنامی داشتند از فشار حقارت خلاص نمود. اینان بدون احساس شرمساری و خجلت، با مردم آمیزش می کردند. اگر در موردی مسلمین ندانسته لب به ملامت آنها می گشودند پیشوای گرامی اسلام آنان را صریحاً منع می فرمود.
در صدر اسلام، ابوجهل همواره مزاحم رسول اکرم (ص) و مانع پیشرفت اسلام بود. او به علت سوء نیت و جاه طلبی مرتکب جنایات عظیمی شد و در بین مسلمین به ناپاکی و خیانت معروف گردید. فرزندش عکرمه بن ابی جهل چندی پس از مرگ پدر شرفیاب محضر رسول اکرم شد و قبول اسلام کرد. پیغمبر گرامی اسلام او را پذیرفت، در آغوشش گرفت و بوی آفرین گفت. عکرمه از نظر خانوادگی بدنام ترین مردم آن روز بود. مردم درباره او می گفتند: این فرزند، دشمن خداوند است. عکرمه از ملامت و سرزنش مردم به رسول اکرم (ص) شکایت کرد. آن حضرت مسلمین را از این روش ناروا صریحاً منع فرمود و سپس به عنوان وصول زکوة در اداره دارائی اسلام به وی شغلی محول کرد. نتیجه آنکه، در اسلام حیاء عاقلانه که ضامن اجرای قوانین و مانع ارتکاب گناه است از صفات پسندیده شناخته شده ولی حیاه احمقانه و کم روئی که ناشی از ضعف نفس و زبونی است مذموم و ناپسند است.