بررسی موقعیت و اهداف طرفین صلح حدیبیه

حدیبیه

«لقـد رضـى الله عـن المـؤمـنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم، فاءنزل السکینة علیهم و اثابهم فتحا قریبا؛ خداى تعالى آن روز که مؤمنین در زیر آن درخت با تو بیعت کردند از ایشان راضى شد چون از نیات درونیشان آگاه بود و به همین جهت آرامشى بر آنان نازل کرد و به عنوان پاداش، فتحى نزدیک روزیشان کرد.» (فتح/ 18)
بـه راسـتـى خـدا هـنگامى که مؤمنان، زیر آن درخت با تو بیعت مى کردند از آنان خشنود شد، و آنـچـه در دلهایشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پیروزى نزدیکى به آنان بشارت داد. حـدیـبـیـه، ده کـوچـکـى اسـت در یـک مـنـزلى مـکـه مـکـرمـه. فاصله آنجا تا مدینه نه مـنزل است. گفته شده است که بخشى از آن در حل و بخش دیگر در حرم واقع است. سبب تسمیه آن به این نام وجود چاهى به نام حدیبیه در آنجاست.

وضعیت عمومى

1ـ مسلمانان: در سـال نـخـسـت هـجـرى، رسـول خـدا (ص) قـبله را از مسجدالاقصى در بیت المقدس ‍ سوى مسجدالحرام در مکه برگرداند، و از آن پس، مسلمانان سوى بیت الله الحرام نماز مى گزاردند. از صـدها سال پیش اعراب به مسجدالحرام رو مى آوردند و در ماههاى حرام حج مى گزاردند و آن را تـقـدیـس مى کردند و بتهاى درون آن را مى پرستیدند. اما مسلمانان پس ‍ از ایمان به خداوند، به بتها کفر ورزیدند. اما به خانه خدا همچنان ایمان داشتند. بنابر این باید به مکه مى رفتند و خانه خدا را بزرگ مى داشتند تا اعرابى که در مکه گرد مى آیند، به نیروى شان پى ببرند و هم به جایگاه بلند بیت الله در نظر آنان آگاه گردند. ایـن کـار بـر نـیـروى مـسـلمـانـان مـى افـزود، دلهـاى مـشـرکـان را بـه آنـان مـتمایل مى ساخت؛ و به ظالمانه بودن جلوگیرى مسلمانان از انجام حج و عمره پى مى بردند و همه اینها از کینه و دشمنى ها مى کاست و هرگز براى جنگ با آنها متحد نمى شدند.
در ماه ذى قعده سال ششم، رسول خدا (ص ) تصمیم گرفت سوى مکه حرکت کند. فرستادگانى را نـزد قـبـایـل غـیـر مسلمان اعزام کرد و از آنان خواست، براى زیارت و بزرگداشت کعبه و نه براى جنگ، همراه مسلمانان حرکت کنند. قصد حضرت این بود که همه اعراب بدانند، خروج وى در مـاه حـرام بـه مـنـظـور حـج است و نه جنگ. اگر قریش به پیروى از دیگر اعراب بر جنگ در ماه حرام و باز داشتن رسول خدا از حج و عمره اصرار مى ورزیدند، اعراب بیرون مکه موضع آنها را تـایـیـد نمى کردند و در جنگ علیه مسلمانان آنها را یارى نمى دادند. در این صورت توان کسب پشتیبانى همپیمانهاى خود را از دست مى دادند. و این در حالى بود که بدون پشتیبانى آنها توان جلوگیرى مسلمانان را نداشتند.
2 ـ مشرکان و یهودیان: در میان مشرکان قبیله اى که به تنهایى بتواند در برابر مسلمانان ایستادگى کند وجود نداشت. بـنـابـر ایـن تـنـها راهى که پیش رویشان قرار داشت، این بود که همه نیروهاى خود را براى مقاومت در برابر اسلام گرد آورند. هرچند که اینکار نیز ضمانتى براى پیروزى نداشت.
اجـتـمـاع نـیـروى مشرکان در جبهه واحد امکان نداشت، مگر با انگیزه هاى بسیار قوى و سرنوشت سـاز، مـثـل دشـمـنـى بـا مـقـدسـات و یـا تـعـرض بـه زن و فـرزنـد آنـان. ایـنـک قـبـایـل عـرب بـاور کـرده بـودنـد کـه مـسـلمـانـان نـیـرومـنـدتـر از آن هـسـتـنـد کـه بـتـوان بـه مال و جانشان دست درازى کرد.
از یـهـودیـان نـیز کسى جز ساکنان خیبر باقى نمانده بود و اینان نیز از ترس اینکه مبادا به هـمـان سـرنـوشـت بـنى قریظه، بنى قینقاع و بنى نضیر گرفتار شوند، از انجام هرگونه اقدام شتاب زده اى خود دارى مى ورزیدند.

نیروهاى طرفین

1ـ مـسـلمـانـان: 1600 رزمـنـده بـه فـرمـانـدهـى رسول خدا (ص). سلاح آنان شمشیر غلاف شده بود و هفتاد قربانى همراه داشتند.
2 ـ مشرکان: قریش و برخى از قبایل همپیمان. ولى از آنجا که مسلمانان به منظور تعظیم خانه خـدا آمده بودند و قصد جنگ نداشتند، همپیمانان قریش در موضوع بازداشتن آنان از زیارت خانه خدا، همفکر نبودند.

اهداف طرفین

1ـ مسلمانان: الف ـ نـمـایـش قـدرت اسـلام در بـرابـر قریش و دیگر قبایلى که براى زیارت خانه خدا آمده بـودنـد؛ نشان دادن میزان اطاعت پذیرى از رسول خدا و دلبستگى شان به اسلام؛ اظهار علاقه شدید به دفاع از اسلام و پشتیبانى از آزادى تبلیغ دین تا تحقق برترى کلمة الله.
ب ـ اداى احترام عملى نسبت به کعبه و زدودن هرگونه شکى از اعراب.
2 ـ قریش: جـلوگیرى از ورود مسلمانان به خانه خدا، تا اعراب نپندارند که آنها به زور وارد مکه شده اند و بدین ترتیب از هیبت و اعتبارشان در میان قبایل عرب کاسته شود.

کارهاى مقدماتى

1ـ شناسایى: الف ـ مـسلمانان: رسول خدا (ص)، پس از رسیدن به ذوالحلیفه احرام بست و شتران قربانى را نشان کرد.
آن حضرت مردى از خزاعه را فرستاد تا وضعیت قریش را شناسایى کند. وى پس از رسیدن به عـسفان «و امرنا لنسلم لرب العالمین؛ دستور يافته‏ ايم كه تسليم پروردگار جهانيان باشيم.» (انعام/ 71) در مجمع البیان است که عرب در بعضى از موارد مى گوید: "امرتک لتفعل؛ تو را امر کردم براى اینکه انجام دهى." و در پاره اى از موارد مى گوید: "امرتک ان تفعل؛ تو را امر کردم که انجام دهى." و در مواردى هم مى گوید: "امرتک بان تفعل؛ تو را امر کردم به اینکه انجام دهى" آن کسى که مى گوید "امرتک بان تفعل" با آوردن حرف ((ب)) این معنا را مى رساند که امر من به فلان عمل بود، آن کسى هم که حرف ((ب)) را به کار نمى برد همین منظور را دارد چیزى که هست حرف ((ب)) را براى اختصار حذف کرده، و اما کسى که مى گوید: "امرتک لتفعل" مى خواهد بفهماند، امرى که کرده بیهوده و شوخى نبوده، بلکه به منظور این بوده است که مامور آن را امتثال نموده و آن عمل را انجام دهد.
د ـ برقرارى آرامش و فراهم شدن فرصت براى تبلیغ و گسترش اسلام.
ه‍ ـ مـوفقیت مسلمانان در دستیابى به بى طرفى مسلحانه؛ مسلمانان مدینه بى طرف بودند و تنها آن دسته که از مکه گریخته بودند در جنگ به سر مى بردند.
و ـ بـر انـگـیـخـتـه شـدن افـکار عمومى علیه قریش به خاطر جلوگیرى مسلمانان از زیارت و بـزرگداشت خانه خدا. این رفتار، توجه بسیارى از مردم، شمار زیادى از قریش و بسیارى از همسایگان آنها را به مسلمانان جلب کرد، و راه فتح مکه را براى آنان هموار ساخت.
2 ـ ایـن دسـتـاوردها جزو اهداف بلند مدت رسول خدا (ص) به شمار مى رفت ولى مسلمانان در آن هـنگام توان درک آن را نداشتند. اما اندکى پس از آمدن به مدینه و استقرار در آن شهر، پیامدهاى آن آشـکـار شـد. در این هنگام ابوبکر از ضمیر مسلمانان پرده برداشت و گفت: «هیچ پیروزى اى مـانـنـد صـلح حـدیـبـیه براى اسلام کسب نشده است.» آنگاه آیه شریفه «انا فتحنا لک فتحا مبینا؛ ما تو را پيروزى بخشيديم [چه] پيروزى درخشانى.» (فتح/ 1) درباره این پیروزى نازل گشت. در ایـن هـنـگـام مسلمانان به آینده نگرى پیامبر (ص) پى بردند و نشانه هاى پیروزى موعود را به چشم دیدند.


منابع :

  1. پژوهشکده تحقيقات اسلامي سپاه- شیوه ی فرمانده ای پیامبر (ص)

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110141