جستجو

هدایت امت اسلامی به سوی امام، یکی از اسرار ابهام در بعضی آیات قرآن

مسأله ی نیازمندی عائله ی انسان در حیات اجتماعی، خود به یک سلسله  قوانین و مقررات مشترکه ای که حافظ حقوق افراد و جلوگیر از تعدی و اجحاف ستمگران باشد و هم موضوع نیازمندی آن قوانین و مقررات به یک حکومت عادله ای که ضامن اجرای آن قوانین بوده و یک یک آن مقررات را بی هرگونه تغییر و تعطیل به مورد اجرا درآورد، از مسائل و موضوعاتی است که عقل و فطرت انسان، حاکم به حتمیت لزوم و ضرورت حیاتی آن می باشد و تردیدی نیست در اینکه آیین مقدس اسلام، عادلانه ترین برنامه های زندگی و در عین حال جامع ترین شرایع آسمانی است که از جانب خدا برای عالم انسان تشریع  گردیده، و آنچه را که عائله ی بشری در مراحل گوناگون حیات انسانی خود بدان محتاج است از: عقاید و اخلاق، برنامه های وسیع عملی در زندگی فردی و اجتماعی، تدبیر منزل و سیاست مدون، تعدیل غرائز و تهذیب روان. در جمیع ازمنه و اعصار تا آخرین روز عمر بشر، تحت نظر گرفته و جملگی را با حدود و ثغور و متعلقاتش به «احسن وجه» تنظیم فرموده، و به عنوان تنها «صراط مستقیم» سعادت انسانی و یگانه مایه ی «حیات ابدی» به آدمیان اعطا نموده است. بنابراین بسیار روشن است که چنین آیین پاک و شریعت بیضایی که حیات ابدی و سعادت جاودانی انسان بستگی به پذیرفتن آن و سپس اجرای کامل آن در شرایط گوناگون زندگی دارد، باید تحت حمایت حاکم  قهار و ولی مقتدری درآید که حکومت و اقتدارش توأم و بلکه مبتنی بر دو نیروی – فوق العاده مهم و مسلم اللزوم - «علم و عصمت» باشد. یعنی هم دانا به تمام جهات و شئون گوناگون دین از معارف و احکام با آن وسعت اطراف و عمق دقایق و اسرار و حقائقش باشد، بطوریکه هیچ حقیقتی از حقایق دینی بر او مجهول نبوده و در فهم هیچ سری از اسرار وحی خدا به دیگران محتاج نگردد، و هم در جوهر جان دارای «ملکه» رادعه ای به نام ملکه ی «عصمت» یعنی «نیروی دفع گناه» و «عامل حفظ از هرگونه خطا» باشد، آنچنان که ساحت اقدس هستی و وجودش منزه از همه گونه انحراف در فکر و عمل و مبری از جمیع نقایص اخلاقی باشد و عقلش چنان بر شهوت و غضبش غالب آید که ابدا کوچکترین تذلل و انعطافی در مقابل مال و جاه از خود نشان  ندهد و دنیا با تمام جلال و جمالش نزد او پست تر از خاک زیر پا و فاقد عز و بهاء به شمار آید تا بتواند در پناه قدرت عادله ای دست اجانب و دشمنان را از تطاول بر مسلمین کوتاه سازد و نقشه های تخزیبی کفار و منافقین را با هوش و فطانت مخصوص به خود نقش بر آب کرده و از تبلیغات ضد الهی شیطان صفتان جلوگیری نماید و نتیجتا محیطی برای امت اسلامی به وجود آورد کاملا سالم و آزاد، خالی از هرگونه محرکات هوس عاری از همه قسم فعالیت های خنثی کننده ی تعلیم و تربیت، محیطی صددرصد روحانی و عقلانی، محیطی آماده ی برای تفکر در مبانی تحقیقی اسلامی و سپس در پرتو نور علم وسیع خود دست به تشریح حقایق متین قرآن زده و دین خدا را که کلا موافق با فطرت سالم و وجدان آزاد بشری است، به افکار حر و عقول بی آلایش مردان و زنان عرضه کند، و اصول متقنه ی اسلام و معارف عالیه ی قرآن را با دلیل و برهان برای آنان توضیح نماید. در واقع خداوند حکیم از طریق رعایت ابهام در قرآن کریم و منحصر ساختن عامل رفع ابهام از قرآن به بیان امام، امت اسلامی را شدیدا محتاج و نیازمند به امام معصوم و اهل بیت رسول علیهم السلام گردانیده و آنان را مضطر به عرض حاجت در آستان اقدس حجت علیه السلام نموده است. بنابراین در واقع یکی از شئون مهمه ی قرآن، هدایت مردم به سوی امام است و امام هم کارش تربیت انسان و رساندن او به قرب جوار حضرت رحمان می باشد.

«امام صادق علیه السلام در معنای آیه ی «ان هذا القرآن یهدی»...فرموده است: ]قرآن[ به سوی امام هدایت می نماید». چه آن که تنها امام معصوم علیه السلام است که ملت اقوم و استوارترین طریقه ها را به احسن وجه بیان نموده و عالم انسان را در آن مسیر رهبری می فرماید.
 
«از امام سجاد علیه السلام منقول است که فرمود: پس امام به سوی قرآن هدایت می کند و قرآن نیز به سوی امام راهنمایی می نماید و این است ]معنای[ گفتار خداوند عزوجل: این قرآن به استوارترین طریقه ها هدایت می کند».

آری قرآن مردم را به سوی ائمه ی دین علیه السلام که اهل البیت و اهل الذکر و مطهرون هستند راهنمایی می نماید و آن بزرگواران نیز آنان را با حقایق اصیل دین و معارف عالیه و احکام متقنه آن کتاب آسمانی آشنا می گردانند و حقیقت آن که اگر بنا بود تمام مطالب مورد احتیاج امت در قرآن به طرز صریح و مبین آورده شود، آنچنان که امت در استنباط محتویات قرآن نیازمند به خارج از قرآن نگردد، در این صورت توطئه ی شیطانی در قیافه ی حق به جانب جمله ی «حسبا کتاب الله» که یک تن از افراد صحابه! در حساسترین موقع به زبان آورد و شبهه ی هول انگیزی در افکار مردم افکند، جدا در میان امت اسلام پا می گرفت و در دل بی خبران ساده دل جایگزین می گردید، و به طور کلی مقام اصیل «امامت» در یک مقام لغو و بی ثمری قلمداد می نمود و وجود اقدس امام را (العیاذ بالله) یک عضو فلج در اجتماع و فردی «مستغنی عنه» و غیر لازم معرفی می کرد و برای همیشه او را از مرکز امت بیرون می راند و می گفت: اگر علم به قرآن و اخذ معارف و احکام از کتاب خدا منظور است که همه چیزش بر ما روشن است و ما خود می توانیم از تمام محتویات قرآن آگاه شویم و راه و رسم زندگی و بندگی را بشناسیم و اگر مسأله ی حکومت و زمامداری در نظر است، آن هم که از عهده ی هر فرد و مدبری ساخته است، بنابراین هیچکونه نیازی به مقام خاص و شخص معینی نداریم. آن وقت در این شرایط تمام مفاسد ذلت بار ویرانگر که به پاره ای از آن اشاره شد بر سر اسلام و مسلمین فرو می ریخت و با نبود امام و رهبر معصوم در میان امت چه بدبختی ها- که قلم از شرح آن عاجز است نمونه اش را کم و بیش در دنیای کنونی می بینیم- در عالم اسلام از همان اوان به وقوعمی پیوست.

ما می بینیم با این که آن بیچارگان در بسیاری از موارد در فهم کثیری از ظواهر قرآن پا در گل بودند و مکررا «لو علی لهلک فلان» می گفتند، مع الوصف با کمال وقاحت در مقام انکار احتیاج خود به امام علیه السلام برآمده و گفتند: «حسبنا کتاب الله» کتاب خدا و قرآن ما را بس. یعنی با وجود قرآن در میان ما به هدایت و راهنمایی شخص دیگری جز قرآن نیازی نداریم. این جمله را با این که نابجا گفتند و امت اسلام را به خاک سیه نشانیدند، حال انصاف خواهید داد که اگر واقعا قرآن کتاب «مبین» و همه چیزش واضح و روشن بود و امت در فهم حقایق، به امام معصوم محتاج نمی بود و جمله ی «حسبنا کتاب الله» برای خود در دل ها جایی باز می نمود، در آن موقع خدا می داند که نسبت به ساحت قدس امام علیه السلام و حجت پروردگار از خود چه بی مهری ها نشان می دادند و قهرا به چه رسوایی ها و خواریها مبتلا می گشتند، و لذا همچنان که اگر در قرآن تصریح به اسامی امامان علیهم السلام می شد، زمینه برای تحریف قرآن به وجود می آمد.

همچنین اگر تمام حقایق و محتویات قرآن به طور آشکار و «مبین» نازل شده و در دسترس همه قرار می گرفت، زمینه ی بسیار آماده برای انعزال و کنار افتادگی امام علیه السلام از اجتماع مسلمین فراهم می گردید و اغوا گران و ایادی ابلیس ابدا جایی برای امام علیه السلام در مجتمع مسلمانان باقی نمی گذاشتند و به کلی مردم را منقطع از حجت پروردگار می نمودند و البته روشن است که این هر دو (تحریف قرآن و انعزال امام علیه السلام از جامعه ی مسلمانان) برای اسلام و مسلمین خطری فوق العاده عظیم را باعث می شد و ضربه ای بی اندازه کوبنده و مهلک بر پیکر قرآن عزیز وارد می ساخت و لهذا حکمت بالغه ی حضرت حق تعالی این چنین مقتضی شد که هم اسامی اولیای خدا و ائمه ی هدی علیهم السلام در قرآن صریحا ذکر نگردد و هم بسیاری از حقایق و مسائل مورد نیاز مردم در شئون گوناگون زندگی به طور مبین و واضح در قرآن نشان داده نشود، بلکه هر دو قسمت در بوته ی اجمال و ابهام به بشر القاء شود تا در نتیجه هم قرآن کریم از دست تجاوز و تطاول تحریف کنندگان محفوظ بماند و هم تا روز قیامت دست حاجت و نیاز عالم انسان به آستان اقدس امام علیه السلام دراز باشد و در هیچ زمان خود را مستغنی از حجت حق تصور ننماید و برای همیشه کتاب خدا و عترت مصطفی علیهم السلام هر دو با هم ملجأ و مقتدای انسان باشند و عائله ی بشری بر محور این دو امانت مخزونه ی پروردگار علی الداوم بچرخند و با آمآل سعادت دو جهانی و حیات جاودانی خود را در پرتو این دو نور آسمانی تأمین نمایند.

منابع

  • سیدمحمد ضیاء آبادی – تفسیر سوره قیامت – از صفحه 348 تا 349 و صفحه 375 تا 377

کلید واژه ها

قرآن امامت ولایت تفسیر آیات متشابه هدایت

مطالب مرتبط

نکاتی در تفسیر آیه نور ثبوت و تحقق مقام ولایت و اکتساب آن امامت در آیه ولایت نقش ولایت در هدایت انسان از دیدگاه قرآن کریم و روایات پاسخ به یک اشکال درباره نیازمندی درک حقایق قرآن به بیان امام (ع) سبب مبهم آمدن آیات ولایت در قرآن سه تعبیر صیغه جمع از امام علی(ع) در آیه ولایت

اطلاعات بیشتر

ابزار ها