تجلی خداوند در رسول اکرم

رسول گرامی آیینه و مظهر «لیس کمثله شیء؛ چیزی مانند او نیست.» (شوری/ 11) است، خداوند ظاهر در آن آیینه ی مظهر «لا یشغله شأن عن شأن» است، خداوند ظاهر دائما فیض می رساند و مظهر دائما فیض می گیرد، اگر ابری فاصله باشد، یا غیبت و غروبی در کار باشد، آیینه ای در کار نیست تا جمال شمس را نشان بدهد، اگر خداوند درباره نبی اکرم (ص) فرمود، از او حکم یا دستور بگیرید یعنی خداوند در او تجلی کرده و اگر گفته شد، زبان رسول اکرم (ص) رأی او، حکومت و زعامت او چه در قضا و چه در رهبری، حکومت خداست، یعنی «نورالسموات والأرض؛ نور آسمانها و زمین.» (نور/ 35) در مرآت نبی اکرم تابیده است.
غرض آنکه سخن از تجلی است نه تفویض، چه تفویض در مقابل جبر، یا تفویضی که «غالی» ها بر آنند و یا تفویض در فصول و مباحث دیگر، پس نبی اکرم (ص) حدوثا و بقائا مظهر علم و حکم زعامت خدای سبحان است، چون سیره ی آن حضرت در توحید کامل ذوب شده. لذا حیات و ممات او برای خدای سبحان است، زیرا مبدأ غایی با مبدأ فاعلی هماهنگ است. موجودی می تواند بگوید تمام اهداف من خدا و تمام کارهای من برای رضای خداست که مبادی فاعلی او به خدای سبحان مستند باشد و نفس یا شیطان، در صدور هیچ کاری از او راه پیدا نکند. بین نظام فاعلی و نظام غایی تلازم وجود دارد و ممکن نیست نفس یا شیطان در مبدأ فاعلی راه پیدا کند ولی هدف و مبدأ غایی در آن مورد فقط خدای سبحان باشد.
توضیح اینکه اگر در طول علل فاعلی، جز خدا و فرشتگان و مدبرات امر به اذن خدا راه نداشت، در مبدأ غایی هم، هیچ چیزی جز الله نخواهد بود و این کار با اخلاص آمیخته است. چه اینکه اگر هدف کارهای یک انسان فقط خدای سبحان بود، معلوم می شود در تحقق آن کار به غیر از مبدأ رحمانی و مبدأ ملکی مبادی دیگر نقش ندارد. زیرا ممکن نیست مبدأ شیطانی یا مبدأ نفسانی در کاری نقش داشته باشد، و هدف آن کار فقط خدای سبحان باشد. بنابراین، مبادی شیطانی در طول علل فاعلی کارهای پیغمبر اصلا راه نداشت. همان طور که از قداست مبدأ فاعلی یک عمل، می توان به قداست مبدأ غایی آن پی برد. از قداست مبدأ غایی یک کار نیز می توان به قداست مبدأ فاعلی آن آگاه شد.
اگر معلوم شد، در کارهای کسی جز خدا، و فرشتگان او هیچ موجودی مؤثر نیست، معلوم می شود که هدف او هم جز خدا چیز دیگری نخواهد بود و نیز اگر ثابت شد در کارهای کسی هدف فقط خداست، روی تلازم، می توان کشف کرد که در تحقق کارهای او جز مبادی رحمانی و ملکی نقش و تأثیر دیگری نیست و از این جهت پیغمبر اکرم اسوه است، که سیره او سیره توحیدی است و از آن روی سیره ی آن حضرت توحیدی است که سریره ی او جز شهود حق و فنای در آن چیزی نخواهد بود.
همان گونه که شجره ی طوبای قرآن کریم، که «أصلها ثابت وفرعها فی السماء؛ ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است.» (ابراهیم/ 24) بر اساس توحید استوار است و همه ی آیات گسترده بر اساس توحید قابل تنظیم است عقاید، اوصاف نفسانی، اعمال، حرکات و سکنات رسول اکرم (ص) را نیز جز توحید تأمین نمی کند، از این رو سیره ی آن حضرت یعنی حرکت، سکون، تقریر، قول و امضای او حجت است و اگر انسانی بر اساس توحید کار نکند جمیع شئون او حجت نخواهد بود. 

 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 176

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110305