انحراف یهود از توحید

عناد و لجبازی یهود با رسول گرامی (ص) به پایه ای رسید که اساس آیین خود را فراموش کردند و در مقابل ندای پیامبر که می گفت: «لا اله إلا الله» به شرک گراییده و گفتند: خدای دیگری با او هست. کلبی می گوید رؤسای مکه خدمت پیامبر آمده، عرض کردند: «ای محمد، آیا خدا پیامبری جز تو سراغ نداشت که بفرستد؟ ما کسی را ندیدیم که تو را در امر رسالت تصدیق کند و از یهود و نصاری درباره تو پرسیدیم، آنان گفتند: در کتابی که نزد ماست ذکری از او و صفت او نیامده است. اینک تو کسی را برای ما بیاور، که شهادت بدهد که تو فرستاده خدا هستی، همانطوری که خود گمان می کنی.»
پیامبر مامور می شود که در مقابل این مخالفان لجوج که چشم بر هم نهاده، و این همه نشانه های حقانیت دعوت او را نادیده گرفته بودند و باز هم مطالبه گواه و شاهد می کردند بگوید: «قل أی شی ء أکبر شهادة؛ به عقیده شما بالاترین شهادت، شهادت کیست؟» غیر از این است که بالاترین شهادت، شهادت پروردگار است؟ «قل الله شهید بینی و بینکم؛ بگو خداوند بزرگ گواه میان من و شما است.» و بهترین دلیل آن این است که «و أوحی إلی هذا القرآن؛ این قرآن را بر من وحی فرستاده.» (انعام/ 19) قرآنی که ممکن نیست ساخته فکر بشری آن هم در آن عصر و زمان و در آن محیط و مکان بوده باشد قرآنی که محتوی انواع شواهد اعجاز می باشد: الفاظ آن اعجاز آمیز و معانی آن اعجازآمیزتر، آیا همین یک شاهد بزرگ، دلیل بر گواهی خداوند بر حقانیت دعوت من نیست؟
ضمنا از این جمله استفاده می شود که قرآن بزرگترین معجزه و بالاترین گواه صدق دعوی پیامبر است. سپس به هدف نزول قرآن پرداخته و می گوید این قرآن به این جهت بر من نازل شده است که شما را و تمام کسانی را که سخنان من در طول تاریخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها می رسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناک این مخالفت توجه دهم «لأنذرکم به و من بلغ؛ اين قرآن به من وحى شده تا به وسيله آن شما و هر كس را [كه اين پيام به او] برسد هشدار دهم.» (انعام/ 19) اگر می بینیم در اینجا فقط سخن از "انذار" و بیم دادن، به میان آمده (با اینکه معمولا همه جا با بشارت همراه است) به خاطر این است که سخن در برابر افراد لجوجی بوده که اصرار در مخالفت داشته اند.
ضمنا با ذکر کلمه "و من بلغ" (تمام کسانی که این سخن به آنها می رسد) رسالت جهانی قرآن و دعوت عمومی و همگانی آن را اعلام می دارد، در حقیقت تعبیری از این کوتاهتر و جامعتر برای ادای این منظور تصور نمی شود و دقت در وسعت آن می تواند هر گونه ابهامی را در مورد عدم اختصاص دعوت قرآن به نژاد عرب و یا زمان و منطقه خاصی برطرف سازد. جمعی از دانشمندان از تعبیراتی مانند تعبیر فوق مسئله خاتمیت پیامبر را نیز استفاده کرده اند، زیرا طبق تعبیر بالا پیامبر مبعوث بوده به تمام کسانی که گفتارش به آنها می رسد و این شامل تمام کسانی می شود که تا پایان این جهان به دنیا قدم می گذارند. سپس به دنبال این سخن دستور به پیامبر (ص) می دهد که از آنها سؤال کند "آیا به راستی شما گواهی می دهید که خدایان دیگری با خدا است"؟
«ا إنکم لتشهدون أن مع الله آلهة أخری؛ آيا واقعا شما گواهى مى‏دهيد كه در جنب خدا خدايان ديگرى است.» (انعام/ 19) بعد می گوید «قل لا أشهد، قل إنما هو إله واحد و إننی بری ء مما تشرکون؛ با صراحت به آنها بگو من هرگز چنین گواهی نمی دهم، بگو او است خداوند یگانه و من از آنچه شما برای او شریک قرار داده اید بیزارم.»
در حقیقت ذکر این چند جمله در پایان آیه به خاطر یک نکته مهم روانی است و آن اینکه ممکن است مشرکان چنین تصور کنند که گفتگوهای آنها شاید تزلزلی در روح پیامبر (ص) ایجاد کرده باشد و با امیدواری مجلس را ترک گویند و به دوستان خود بشارت دهند که شاید محمد (ص) بعد از این در دعوت خود تجدید نظر کند، این جمله ها که از صراحت و قاطعیت سرشار است این امید را به کلی مبدل به یأس می کند و به آنها نشان می دهد که مطلب بالاتر از آن است که آنها می پندارند و کمترین تزلزلی در دعوت او پیدا نخواهد شد و تجربه نشان داده که ذکر این گونه کلمات قاطع در پایان یک بحث اثر عمیقی در رسیدن به نتیجه نهایی دارد!
در آیه بعد به آنها که مدعی بودند اهل کتاب هیچگونه گواهی درباره پیامبر اسلام نمی دهند صریحا پاسخ می دهد و می گوید: «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم؛ آنهایی که کتاب آسمانی بر آنها نازل کردیم به خوبی پیامبر را می شناسند همانگونه که فرزندان خود را می شناسند.» (انعام/ 20)
در این فقره خبر می دهد از شهادتی که خدای سبحان در کتب آسمانی اهل کتاب بر نبوت خاتم الانبیاء (ص) داده و علمای آنان هم از آن شهادت اطلاع کافی دارند. نه تنها از اصل ظهور و دعوت او آگاهند بلکه جزئیات و خصوصیات و نشانه های دقیق او را نیز می دانند، زیرا کتبی که از انبیاء (ع) بر جای مانده و مشتمل بر بشارتهای پی در پی و غیر قابل تشکیک درباره آمدن رسول خدا و اوصاف اوست هم اکنون نزد آنان موجود است.
بنابراین علمای اهل کتاب به قدری راجع به اوصاف آن حضرت استحضار دارند که او را ندیده می شناسند، همانطوری که بچه های خود را می شناسند، و در جای دیگر راجع به این مطلب فرموده: «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التوراة و الإنجیل؛ آن کسانی که پیروی می کنند رسول و نبی درس نخوانده ای را که اوصافش در تورات و انجیلی که در دست دارند نوشته شده.» (اعراف/ 156)
نیز فرموده: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا سیماهم فی وجوههم من أثر السجود ذلک مثلهم فی التوراة و مثلهم فی الإنجیل؛ محمد فرستاده خدا است و کسانی که با اویند در برابر کفار شدید و بی باک و در بین خود رؤوف و مهربانند، آنان را می بینی که در طلب فضل و رضوانی از ناحیه خدا در رکوع و سجودند، نشانی آنان همان اثر سجده ای است که بر پیشانی دارند همین است مثل آنان در تورات و در انجیل هم همین طور از آنان یاد شده است.» (فتح/ 29)
نیز می فرماید: «أ و لم یکن لهم آیة أن یعلمه علماء بنی إسرائیل؛ آیا همین معنا که علمای بنی اسرائیل او را می شناسند، برای اهل کتاب نشانه ای کافی نیست؟» (شعراء/ 197) و از آنجایی که بعضی از علمای آنان بشاراتی را که از اوصاف رسول خدا سراغ داشتند کتمان می کردند، و از ایمان به او نیز استنکاف می ورزیدند، لذا خداوند با جمله «الذین خسروا أنفسهم فهم لا یؤمنون؛ كسانى كه به خود زيان زده ‏اند ايمان نمى‏ آورند.» (انعام/ 20) خسران و زیانکاری آنان را بیان نمود. 


منابع :

  1. جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 6 صفحه 307

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏5 صفحه 179

  3. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه 54

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110195