قطع نخلستان بنی النضیر

حضرت رسول (ص) دستور داد قسمتى از نخلهاى نزدیک قلعه هاى محکم یهود را ببرند (تا محل کافى براى نبرد باشد، یا براى اینکه یهود ناراحت شوند و از قلعه ها بیرون آیند و درگیرى در خارج قلعه روى دهد) آنها گفتند: «اى محمد! مگر تو نبودى که از اینگونه کارها نهى مى کردى؟»
آیه نازل شد و گفت: «ما قطعتم من لینة أو ترکتموها قائمة على أصولها فبإذن الله؛ هر درخت با ارزش نخل را قطع یا به حال خود واگذار کردید همه به فرمان خدا بود.» (حشر/ 5) و «و لیخزی الفاسقین؛ هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند.» (حشر/ 5)
"لینة" از ماده "لون" به یک نوع عالى از درخت خرما مى گویند، و بعضى آن را از ماده "لین" به معنى نرمى به نوعى از درخت خرما تفسیر کرده اند که شاخه هایى نرم و نزدیک زمین و میوه اى نرم و لذیذ دارد. گاه "لینه" به "الوان" و انواع مختلف درخت نخل یا "نخله کریمه" تفسیر شده است که تقریبا همه به یک چیز بر مى گردد.
روایت هم شده که رسول خدا دستور داده بودند که نخلستان بنى النضیر را قطع کنند، همین که دست به قطع چند درخت زدند، یهودیان فریاد زدند: «اى محمد تو همواره مردم را از فساد نهى مى کردى، حال این درختان خرما چه گناهى دارند که قطع مى شوند.» به دنبال این جریان بود که آیه مورد بحث نازل شد، و پاسخ آنان را چنین داد که: هیچ درخت خرم و پربارى را قطع نمى کنید، و یا آن را باقى نمى گذارید مگر به اذن خدا، و خدا در این فرمانش نتائجى حقه و حکمت هایى بالغه در نظر دارد که یکى از آنها خوار ساختن فاسقان، یعنى بنى النضیر، است.
به هر حال بعضى گفته اند: اقدام به قطع قسمتى از درختان نخل "بنى نضیر" از سوى بعضى از مسلمانان روى داد، در حالى که بعضى دیگر مخالف بودند، در اینجا آیه فوق نازل شد و میان آنها فصل خصومت کرد. بعضى دیگر گفته اند: آیه ناظر به عمل دو نفر از اصحاب است که یکى به هنگام قطع درختان نخل درختان خوب را مى برید تا یهود را به خشم آورد (و از قلعه فرود آیند) و دیگرى نخلهاى کم ارزش را مى برید تا آنچه پر ارزش است براى استفاده آینده باقى بماند، و به همین جهت در میان آنها اختلاف افتاد آیه نازل شد و گفت هر دو به اذن الهى بوده است.
ولى ظاهر آیه این است که مسلمانان بعضى از درختان "لینه" (نوع خوب) را بریدند و بعضى از همانها را رها ساختند، و این عمل باعث ایراد یهود شد و قرآن به آنها پاسخ گفت تا روشن شود این کار از روى هواى نفس نبوده، بلکه یک دستور الهى در این زمینه صادر شده بود که در شعاع محدود این کار عملى گردد، تا بیش از حد ضایعاتى رخ ندهد.
در هر صورت این حکم یک استثنا در قانون معروف اسلامى است که مى گوید به هنگام حمله به دشمن نباید درختان را قطع کرد، و حیوانات را کشت، و زراعتها را آتش زد، این تنها مربوط به موردى بوده است که براى بیرون کشیدن دشمن از قلعه، و یا فراهم ساختن میدان جنگ و مانند آن ضرورت داشته، و در هر قانون کلى استثنائات جزئى ضرورى غالبا وجود دارد، همانگونه که اصل کلى بر نخوردن گوشت مردار است، ولى به هنگام اجبار و اضطرار "اکل میته" مجاز است.
جمله "و لیخزی الفاسقین؛ تا فاسقان را خوار و رسوا کند" نشان مى دهد که لا اقل یکى از اهداف این کار خوار نمودن دشمن و در هم شکستن روحیه آنها بوده است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 صفحه 495

  2. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 351

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110056