شیخ انصاری در مکاتب محرمه اقسام و احکام تنجیم را بیان فرموده که به طور خلاصه در چهار فرع بیان می شود:
1- خبر دادن از اوضاع فلکی که مبتنی بر حرکات ستارگان است مانند خبر دادن از کسوف که از قرار گرفتن زمین بین ماه و خورشید پیدا می شود و خبر دادن از خسوف که از قرار گرفتن ماه بین زمین و خورشید حاصل می شود، یا خبر دادن از منازل ماه که در فلان روز در فلان برج است، یا از منازل آفتاب که در فلان روز از فلان برج به چه برجی می رود، به طور کلی حرام نیست.
2- جایز است خبر دادن به پیدا شدن امری نزد اتصال و حرکت کواکب، در حالی که آن حادثه را هیچ مربوط به حرکات فلکی نداند و فقط از اراده خدا دانسته و حرکات فلکی را از قبیل نشانه و علامت ببیند که از روی تجربه مثلا فهمیده که هنگام اقتران فلان ستاره با فلان ستاره، چنین حادثه ای به اراده خدا واقع می گردد بدون اینکه آن اقتران را در این حادثه موثر بداند، و هرگاه از روی تجربه برایش علم پیدا شد، خبر دادن با جزم و قطع هم با این ترتیب ( بدون تأثیر اوضاع فلکی) مانعی ندارد زیرا اگر کسی از روی تجربه فهمیده که هر شبی که باید باران بیابد، سگ خانه اش از پشت بام پائین می آید و داخل خانه می شود، اگر شبی سگ پائین آمد می تواند خبر قطعی به نزول باران دهد.
3- خبر دادن از وقوع حوادث به طور حکم قطعی، در حالی که سبب آنها را همان حرکات افلاکی و اتصالات کواکب بداند و تنجیم که فقها به حرمت آن فتوا داده اند و اخبار زیادی در نهی آن رسیده، همین قسم سوم است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «کسی که منجم یا کاهن را تصدیق کند پس به آنچه خدا بر محمد صلی الله علیه و آله فرستاد است کافر شده»، و حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «منجم و کاهن و ساحر هر سه مورد لعنت خداوندند».
وقتی که حضرت امیرالمومنین علیه السلام می خواست برای جنگ نهروان بیرون رود، یکی از اصحاب آن حضرت که دارای علم نجوم بود گفت: اگر در این ساعت حرکت فرمائید می ترسم به مراد نرسید. حضرت فرمود: آیا گمان می کنی که ساعتی را می دانی که هرکس در آن ساعت حرکت کرد بدی از او دور می شود و می ترسانی از ساعتی که هرکس در آن حرکت کند متضرر می شود، کسی که تو را به این حرف تصدیق کند پس قرآن را تکذیب کرده (زیرا در قرآن مجید نفع و ضرر را فقط مستند به خدا دانسته است نه چیز دیگر) و در این حال بی نیاز می شود از کمک جستن از خدا، در رسیدن به آن مقصود و دور شدن از بلا، زیرا هرگاه منجم حکم قطعی به وقوع حادثه ای کرد و شخص او را تصدیق کرد، لازمه اش ترک دعا و طلب خیر و دفع شر، از خدا است. و نظیر آن از صدقه و دیگر اموری که برای دفع آفات رسیده، بنابراین اگر به طور قطع، منجم حکم نکند بلکه در خبرهای خوب به خدا امیدوار باشد که به آن خوبی برسد و در خبرهای بد به خدا پناهنده شود و به دعا و صدقه در دفع آن ملتجی گردد، ضرری ندارد و جایز است.
اعتقاد ربط حوادث به اوضاع فلکی بر چهار قسم است:
اول- اوضاع فلکی را مستقل در تأثیر و علت تام دانستن به طوری که قابل تخلف نباشد. کلمات فقها آن است که این قسم اعتقاد، موجب کفر است، خواه منکر صانع عالم باشد یا نباشد بلکه کواکب را مدبر عالم بداند.
دوم- اعتقاد به تأثیر کواکب و اوضاع فلکی لیکن به اذن و خواست خداوند، یعنی خدا آنها را موثر قرار داده است و این قسم اعتقاد هر چند موجب کفر نمی شود، لیکن قولی است بدون علم و ادعائی است بدون دلیل-زیرا دلیلی نداریم که اجرام سماوی دارای حیات و شعور و اراده باشند، تا بتوانند مدبر این عالم باشند.
سوم- اعتقاد مزبور به اضافه سلب شعور از آنها، یعنی تأثیر علویات در سفلیات مانند تأثیر آتش است در سوزانیدن. به این ترتیب که اراده خداوند بر این قرار گرفته که هر گاه فلان کوکب در فلان محل قرار گرفت، فلان امر واقع می شود. به تعبیر دیگر ربط عادی است نه عقلی. مانند تأثیر غذا و دوا در سیر شدن و خوب شدن و این اعتقاد مانند قسم دوم موجب کفر نمی شود و در عین حال چنین ربط عادی نیز، ثابت نشده است.
چهارم- اوضاع فلکی را کاشف ( نشانه و علامت) از حوادث بداند. مثل اینکه قمر و زحل اگر مقارن یکدیگر بودند، نشانه آمدن باران های نافع است. این قسم اعتقاد را هیچ کس از فقها موجب کفر ندانسته و این مطلب یعنی کاشف بودن اوضاع علویات فی الجمله از اخبار استفاده می شود. لیکن اطلاع تام در این موضوع برای بشری غیر از پیغمبر و امام علیه السلام میسر نیست و آنچه را که منجمین دانسته اند، حد ناقصی از این علم است. حضرت صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «علم نجوم به طور کامل در دسترس نیست و به طور ناقص نفعی ندارد.» شیخ پس از نقل کلمات اصحاب و روایات، می فرماید: این اخبار دلالت دارد که آنچه را منجمین دانسته اند اقل قلیلی از نشانه های حوادث است، بدون اطلاع بر معارضات آنها- و کسی که در این اخبار دقت کند نسبت به احکامی که از علم نجوم استخراج می شود اطمینانی پیدا نمی کند. بلی ممکن است به واسطه تجربه مستمر اطمینان به مقارنه حادثه ای از حوادث با بعض اوضاع فلکی پیدا شود، پس بهتر پرهیز از احکام نجومی است و در صورت ارتکاب به طریق تقریب ( شاید – محتمل است) حکم کند یعنی بگوید بعید نیست یا محتمل است که در فلان وقت فلان حادثه واقع شود. بهترین دلیل برای ناقص بودن علم نجوم اشتباهها و خطاهای منجمین است که پاره ای از آن در کتب تواریخ ثبت شده است. از آن جمله در جلد دوم تتمة المنتهی می نویسد: در سال 582 هجری کواکب سبعه در میزان اجتماع کردند. ابوالفضل خوارزمی و دیگر منجمین، حکم به خراب شدن عالم نمودند به سبب طوفان باد. مردم شروع کردند به حفر مغاره در زیر زمین و آب و طعام آنجا بردند، و تهیه وزیدن بادهای سخت نمودند و شب میعاد را منتظر بودنذ تا آن شب که لیله نهم جمادی الاخر بود برسید و ابدا بادی بلکه نسیمی نوزید به طریقی که شمع ها افروختند و هوا آنقدر ساکن بود که شعله چراغ حرکت نمی کرد و شعرا در این باب شعرها گفتند.