آمادگی مسلمین برای جنگ با رومیان و خطبه پیامبر اکرم

افرادى که همه ساله از ییلاق از شام به مدینه برمى گشتند و با خود پتو و خواربار مى آوردند و مردمى عوام بودند، در آن ایام در مدینه انتشار دادند که رومیان در حال جمع آورى قشون هستند و مى خواهند با لشکرى انبوه با رسول خدا (ص) نبرد کنند، و هرقل با همه لشکریانش حرکت کرده و قبائل غسان و جذام و بهراء و عامله را هم با خود همداستان نموده اینک خودش در حمص مانده و لشکریانش تا بلقاء رسیده اند. رسول خدا (ص) وقتى این معنا را شنید اصحاب خود را به تبوک که یکى از شهرهاى بلقاء است فرستاد، و از آن سو افرادى را به میان قبائلى که در حول و حوش مدینه بودند و همچنین به مکه و نزد افرادى که از میان قبائل خزاعه و مزینه و جهینه مسلمان شده بودند فرستاد تا آنان را بر جهاد تحریک کنند.
آن گاه به لشکریان خود دستور داد تا لواى جنگ را در ثنیة الوداع بیفراشتند، و به افرادى که توانایى مالى داشتند دستور داد تا به تهیدستان کمک مالى کنند، و هر کس هر چه اندوخته دارد بیرون آورده و انفاق کند. لشکر نیز چنین کرده و با تشویق یکدیگر لشکرى نیرومندى تشکیل دادند.
آن گاه رسول خدا (ص) به خطبه ایستاد و بعد از حمد و ثناى پروردگار فرمود: «اى مردم! راست ترین گفتارها کتاب خدا و سزاوارترین سفارشات تقوا و بهترین ملتها ملت ابراهیم و نیکوترین سنت ها سنت محمد و شریف ترین سخنان ذکر خدا و بهترین داستانها همین قرآن است. و نیکوترین امور سنتهاى ثابت و پابرجاست و بدترین امور، امور نوظهور و تازه درآمده است. و نیکوترین هدایت هدایت انبیاء و شریف ترین کشته شدگان آنهایند که در راه خدا شهید شده باشند و تاریک ترین کوریها کورى ضلالت بعد از هدایت و بهترین کارها آن کارى است که نافع تر باشد. بهترین هدایتها آن هدایتى است که پیروى گردد و بدترین کوریها کورى دل است. دست بالا (دهنده) بهتر از دست پائین (گیرنده) است.
خواسته اى که کم و به قدر کفاف باشد بهتر از آن خواسته اى است که زیاد و بازدارنده از یاد خدا باشد. بدترین معذرتها معذرت در دم مرگ و بدترین ندامتها ندامت در روز قیامت است. پاره اى مردم کسانیند که به نماز جمعه نمى آیند، مگر گاه به گاه، و پاره اى دیگر کسانیند که به یاد خدا نمى افتند مگر بى اراده و نیت، و از بزرگترین خطاهاى زبان دروغ و بهترین بى نیازیها بى نیازى دل (و سیرى چشم و دل) است.
نیکوترین توشه ها تقوا، و اساس حکمت، ترس از خداست، و بهترین چیزى که در دل مى افتد یقین است، و شک و تردید از کفر است، و دورى کردن از یکدیگر عمل جاهلیت، و غل و غش از چرک جهنم، و مستى، اخگر و پاره هاى آتش و سرائیدن شعر از ابلیس است. و شراب انبانه همه گناهان و زنان دامهاى شیطان و جوانى شعبه اى از جنون است، و بدترین کسب ها رباخوارى و بدترین خوردنها خوردن مال یتیم است، و نیک بخت آن کسى است که از دیگران پند بگیرد، و بدبخت آن کسى است که در شکم مادر بدبخت باشد. و هر یک از شما سرانجام در خانه چهار ذراعى (قبر) قرار خواهد گرفت، و در هر امرى آخر آن را باید نگریست و ملاک هر امرى اواخر آن است، و بدترین رباها دروغگویى است و هر آینده اى، نزدیک است، و ناسزا گفتن به مؤمن فسق و قتال با او کفر و خوردن گوشت او از نافرمانى خدا و حرمت مال او مانند حرمت خون اوست. و هر که به خدا توکل کند خدا او را کفایت کند، و هر که صبر کند به پیروزى مى رسد، و هر که از جرم دیگران در گذرد خداوند از جرائم او در مى گذرد، و هر که خشم خود فرو ببرد خداوند پاداشش مى دهد، و هر که صبر بر مصیبت کند خدا او را عوض مرحمت مى کند، و هر که در پى انتشار فضائل خود برآید خداوند در پى رسواییش برخواهد آمد و هر که در این باره سکوت کند خداوند به بیشتر از آنکه خود انتظار داشت فضائلش را انتشار مى دهد و هر کس معصیت کند خدا عذابش دهد. بارالها! مرا و امت مرا بیامرز. بارالها! مرا و امت مرا بیامرز. من از خدا براى خودم و براى شما طلب مغفرت مى کنم.»
راوى مى گوید مردم وقتى این خطبه را شنیدند در امر جهاد دلگرم شده، همه قبائلى که آن جناب براى جنگ دستور حرکتشان را داده بود حرکت کردند، و پاره اى از منافقین و غیر منافقین تقاعد ورزیدند. رسول خدا (ص) به جد بن قیس برخورد، و به او فرمود: «اى ابا وهب آیا براى این جنگ با ما حرکت نمى کنى؟ گویا از دیدن زنان زرد پوست خوددارى نمى توانى کرد.» عرض کرد «یا رسول الله! به خدا سوگند قوم و قبیله من مى دانند که در میان آنان هیچ کس به اندازه من علاقه به زن ندارد، و من مى ترسم اگر با شما حرکت کنم و به این سفر بیایم از دیدن زنان رومى نتوانم خوددارى کنم، لذا استدعا دارم مرا مبتلا مکن، و اجازه بده در شهر بمانم.» از سوى دیگر همین شخص به گروهى از قوم خود گفت: «هوا بسیار گرم است، در این هواى گرم از خانه و زندگى خود بیرون مروید.»
پسرش گفت: «آیا خودت فرمان رسول خدا (ص) را مخالفت مى کنى بس نیست اینک مردم را سفارش مى کنى که گرمى هوا را بهانه کرده آن جناب را مخالفت کنند، به خدا قسم خداوند در همین باره آیه اى مى فرستد که تا قیام قیامت مردم آن را بخوانند (و تو رسوا شوى).»
اتفاقا خداى تعالى این آیه را فرستاد: «و منهم من یقول ائذن لی و لا تفتنی ألا فی الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ و از آنها کسى است که مى گوید: مرا اجازه ده [که بمانم] و در فتنه ام مینداز. آگاه باش که آنان در فتنه افتاده اند و بى تردید جهنم بر کافران احاطه دارد.» (توبه/ 49) آن گاه جد بن قیس اضافه کرده گفت که «محمد خیال مى کند جنگ با روم هم مثل جنگ با دیگران است، ولى من خوب مى دانم که احدى از این مسلمانان از این جنگ برنخواهد گشت.»

 


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏9 صفحه 400

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110111