خیانت بر سه قسم است: خیانت به امانت خدا، خیانت به امانت رسول (ص) و خیانت به امانت مردم.
1- امانت خدا: در سوره احزاب می فرماید: «به درستی که ما امانت را بر آسمان ها و زمین ها و کوه ها عرضه داشتیم، از برداشتن آن شانه خالی کردند و از آن ترسیدند و انسان آن را برداشت به درستی که او بسیار ستمگر و نادانست.» ( سوره احزاب/ آیه 72) در بیان مراد از امانت خدا در این آیه وجوهی ذکر شده، از آن جمله گفته اند یعنی نعمت عقل و همچنین تکالیف پروردگار عا لم یعنی واجبات و محرماتی که توسط پیغمبر خود بیان فرموده، و بندگان را به آن مکلف ساخته و اموری که اعتقاد به آنها را واجب فرموده است بنابراین ترجمه آیه چنین می شود «به درستی که ما عرضه داشتیم پذیرفتن عقل و تکلیف را بر آسمان ها و زمین و کوه ها پس آن را نپذیرفتند ( چون به حسب خلقت استعداد آن را نداشتند ) و از پذیرفتنش ترسیدند ( به واسطه سخت بودن امانت داری و شدت عذاب خیانت به آن) و انسان پذیرفت ( چون استعدادش را داشت) جز این نیست که بسیار ستم کننده است به این امانت ( قوه غضبیه را بر عقل ترجیح داده به امانت خدا خیانت می کند) و بسیار نادان است ( چون از قوه شهویه پیروی می کند و از شدت عقوبت خیانت به امانت خدا بی خبر است).
امانتداری نسبت به عقل و تکلیف: امانتداری نسبت به عقل آن است که در جمیع حالات حاکم در وجودش را عقل قرار دهد، هر کاری که می کند، هر حرفی که می زند باید به امر و اذن او باشد چنانچه اگر عقل را مغلوب کرد و از شهوت و غضب پیروی نمود به امانت خدا خیانت کرده است. امانت داری نسبت به تکالیف خدا به این است که اولا باید سعی کند آنها را یاد بگیرد و بفهمد به طوری که یک تکلیف ندانسته باشد و همه را از جان و دل بپذیرد و با کمال اهمیت و جدیت در صدد عمل کردن به آنها باشد به طوری که تکلیفی از او فوت نشود. حضرت باقر(ع) می فرماید: «خیانت با خدا و رسول (ص) مخالفت کردن اوامر آنها است و اما خیانت به امانت، پس هر انسانی امین قرار داده شده بر آنچه خداوند بر او واجب فرموده «یعنی واجبات خدا امانت است که باید از عهده اش بیرون آمد.
2- امانت پیغمبر: در حدیث مسلم بین شیعه و سنی است که رسول اکرم(ص) پیش از وفات فرمود: «به درستی که من وا می گذارم بین شما دو چیز سنگین و نفیس و پر ارزش را، یکی قرآن مجید و دیگری عترتم، و در قیامت از شما سوال می کنم با این دو چیز بزرگ چه کرده اید؟» در مجمع می نویسد: «تعبیر از قرآن و عترت به «ثقلین» به واسطه سنگینی پیروی از آنهاست و امانتداری نسبت به قرآن مجید این است که در خواندن آن به مقداری که می شود مداومت کند و معارف و حقایقی که در آن است یاد بگیرد و در اندرزها و پندهای آن متنبه و متأثر بشود و به دستورات آن عمل کند و خیانت به آن، ترک خواندن و تدبر در آیات و عمل نکردن به دستورات آن است، و خیانت کننده به قرآن در روز قیامت مورد بازخواست پیغمبر اکرم (ص) واقع می شود چنانچه در قرآن مجید می فرماید: «روز قیامت رسول خدا (ص) می گوید پروردگارا به درستی که قوم من این قرآن را رها نمودند» ( سوره فرقان/ آیه 30).
ذریه پیغمبر امانتند: نسبت به عترت باید کمال محبت و مودت را داشت و راستی آن ها را از جان و دل دوست بدارد. دوازده نفر از ایشان را که معصومند امام و واجب الاطاعه و آن ها را حجت و واسطه بین خود و خدا بشتاسد و درجمیع اقوال و افعال پیرو و تابع دسورات آقایان باشد و نسبت به بقیه سادات کمال خضوع و احترام را رعایت و از صمیم قلب به ایشان مهر ورزیده، در انجام کارها و احتیاجاتشان کوشا باشد تا امانت جدشان را رعایت کرده باشد. از جمله امانتداری آل محمد علیهم السلام بر پاداشتن نام آنها و ذکر فضائل و مناقب ایشان است، در اوقاتی که ایشان شادند و در ایام اندوهشان اندوهناک باشد، هنگام زندگی شان به محضر شریفشان مشرف و در هنگام رحلتشان به زیارت قبور متبرکشان برود.
3- امانت مردم: باید دانست که امانت بر دو قسم است: امانت مالکی و امانت شرعی؛ امانت مالکی آن است که شخص مال خود را به قصد امانت به دیگری بسپارد خواه منظور اصلی همان امانتگذاری و نائب کردن دیگری در حفظ آن مال باشد که آن را ودیعه می گویند یا اینکه مقصود اصلی چیز دیگری مثل بهره برداری است و بالتبع مال در دست دیگری امانت می شود مانند اجاره، چون کسی که مالی را اجاره می کند منظور بهره برداری از منافع آن است و اصل مال در این حال امانتی از طرف صاحبش در دست مستأجر است و مانند عاریه که مقصود انتفاع و بهره برداری مجانی است و اصل مال در دست عاریه کننده امانت است و مانند رهن (گرو) که منظور وثیقه بودن مال است نزد طلبکار در مقابل طلبی که از طرف دارد، در این صورت آن مال از طرف صاحبش نزد مرتهن امانت است یا مانند مال المضاربه در نزد عامل. بالجمله مالی که نزد اشخاص مزبور از طرف صاحبانش قرار می گیرد امانت است و دارای احکامی است که ذکر می شود.
امانت شرعی: امانت شرعی آن است که مال از طرف صاحبش به عنوان امانت نزد دیگری قرار نگرفته بلکه به حکم شرع امانت است مثلا مال شخص قهرا در دست دیگری قرار می گیرد مانند این که باد می وزد و لباس دیگری را به خانه همسایه می اندازد، یا سیل می آید و متاع دیگری را به خانه غیر می ریزد، یا حیوان گمشده ای به منزل کسی وارد می شود یا مشتری جنس سربسته ای می خرد و در آن مالی از فروشنده می یابد، یا فروشنده پول بیشتری را اشتباها از مشتری دریافت می کند زیادتی امانت است نزد فروشنده، و همچنین نسبت به خریدار اگر جنس را اشتباها زیادتر گرفته و مانند مالی که انسان پیدا می کند امانتی است از طرف صاحبش که باید در نگهداری آن کوشیده و به صاحبش برگرداند به شرحی که در رساله های عملیه متذکر شده اند، یا گمشده کسی را که می یابند یا مال دزدیده شده را که بدست می آورند نمی تواند به دزد یا غاصب برگردانند یا مالی را که از دست بچه یا دیوانه می گیرند برای اینکه از بین نرود امانت است و باید به ولی طفل یا دیوانه برگردانده شود یا مانند نامه شخصی که اشتباها به دیگری داده می شود باید به صاحبش برساند و باز کردن و خواندنش حرام است.
خیانت به امانت مردم: اگر مال دیگری به امانت مالکی یا شرعی بدست کسی رسید خیانت کردن به آن حرام است و از گناهان کبیره است و خیانت به یکی از این سه امر: تعدی، تفریط و مسامحه در رد حاصل می شود.
1- تعدی به امانت: دست درازی و تصرف کردن در آن است به آنچه صاحبش اجاره نداده مانند برداشتن پول امانتی هرچند به عنوان قرض باشد و تصمیم دارد که مثلش را برگرداند به مجرد تصرف خائن در امانت است، یا مثل پوشیدن لباس یا فرش کردن فرش امانتی یا سوار شدن بر مرکب امانتی بدون اذن صاحبش، یا مانند گشودن صندوق یا کیسه امانتی یا خواندن کتاب امانتی بدون اذن صاحبش بلکه تغییر دادن جای امانت در صورتی که صاحبش مکان معینی را برایش قرار داده بدون عذر شرعی صحیح نیست و در تمام این موارد هرگاه امانت تلف شود ضامن است و باید عوضش را به صاحبش بدهد چون پس از تعدی به امانت خیانتکار است نه امانتدار که ضمان نداشته باشد.
2- تفریط به امانت: آن است که در نگهداری آن کوتاهی کند و آن طوری که عرفا سزاوار است مسامحه نماید مثلا اگر مال نقد باشد باید در جای محفوظی آن را بگذارد که در دسترس نباشد تا به آن دستبرد زنند یا اگر فرش و لباس و کتاب باشد در جای مرطوب قرار ندهد یا مواظب فرش و لباس پشمی یا کرکی باشد که جانور خرابش نکند، اگر حیوان است در آب و علوفه اش مسامحه نکند و جایش را مراعات کند و نیز نمی تواند آن مال را نزد دیگری بسپارد هر چند آن شخص را امین و درست کار بداند مگر صاحب مال اجازه بدهد و اگر بخواهد سفر کند نمی تواند امانت را همراه خود ببرد و نه به دیگری بسپارد (مگر با رضایت مالک). بنابراین اگر آن مال در جایی است که معمولا محفوظ است تا از مسافرت برگردد و بودنش برای حفظ مال لزومی ندارد آن سفر جایز و مباح است و اگر در نبودنش مال امانتی در معرض خطر است باید آن را به صاحبش یا وکیلش برگرداند یا اگر میسر نیست به حاکم شرع بسپارد یا ترک سفر کند و چنانچه سفر ضروری است باید آن را به یک نفر امین موثق بسپارد یا همراه خود ببرد. باید دانست کسی که از عهده امانتداری بر نمی آید حق ندارد امانت را بپذیرد و در صورتی که به صاحب مال بفهماند که برای امانتداری او حاضر نیست او هم اعتنائی به ردش نکند و مال را بگذارد و برود و تلف شود آن شخص ضامن نیست ولی البته اخلاقا سزاوار است حتی الامکان آن را نگهداری کند هرچند چون نپذیرفته نگهداری بر او واجب نیست و ضمانی هم ندارد. پوشیده نیست که ودیعه از عقود جایزه است و هر وقت طرفین بخواهند می توانند فسخ کنند بنابراین هر وقت مالک بخواهد می تواند امانتش را پس بگیرد و بر امین واجب است برگرداند و همچنین هر وقت امین خواست می تواند امانت را به صاحبش برگرداند و مالک نمی تواند نپذیرد.
3- مسامحه در رد کردن امانت: اگر مالی به عنوان امانت مالکی در دست کسی قرار گرفت اگر خود نگهداری مال منظور بوده هرگاه صاحب مال آن را خواست باید فورا آن را برگرداند به طوری که در عرف بگویند مسامحه نکرد هر چند صاحب آن مال، کافر حربی و مالش مباح باشد، بلی در صورتی که امانتگذار دزد یا غاصب باشد در این صورت نباید به آن شخص برگرداند بلکه واجب است به صاحبش برساند. همچنین باید امانت را به صاحبش برگردانید وقتی که از تلف شدنش بترسد و چنانچه به صاحب مال میسر نیست به ترتیب به وکیل یا حاکم شرع یا امین برساند و نیز اگر نشانه های مرگ را در خود ببیند باید همین کار را بکند و در صورتی که هیچ یک میسر نباشد اگر وارثش را امین می داند به او بسپارد و گرنه واجب است وصیت کند و شاهد بگیرد و به وصی و شاهد اسم صاحب مال و جنس و خصوصیاتش را بیان کند. و نیزهرگاه صاحب مال بمیرد بر امانتدار واجب است آن مال را به وارثش برساند مگر اینکه وارث را نشناسد و منتظر تعیین او باشد و اگر وارث متعدد است باید همه را جمع کرده به همه برساند یا به وکیل ایشان بدهد و اگر به یکی بدهد ضامن سهم دیگران است.
اجاره، عاریه، رهن و مضاربه: در صورتی که مال به عنوان دیگری غیر از ودیعه در دست کسی امانت مالکی باشد مثلا به عنوان اجاره، عاریه، رهن و مضاربه باشد وقتی که این عناو ین برطرف شد( مثلا مدت اجازه تمام شد و....) و صاحب مال مطالبه کند باید فورا به او تسلیم کرد زیرا اجاره و رهن و مضاربه از عقود لازمه است و تا مدت اجاره تمام نشود مالک نمی تواند مال خود را مطالبه کند و تا بدهکار بدهی خود را نپردازد نمی تواند وثیقه ای که نزد طلبکار گذاشته بخواهد و تا مدت عقد مضاربه نگذرد حق استرداد مال را ندارد و بعضی فرموده اند پس از گذشتن مدت اجاره و مضاربه و فک رهن بر مستأجر و عامل و مرتهن واجب است فورا مال را به صاحبش برگردانند هرچند مطالبه نکرده باشد مگر اینکه خودش مهلت بدهد. اما عار یه ( دادن مال به دیگری که مجانا از آن بهره ببرد) چون از عقود جایزه است هر وقت صاحبش مطالبه کرد باید فورا به او رد کرد مانند ودیعه. در امانت شرعی در صورتی که صاحبش را می شناسد باید به او رد کند هر چند آن شخص بی اطلاع باشد یا مطالبه نکند و اگر نمی شناسد واجب است تا یکسال در صدد جستجوی صاحبش باشد به تفصیلی که در رساله های عملیه است و پس از یک سال آن را از طرف صاحبش صدقه دهد.
بلوغ و عقل در طرفین ودیعه: شرط صحت ودیعه این است که هر یک از امانت گذارنده و امانت گیرنده عاقل و بالغ باشند بنابراین جایز نیست هیچ وقت به مالی که در دست بچه یا دیوانه است دست زد مگر به اذن ولی اگر مالی را از دست بچه یا دیوانه گرفت اگر تلف شد ضامن می شود و باید آن را به ولی ایشان برگرداند و نمی تواند مجددا به خود طفل یا دیوانه بدهد، بلی اگر مالی را در دست بچه یا دیوانه ببیند و از تلف شدنش بترسد برای حفظ آن می تواند از آنها بگیرد و به ولیشان برساند و اگر بر فرض تلف شد ضمانی ندارد. آنچه ذکر شد احکام مهم امانتداری و اقسام خیانت بود و برای دانستن سایر احکام و فروعات به کتب ودیعه و عاریه و رهن و وکالت و غیره از کتب فقهی مراجعه شود.