تجلیل از قرآن و تکریم حاملان آن

وصیتهایی که رسول خدا (ص) به ابوذر فرموده اند، بخشی از آنها مستقیما در تجلیل از قرآن است و بخشی دیگر در تکریم حاملان قرآن و قسمتی مربوط به تفسیر آیات و برخی مربوط به تطبیق معانی کلی قرآن بر مصادیق آن. این واقعیات گاهی به صورت آیات قرآنی جلوه گر است و زمانی به عنوان حدیث رسول گرامی (ص) در چهره وصیت و نصیحت بازگو می شود.

ادب قرائت
رسول اکرم (ص) در بخشی از وصایای خود به ابوذر، می فرماید: «ای ابوذر! شایسته است انسان در برابر قرآن صدای خود را پایین بیاورد تا هر چه بهتر و بیشتر امکان تدبر در آیات آن، برای خود یا دیگران فراهم گردد، چنانکه در هنگام تشییع جنازه شایسته است با صدای آهسته سخن بگوید، زیرا تشییع جنازه جای تفکر است و در هنگام اندیشیدن هر چه انسان آهسته تر سخن بگوید به تفکر و تعقل نزدیکتر است.»

حاملان قرآن
در قسمتی دیگر از آن وصیت چنین آمده است: «یا أباذر إن من إجلال الله سبحانه و تعالی إکرام ذی الشیبة المسلم وإکرام حملة القران؛ ای ابوذر! یکی از راههای تجلیل خداوند سبحان آن است که مسلمان سالمندی که عمر خود را در اسلام گذرانده گرامی بداریم و همچنین به حاملان قرآن که در حقیقت عارفان به احکام و حکم و عاملان به دستورات آن هستند احترام بگذاریم.» حاملان قرآن کسانی هستند که خداوند سبحان، قرآن را بر آنها تحمیل کرده است، آنها هم آن را تحمل کرده و به مقصد رسانده اند، زیرا خداوند این امانت را به آسمانها و زمین عرضه کرد و آنها آن را حمل نکردند: «فأبین أن یحملنها؛ از برداشتن آن سر باز زدند.» (احزاب/ 72) اما انسان عالم عادل آن را قبول کرده و هم به مقصد رسانید، در نتیجه خود به هدف عالی نایل آمد. بدیهى است ابا کردن آنها از سر استکبار نبود آن چنان که در مورد شیطان و خوددارى او از سجده براى آدم مى خوانیم: «أبى و استکبر؛ سر باز زد و كبر ورزيد.» (بقره/ 34) بلکه ابا کردن آنها تؤام با اشفاق یعنى ترس و هراس آمیخته با توجه و خضوع بود. ولى در این میان انسان این اعجوبه عالم آفرینش جلو آمد و این امانت را بر دوش کشید! «و حملها الإنسان؛ انسان آن را برداشت.» (احزاب/ 72)
پس آن کس که کتاب آسمانی برای او نازل می شود ولی در صدد فهم آن نیست یا نمی خواهد به صورت صحیح در آن تفکر و تدبر کند یا بعد از تدبر صحیح بدان عمل نمی کند و یا عمل می کند ولی حاضر نیست آن را با بیان و قلم منتشر کند؛ در همه این مراحل کم و بیش به نوبه خود از حمل امانت الهی خودداری کرده است، که نازلترین مراحل آن درباره کسی است که حاضر به تدبر و عمل کردن در قرآن نباشد و چنین کسی هیچ مطلبی از مطالب قرآنی را تحمل نکرده است. بر این اساس، این که خداوند می فرماید: «مثل الذین حملوا التورایة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل أسفارا؛ مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مى‏ كشد.» (جمعه/ 5) از باب تمثیل است نه تعیین، و اختصاصی به یهودیان و کتابشان ندارد بلکه این حکم درباره مسلمانان و قرآن کریم نیز صادق است که اگر کسی قرآن بر وی تحمیل شد و او حاضر نشد که این بار امانت را به مقصد برساند او هم مانند یهودیانی است که به صورت صحیح از کتاب الهی خود بهره نبردند.
به هر حال هشدارى است به همه مسلمانان که مراقب باشند سرنوشتى همچون یهود پیدا نکنند، این فضل عظیم الهى که شامل حال آنها شده، و این قرآن مجید که بر آنها نازل گردیده، براى این نیست که تنها در خانه ها خاک بخورد، یا به عنوان "تعویذ چشم زخم" حمایل کنند، یا براى حفظ از حوادث به هنگام سفر از زیر آن رد شوند، یا براى میمنت و شگون خانه جدید همراه "آئینه" و "جاروب"! به خانه تازه بفرستند، و تا این حد آن را تنزل دهند، و یا آخرین همت آنها تلاش و کوشش براى تجوید و تلاوت زیبا و ترتیل و حفظ آن باشد، ولى در زندگى فردى و اجتماعى کمترین انعکاسى نداشته باشد و در عقیده و عمل از آن اثرى به چشم نخورد.

برترین آیه
ابوذر در جلسهای خصوصی از پیامبر گرامی (ص) درباره ی برترین آیات پرسید. پیامبر فرمودند: «آیة الکرسی، زیرا در آن آیه ی کریمه، کلمه ی شریف "حی قیوم" ذکر شده است.»
همچنین گفته شده که در آن اسم اعظم الهی است، چنانکه در آن سخن از توحید و علم و قدرت مطلقه خداوند و همچنین عرش و کرسی به میان آمده است. گرچه ممکن است سوره "فاتحة الکتاب" برترین سوره باشد، زیرا خداوند در تکریم آن می فرماید: «لقد اتیناک سبعا من المثانی و القران العظیم؛ به راستى به تو سبع المثانى [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم.» (حجر/ 87) چنانکه آن را عصاره قرآن دانسته اند ولی برترین سوره بودن فاتحة الکتاب با برترین آیه بودن آیةالکرسی منافات ندارد، زیرا یکی مربوط به سوره است و دیگری مربوط به آیه؛ یعنی یکی نسبت یابی بین سوره هاست و دیگری نسبت سنجی بین آیه ها.

 


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 337

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏24 صفحه 116، جلد ‏17 صفحه 451

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110345