قرآن پناهگاهی نورانی برای فرار از ظلمتها و راهی روشن برای خروج از تاریکیهای جهل و گمراهی به سوی نور هدایت و آگاهی است: «کتاب أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور؛ كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى.» (ابراهیم/ 1) از این رو در جوامع روایی آمده است که رسول خدا (ص) در جمع اصحاب خود فرمودند: «مگر نمی بینید که شب و روز زود میگذرد و گذشت آن هر تازهای را کهنه و هر دوری را نزدیک می کند، اگر حوادث برای شما مانند قطعه های شب تاریک، ظلمانی شده است به نور پناه برید و درمان کنید.»
مقداد عرض کرد: «چاره چیست؟»
حضرت رسول (ص) فرمودند: «وإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقران؛ به قرآن رو آورید زیرا قرآن از آن جهت که علم مصون از جهل و خطاست، برای رفع تحیر در ادراک، شفابخش است و از آن جهت که روش عملی منزه از هر گونه تباهی است برای درمان مبتلایان سودمند است.» البته کسی که اهل تدبر در قرآن نباشد نمی تواند راه را از بیراهه تشخیص دهد.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «کسی که خداوند قرآن را به او عطا کرده، اگر بپندارد که بهره دیگران بیش از بهره ی اوست، بزرگی را کوچک و کوچکی را بزرگ شمرده است.» یعنی بهره ی کم دنیا را بزرگ و کتاب سنگین و وزین الهی را کوچک شمرده است، چنانکه آن حضرت فرمودند: «به من پنج چیز داده شد که هیچ یک از انبیای گذشته از آنها بهره ای ندارند، یکی از آنها "جوامع الکلم" است.» و در حدیثی دیگر از امام باقر (ع) روایت شده که منظور از جوامع الکلم، قرآن کریم است. قرآن جامع همه معارف و حقایق است.
رسول اکرم (ص) چون به امتش علاقه مند بود تلاش می کرد تا آنها را به کمال انسانی برساند و چون برجسته ترین کمالها، در پرتو درک معارف قرآن و عمل به احکام آن به دست می آید، سعی می کرد تا مردم با قرآن مأنوس باشند و آن را خوب بفهمند و به فهمیده های خود کاملا عمل کنند. از این رو می فرمود: گروهی که به قرآن بی احترامی کرده و آن را پشت سر انداختند، نه تنها از مزایای شفاعت آن محروم شدند بلکه از گزند شکایت او مصون نبوده و این عمل آنان را به جهنم می رساند: «من جعله خلفه ساقه إلی النار و من جعله أمامه قاده إلی الجنة» قرآن در هر جا باشد یا سائق است یا قائد؛ اگر عده ای قرآن را امام و پیشوای خود قرار دادند و خویش را امت آن دانستند، آنان را به بهشت می رساند، ولی اگر آن را پشت سر گذاشته، خود را رهبر و امام قرآن قرار دادند و آن را طبق هوای خود تفسیر کردند، قرآن از پشت سر، آنها را به جهنم سوق می دهد.
امت، پیامبر گرامی (ص) را در راه عمل به قرآن تنها گذاشت و این سبب اندوه آن حضرت شد. از این رو گلایه ی پیامبر در قرآن کریم آمده است که به خداوند عرض می کند: «یا رب إن قومی اتخذوا هذا القران مهجورا؛ پيامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من اين قرآن را رها كردند.» (فرقان/ 30) پروردگارا! با این که هشدار دادی و فرمودی اگر بخواهید بلند آوازه شوید و در دنیا نام آور و سربلند باشید به قرآن عمل کنید: «إنه لذکر لک و لقومک؛ و به راستى كه [قرآن] براى تو و براى قوم تو [مايه] تذكرى است.» (زخرف/ 44) قوم من، نه تنها آن را ترک کردند، بلکه روش دوری از آن و شیوه متروک ماندن قرآن را پیشه ی خود ساختند. این شکوای پیامبر رحمت (ص) در حالی است که آن حضرت در مدت رسالت و به ویژه پیش از هجرت، با دشواریها و آزارها و تهدید و ارعابهای فراوانی روبرو بودند ولی هرگز آن حضرت شکوه نکرد، اما وقتی به قرآن عمل نمی شود و مردم قرآن را پشت سر می گذارند با ناله به خداوند عرض می کند: «بار خدایا! قوم من قرآن را رها کردند.»
دعوت به پیروی از قرآن، سیره ی مستمر رسول اکرم (ص) بود: «أوحی إلی هذا القران لأنذرکم به ومن بلغ؛ و این قرآن به من وحى شده است که شما و هر کس را که [این پیام] به او برسد بدان هشدار دهم.» (انعام/ 19) چنانکه حتی نزدیک رحلت، آنگاه که به دختر گرامیش حضرت فاطمه (ع) می فرمود: «فرزندم بعد از مرگ من، چهره خود را مخدوش نکن و گریبان چاک نزن، گرچه قلب انسان در غم فراق عزیزش می سوزد و اشک او جاری می گردد لیکن باید صابر و شکور بود.» رسول گرامی (ص) برای این که وصیت خود را قرآنی کند، این آیه را تلاوت کرد: «ولا یعصینک فی معروف؛ و در کار نیک نافرمانى تو نکنند.» (ممتحنه/ 12)
خداوند در این آیه به پیامبرش می فرماید: «زنان با ایمان، تو را معصیت نمی کنند.» پس آن زنی که در مرگ عزیزش چهره می خراشد و پیراهن می درد، معصیت پیامبر کرده است. سفارش به قرآن، چنانکه در حدیث معروف و متواتر ثقلین آمده است، و همچنین استشهاد به آیات قرآن در سایر وصایای حضرت رسول (ص) نیز نمایان است، چنانکه فرمود: «أوصیکم بتقوی الله و أوصی الله بکم» «انی لکم نذیر مبین؛ من براى شما هشداردهنده اى آشكارم.» (هود/ 25) فإن الله سبحانه أمر لی ولکم قال لی ولکم: «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوا فی الأرض ولا فسادا؛ آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند.» (قصص/ 83) خودم و شما را به تقوی سفارش می کنم و توصیه الهی به همه ما این است که تعدی و طغیان نکنیم و بر بندگان خدا برتری نجوییم و افزون طلب نباشیم، زیرا آخرت و بهشت ابدی برای کسی است که اهل برتری طلبی نباشد و از تکاثر بپرهیزد و به کوثر برسد.
بهشتیان کسانی هستند که نه تنها عملا مفسد و جاه طلب نیستند، بلکه حتی به آن مایل نبوده، اراده ی فساد و برتری طلبی ندارند. آنان زعامت و ریاست و نظایر آن را مسئولیت می دانند نه مایه ی فخر و زیور. غرض آن که رسول اکرم (ص) در این وصیت کوتاه، به دو آیه از قرآن اشاره و استدلال فرمودند و این حاکی از اهتمام و انس آن حضرت با کلام الله است.
نکته: جاذبه قرآن به قدری است که تلاوت مقداری از آن، زمینه انس با بقیه آن را فراهم می کند. البته اعجاز این کتاب باعث آن است که اگر کسی معنای آن را هم نداند و فقط از خواندن آن بهره مند باشد، به همین مقدار از فیض خدا نصیب می برد و همین عبادت لفظی او را به عبادت فکری می رساند.
دعوت به دین
همه ی دعوتها و ادعاهای رسول اکرم (ص) آمیخته با استدلال بود، زیرا رسالت از طرف خدایی که دارای حجت بالغه است همراه با استدلال بالغ خواهد بود: ”فلله الحجة البالغة" امت این رسول هم باید از حجت بالغه برخوردار باشد، لذا خدای سبحان به دنبال دستور تحویل قبله، به مسلمانان صدر اسلام فرمود: «لئلا یکون للناس علیکم حجة؛ ما قبله را دگرگون کردیم تا دیگران علیه شما احتجاجی نداشته باشند.» (بقره/ 150) و خطاب به مسلمانان فرمود: «ولاتجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن؛ با ارباب ملل و نحل و صاحبان مذاهب گوناگون از راه جدال احسن به مجادله برخیزید نه جدال باطل.» (عنکبوت/ 46) و نیز فریب جدال باطل آنها را نخورید. و چون دین اسلام بر اساس علم و عقل استوار است، همه را عاقلانه وعالمانه، خصوصا اهل کتاب، یعنی یهودیان و مسیحیان را به اصول اسلامی آشنا نمایید.
قرآن کریم اهل کتاب را به دو گروه تقسیم می کند گروهی متعصب و قسی، که هم از نظر بینش دارای تعصب و حمیت باطلند و هم از نظر منش و رفتار، گرفتار قساوت. و گروهی با انصاف و اهل گرایش به حق که حق را تشخیص داده، آن را می پذیرند، در معارف علمی از تحجرو در احکام عملی از ابتلای به تعصب خام به دورند. اگر معارف و احکام اسلامی به سمع منصفان اهل کتاب برسد چه بسا حق را تشخیص داده، به آن گرایش پیدا کنند، چون خدا دارای حجت بالغه است، رسول او هم حجت بالغه دارد امت اسلامی نیز از نصاب بلوغ استدلال و احتجاج برخوردارند، قهرا سراسر کتاب و سنت را تفکر و استدلال تام عقلی تشکیل می دهد. آنچه مربوط به تعبد است، غیر مستقیم به عقل مبرهن برمی گردد و آنچه مربوط به تعقل است، یعنی اصول و معارف اولیه دین، با براهین عقلی تماس مستقیم دارد.