دانشمندان برای تجرد روح از نظر قرآن، به آیات متعددی استدلال کرده اند و روشنترین آیه ای که بر تجرد روح از ماده گواهی می دهد آیه زیر است.
«و قالوا إذا ضـللنا فی الأرض أئنا لفی خلق جدید بل هم بلقاء ربهم کافرون»(سوره سجده/ آیه 10)، «گفتند: آیا وقتی در زمین گم شدیم (اجزای بدن ما به صورت خاک در اطراف زمین پراکنده شد) باز در آفرینش جدیدی خواهیم بود، بلکه آنان به ملاقات پروردگار خود منکرند.».
«قل یتوفا ملک الموت الذی وکل بکم ثم إلی ربکم ترجعون» (سوره سجده/ آیه 11)، «بگو شما را فرشته مرگی که برای شما گمارده شده است اخذ می کند، سپس به سوی پروردگار خود باز می گردید.»
دلالت آیه دوم بر تجرد نفس نیاز به بیانی دارد که توجه شما را به آن جلب می کنیم. برای آگاهی از دلالت آیه بر تجرد روح، باید دید اعتراض مشرکان بر تجدید حیات چه بود، سپس ملاحظه نمود که کدام یک از جمله های آیه اول و یا دوم، پاسخ اعتراض آنها است و نحوه پاسخگویی آن چگونه است؟ اعتراض آنان این بود که مرگ انسان موجب پوسیدگی و انحلال اجزای بدن در دل زمین و پراکندگی اجزای آن در اطراف جهان است. در این صورت چگونه این اجزای پراکنده، جمع می شوند و انسانی را به وجود می آورند. این اعتراض با جمله «و قالوا إذا ضـللنا» شروع شده و با جمله «لفی خلق جدید» پایان می پذیرد. پس از این جمله، دو مطلب دیگر وارد شده است. 1. «بل هم بلقاء ربهم کافرون» 2. «قل یتوفا ملک الموت». جمله نخست نمی تواند پاسخ اعتراض آنها باشد، بلکه حاکی از بیان انکار و اعتراض آنها است. تنها چیزی که می تواند پاسخگویی اعتراض آنها باشد همان آیه دوم است که می گوید: بلکه فرشته مرگی که برای شما، گمارده شده است، شما را می گیرد و به سوی خدا باز می گراید. اکنون باید دید، چگونه این آیه می تواند پاسخگویی اعتراض آنها باشد. با توجه به اینکه جمله «یتوفا ملک الموت» به معنی گرفتن فرشته مرگ است نه میراندن او، پاسخ آیه از اعتراض آنان به روشنی معلوم می گردد. آیه در مقام پاسخ می گوید درست است که بدن شما پس از مرگ در زمین گم و پراکنده می شود، اما یک چیز از شما هرگز گم نمی شود، و پیوسته محفوظ است و آن روح شما است و فرشته وحی مأمور است آن را بگیرد و اخذ کند و هر موقع خواستیم شماها را به وسیله همان روح محفوظ، به سوی خود باز می گردانیم. به عبارت روشنتر: اگر همه چیز شما در روی زمین پراکنده می شد و تمام حقیقت انسان به صورت خاک های پراکنده درمی آمد، و سرانجام تشخیص و تمیز از میان می رفت، به ظاهر جا داشت که اعتراض کنید که چگونه این خاک ها، همان انسان های سابق می گردند؟ چگونه ارتباط این دو محفوظ است و چگونه می توان گفت که این انسان دومی، همان انسان اولی است؟ و کیفر پاداشی که در کمین انسان دومی است مربوط به انسان اولی می باشد؟ در حالی که جریان از این قرار نیست بلکه واقعیت شما پیش ما باقی می ماند و آن روح شما است که فرشته مرگ می گیرد، و در روز رستاخیز با همان بدنی توأم گردید، همان انسان نخست خواهد بود.
خلاصه: آیه دوم در صورتی می تواند پاسخ گوی اشکال اول باشد که به شرحی که توضیح دادیم تفسیر شود، در این صورت بقای روح با فساد بدن، جز تجرد و پیراستگی روح از ماده، و آثار آن، چیز دیگری نخواهد بود. با آیات دیگری که بر تجرد روح گواهی می دهند، آشنا شویم:
1. «الله یتوفی الأ نفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الأخری...» (سوره زمر/ آیه 42)، «خدا است که جان ها را هنگام مرگ و خواب می گیرد پس جان های کسانی را که محکوم به مرگ هستند نگاه می دارد و گروه دیگر را رها می سازد.» لفظ «توفی» در این آیه و در آیات مشابه آن به معنی اخذ و گرفتن است و اخذ جان برخی و امساک و ارسال برخی دیگر، همگی حاکی از وجود موجودی جز بدن است که در تبدیل اوضاع و احوال بدن از هر نوع تغییر و تبدیل مصون و محفوظ می ماند و تا روز رستاخیز فنا و نیستی و دگرگونی به آن راه ندارد. موجودی که چنین حالات دارد قطعا مجرد و پیراسته از ماده خواهد بود.
2. آیاتی که در آنها سخن از حیات مجاهدان و بشارت دادن آنان به میان آمده است هر چند حاکی از بقای روح و زندگی برزخی است ولی در عین حال می تواند به گونه ای گواه بر یک نوع تجرد باشد، البته نه تجرد کامل بلکه تجرد مناسب جهان برزخ.