ما در معاشرت و در زندگی اجتماعی، با هرکس که مواجه می شویم موظفیم یک سری قوانین را رعایت و به یک سری شرایط عمل نماییم. حال اگر طرف ما اهل تقوا بود ما این وظیفه را داریم و اگر اهل تقول نبود باز هم ما همان وظایف را داریم، مثل «وفای به عهد». ما در مقابل همه افراد ( اعم از اهل تقوا یا برعکس) موظفیم به عهد خود وفا کنیم، چه مومن باشد چه نباشد، حتی اگر غیرمسلمان هم باشند از این وظیفه ما چیزی کم نمی شود. پس یک سری از دستورات و وظایف اخلاقی که ما باید به آن عمل کنیم دستورات اخلاقی عام اسلامی هستند و ما حتی در مقابل غیرمسلمان هم باید آنگونه عمل کنیم. از جمله آنها موارد زیر است:
«امانتداری»، «حسن خلق»، «شهادت به حق»، «عدالت»، «انصاف»، «صدق»، «عفو»، «مروت». اینها همه دستورات عام هستند و باید در مورد همه انسان ها رعایت شوند؛ مسلمان باشند یا غیرمسلمان، متقی باشند یا غیر متقی. به ما دستور داده شده است که: «قولوا للناس حسنا» ]شما با مردم خوب سخن بگویید [ (سوره بقره / آیه 83). این امر قرآن کریم است، بنابراین «حسن خلق» وظیفه ای است که ما نسبت به عموم مردم داریم و رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هدی علیهم السلام نیز این چنین عمل می کردند. نه تنها با مسلمان ها که اگر با غیرمسلمین نیز برخورد و یا معاشرتی داشتند آن را رعایت می کردند. البته طبیعی است که وظایف اخلاقی عام در ارتباط با اهل ایمان هم وجود دارد. اگر ما نسبت به دیگران وظیفه داریم حسن خلق و ادای امانت و انصاف و وفای به عهد داشته باشیم، طبیعتا با اهل ایمان به مراتب بیشتر باید رعایت کنیم، ولی بخشی از دستورات در مورد این دسته از افراد اضافه می شود زیرا حرمتی که اهل ایمان برای یکدیگر دارند فوق العاده است. اینها موظفند نسبت به هم «حسن ظن» داشته باشند و از سوءظن اجتناب کنند، از بدگویی پشت سر یکدیگر پرهیز کرده و حرمت یکدیگر را حفظ کنند، و وظیفه دارند که در غیاب یکدیگر از جان و مال و نوامیس یکدیگر پشتیبانی و حمایت کنند. پس در این دسته از رهنمودهای قرآن کریم، هم آن وظایف عام باید رعایت شود و هم یک سری دستور العمل ها اضافه می شود.
«یا ایها الذین آمنوا اجتننوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا» ( سوره حجرات / آیه12). خطاب به اهل ایمان می شود. مخاطب این آیه ما هستیم. چرا؟ چون ما به قرآن ایمان داریم. به خدا و به رسول خدا (ص) و به ائمه علیهم السلام نیز مومنیم. ایمان در اصطلاح قرآن در مرحله اولیه به معنای اعتقاد است و عمل صالح چیزی است که به ایمان اضافه می شود.
«آلذین آمنوا و عملوا الصالحات»، در عرف متدینین وقتی مومن گفته می شود که اعتقاد حق داشته باشد. به خدا، قرآن، رسول اکرم، اهلبیت پیامبر اکرم(ص) که به اصول دین اعتقاد داریم و اما سه دستور مهم در آیه شریفه در ارتباط با اهل ایمان با یکدیگر و حقوقی که اهل ایمان نسبت به یکدیگر دارند:
دستور اول: ازبدگمانی، بسیار پرهیز کنید
«اجتننوا کثیرا من الظن»، «تا می توانید، و هربیشتر از گمان بد بیشتر به یکدیگر بپرهیزید.» معنای این سخن چنین می شود که شما ( اهل ایمان) در معاشرت که با هم دارید زمینه هایی پیش می آید که ذهن شما نسبت به دوستتان، برادرتان، اهل منزلتان و.. بدگمان می شود، ذهنیت منفی پیدا می کنید. از این امر جدا اجتناب کنید. جالب توجه اینکه در قرآن کریم درباره عبادات، فقط برای یک عبادت است که لفظ «کثیر» به کار رفته است. قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا کثیرا، و سبحوه بکره اصیلا»، «ای مومنین! خدا را یاد کنید. نه به مقدار معین، هرچه بیشتر....». در بقیه عبادات چنین نیست. به عنوان مثال قرآن در مورد انفاق می فرماید: «و الذین فی امولهم حق معلوم للسائل و المحروم». در آیه فوق برای انفاق «حق معلوم» را مطرح می فرماید. پس بخشی از اموال، مورد نظر است و هرکس به فراخور حال باید انفاق کند. برای روزه هم تعبیر «ایا ما معدودات» مطرح شده؛ اما در ذکر خدا لفظ «کثیر» آمده است. یعنی حد معین ندارد بلکه هرچه می توانید و هرچه بیشتر به یاد خدا باشید. در بین گناهان هم یک گناه است که برای آن لفظ کثیر به کار رفته و آن همین بدگمانی نسبت به مومنین است: «اجتننوا کثیرا...» ]اجتناب کنید، خیلی هم اجتناب کنید[ نه یک مقدار، نه یک بار! فقط در یک مقطع. باید اساسا فکر خود را از سوءظن منصرف کنید و این وظیفه ما مومنین نسبت به یکدیگر است. شاگردان یک کلاس باید نسبت به هم حسن ظن داشته باشند و در این ارتباط، روایات، بسیار زیاد است. گفته اند که اگر ذهنتان نسبت به اهل ایمان منفی شد، او را متهم نکنید، بلکه خودتان را متهم کنید تقوای الهی در همه اعضاء و جوارح ما باید جاری باشد و بالاتر از همه در زبان است.
دستور دوم: در امور یکدیگر تجسس نکنید
«و لا تجسسوا» چه بسا ذهن کسی نسبت به دیگری منفی می شود و بعد شروع می کند به کاوش کردن تا این ذهنیت منفی خود را به اثبات برساند؛ این کار ممنوع است و به ما دستور می دهند که حق ندارید این کار را انجام دهید. حریم مومن محترم است مومن در منطق قرآن به کسی گفته می شود که اهل اعتقاد صحیح باشد. در یک خانواده، هرکس برای خودش حریمی دارد. در فامیل نیز به همین گونه و در اجتماع نیز همین طور. بنابراین جز در موارد ضروری که کیان و حیثیت اجتماعی ایجاب می کند (شبیه تجسسی که برای دست اندرکاران مواد مخدر انجام می شود و یا تجسس مراکز فساد و....)و به استثنای مواردی که آبروی اجتماعی مسلمین در خطر است، حق تجسس در امور اهل ایمان وجود ندارد. مومن در حریم داخل زندگی خویش از حرمت بالایی برخوردار است و کسی حق سرکشی به حریم دیگری را ندارد مگر با اذن و اجازه او.
دسته سوم: ممنوعیت غیبت
«و لا یغتب بعضکم بعضا»، ای اهل ایمان شما پشت سر یکدیگر نباید غیبت کنید. این دستور و فرمان صریح قرآن کریم است. ظاهرا این سه مسأله با هم توأمند. اول بدگمانی، بعد جستجوگری و در نهایت بدگویی و هرسه ممنوع است. متأسفانه اهل خانواده گاهی به گونه ای عمل می کنند که گویا غیبت یکدیگر را برای خود جایز می دانند و حلال می شمرند. می گوید برادر خودم است، پدر خودم و یا فرزند من است، و فکر می کند در مورد آنها اجازه دارد که هرطور دوست دارد رفتار کند! گفته اند کسی پدرش را کتک می زد. به او اعتراض کردند گفت: عجب زمانه ای شده که انسان اختیار پدرش را هم ندارد! می پندارد اختیار پدر را دارد که درباره او بد بگوید!! اختیار مادر را دارد که غیبت کند و یا اختیار خواهر و برادرش را!! تمام اهل ایمان برای خود حریم دارند. هیچکس حتی اهل یک خانواده حق ندارند پشت سر یکدیگربد بگویند، اگرچه این بدگویی واقعیت داشته باشد. آیا مگر انسان اجازه دارد که همه واقعیت ها را بازگو کند؟! اگر کسی یک خطا و گناه مخفیانه ای در زندگی خویش دارد و دیگری از آن مطلع شود، حق ندارد آن را برای دیگران بازگو کند. گفته اند که راوی گناه ( آنکس که گناه مخفی مومن را افشاء می کند) از عامل به گناه، گناهش بیشتر است. هرگز انسان اجازه ندارد زبان خود را آزاد بگذارد تا حریم دیگری را بشکند و حیثیت کسی را پایین آورد. نباید اجازه دهیم که حرمت کسی توسط ما شکسته شود. حرمت شکنی گناه بسیار بزرگی است و حرمت مومن نزد خدا بسیار زیاد است. عرض کردیم که در این گونه موارد منظور از مومن، افرادی از قبیل «ابوذر» و «سلمان» نیست بلکه به معنای کسی است که اعتقاد اسلامی صحیحی داشته باشد؛ به خدا و پیغمبر و معاد و قرآن و اهلبیت پیامبراکرم (ص) ایمان داشته باشد. حال اگر فرد مومن، متقی هم بود حرمت او بالاتر است. اگر هم متقی نبود مردم حق ندارند گناهان او را افشا کنند، مگر در مواردی خاص، مانند گناه علنی. اگر کسی حریم خداوند را علنا شکست، اگر بی پروا بود و آشکارا به معصیتی تن در داد ذکر آن با شرایطی جایز خواهد بود، اما فردی مومن از مردم خجالت می کشد و گناهی مخفیانه انجام می دهد دیگری حق بازگو کردن آن را ندارد مگر در موارد استثنایی و یا موارد حساسیت های اجتماعی که کیان اجتماعی در خطر باشد یا ضرورتی در کار باشد؛ از قبیل موارد مشورت در امور مهم مانند احیای حق مومنی و یا در مواردی شبیه اینها.... جز این موارد، حریم مومن نباید شکسته شود، حریم اهل ایمان بسیار محترم است. ما حق نداریم پشت سر یکدیگر بدگویی کنیم و عیوب یکدیگر را به دیگران بازگو کنیم، حتی اگر واقعا آن عیوب در فرد وجود داشته باشد. اگر آن عیوب در شخص نباشد که تنها عیبت نیست، افزودن بر غیبت و بدتر از آن تهمت است، پس همان عیبی هم که واقعیت دارد نباید گفته شود. در روایات آمده است که: «الغیبه اشد من الزنا» ]گناه غیبت از گناه زنا بیشتر است.[ و متاسفانه غیبت رایج ترین گناهی است که انسان در بین مومنین می بیند! اصلا نه انگار که شکستن حرمت دیگری خطا و خطری در پیش دارد! ولی به طور جد باید از خدا ترسید. تعبیر قرآن کریم چنین است: «ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا فکر هتموه»، کدام یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟
گوشت برادر مومن، آن هم زمانی که مرده است! چه تعبیر دقیقی! از غیبت به خوردن گوشت برادر مرده تعبیر شده! زیرا آبروی او را در دهانش ( و به وسیله زبانش) له می کند و گویا گوشتش را می جود! و تعبیر «مرده» به این دلیل است که حضور ندارد تا از خود دفاع کند. اگر کسی در مجلسی حضور داشته باشد، اجازه نمی دهد دیگران حیثیت و آبروی او را ضایع کنند! و از خود دفاع می کند. اگر کسی پشت سر ما بخواهد حیثیت و آبروی ما را ضایع کند چقدر برایمان دردناک است؟! پس خود را به جای کسی بگذاریم که در مجلس حاضر نیست و دیگران از او بدگویی می کنند و می دانیم کسی که غیبتی را گوش می کند نیز گناه کرده است. ما با چه حقی اجازه می دهیم که حرمت دیگری را ضایع کنند؟
در آیه فوق می فرماید: آیا چنین مثالی برای شما ناخوشایند و ناگوار بود؟ صورت واقعی غیبت در قیامت چنین است. پس باید از آن پرهیز کرد. هر وقت دل شما رفت که پشت سر دیگری حرفی بزنید و غیبت کنید فورا به یاد خدا بیفتید و توقف کنید، تقوای زبان معنی اش همین است. و این را بدانیم که خداوند، «متقین» را دوست دارد. هربار که به خاطر رضای خدا خویشتنداری کنیم و از غیبت کردن و سخن گفتن پشت سر سایر مومنین، کف نفس کنیم و خود را نگه داریم، یک درجه به خدا نزدیک می شویم و مورد محبت او قرار می گیریم. خصوصا کسانی که آبرو و حیثیت بیشتری دارند و سخنشان در دیگران اثر می گذارد بیشتر باید از غیبت پرهیز کنند. چون گاهی با یک کلمه آبرویی می ریزد. «واتقوالله» تقوای الهی را پیشه کنید و حریم یکدیگر را حفظ کنید.