توجه به معاد در پرتو معارف قرآنی

توجه به معاد با شیوه های گوناگون امر، نهی و نقل داستان و... در قرآن مطرح است و چون استعدادها متنوع است، چنانکه از حدیث «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة» بر می آید، قرآن کریم هر کسی را به بخشی از بخشهای گسترده معاد و به درجه ای از درجات مبدأشناسی متوجه می کند. البته همان گونه که از حدیث شریف «ما کلم رسول الله (ص) العباد بکنه عقله قط» بر میآید، غیر از معصومین (ع) کسی به کنه معارف الهی پی نمیبرد.
خدای سبحان، حقیقت قرآن کریم را بر قلب مبارک پیغمبر نازل کرده است پس بسیاری از معارف قیامت که در قرآن کریم آمده است در قلب آن حضرت رسوخ کرده است: «نزل به الروح الأمین* علی قلبک؛ روح الامین آن را نازل کرده است. بر قلب تو، تا از بیم دهندگان باشى.» (شعراء/ 193- 194)
تذکر رسول اکرم (ص) به معاد، هم در سطح تلاوت آیات قرآن کریم حاصل بود و هم در تعلیم کتاب و حکمت و هم در تزکیه نفوس جامعه با طرح آیات مبدأ و معاد که هر سه کار از وظایف آن حضرت بوده است. اهتمام رسول گرامی (ص) به معارف قرآن که مشتمل بر مواقف قیامت است تذکر معاد را به همراه داشت. در پرتو آن معارف، عنایت رسول گرامی به معاد گاهی به موقفه ای قهر آمیز آن است و گاهی به موقفهای مهرآمیز آن. مواقف قیامت، اگر نعمت و رحمت است خدا رسولش را از آن برخوردار کرد و اگر نقمت و عذاب است حضرتش را از آن دور داشت.
به عنوان نمونه خدای سبحان درباره ی "کوثر" فرمود: «إنا أعطیناک الکوثر؛ ما به تو کوثر عطا کردیم.» (کوثر/ 1) یکی از مصادیق بارز کوثر، وجود مبارک صدیقه ی کبری (ع) است، چنانکه حقیقت دین، قرآن و سنت معصومین (ع) هم هر یک می توانند مصداق کوثر باشد. از دیگر مصادیق کوثر چشم هی جوشان بهشت است که علاوه بر رفع تشنگی بهشتیان، گرسنگی آنان را نیز برطرف می کند و نوشنده ی آن هرگز گرسنه و تشنه نخواهد شد. البته بهشتیان بدون تحمل رنج عطش و گرسنگی از آب و غذای بهشت استفاده می کنند، نه مثل دنیا که لذت سیر یا سیراب شدن مسبوق به تحمل رنج گرسنگی و تشنگی است. در دنیا تا انسان گرسنه و تشنه نباشد، از آب و غذا لذت نمی برد اما در بهشت چنین نیست، چون همه لذایذ آن بدون تحمل رنج قبلی حاصل می شود. توجه دادن رسول اکرم (ص) به کوثر به معنای چشمه ی زلال قیامت، مستلزم عنایت آن حضرت نسبت به معاد است.
از جمله ی معارف قرآنی این است که انسانها مرحله ای را پشت سرگذاشته اند و خدای سبحان در آن مرحله حقیقت انسان را به وی نشان داده و فرموده است: «ألست بربکم قالوا بلی؛ آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا.» (اعراف/ 172) در آن مرحله انسانها ربوبیت حق و عبودیت خویش را یافتند و بدان اقرار کردند. مرحله ای را هم پیش رو دارند که خدای سبحان اعمال انسان را به وی نشان داده و می گوید: «أفسحر هذا أم أنتم لا تبصرون؛ آيا اين افسون است ‏يا شما [درست] نمى ‏بينيد.» (طور/ 15) آیا این جهنم، سحر است یا شما نمی بینید؟ می گویند: «ربنا أبصرنا و سمعنا؛ پروردگارا ديديم و شنيديم.» (سجده/ 12) در این مرحله نیز به عبودیت خویش و ربوبیت حق اعتراف خواهد کرد، و این اقرار و اعتراف، تکوینی است نه تشریعی، از این رو سودی به حال او نخواهد داشت: «فاعترفوا بذنبهم فسحقا لأصحاب السعیر؛ آرى به گناه خود اعتراف مى کنند، پس طرد و هلاکت باد بر اهل جهنم.» (ملک/ 11)
این همان بازده ملکات عملی است نه فعل اختیاری نفس. زیرا فعل اختیاری نفس در دنیاست و انسان در دنیا می تواند بزهکار یا پرهیزکار باشد و بزهکاری یا پرهیزکاری وی سود و زیان در پی خواهد داشت. اما در قیامت زمام اعمال به دست ملکات انسان است و هر کسی در آن روز روی اسرار سخن می گوید و به حقیقت اعتراف می کند. از این رو اعتراف تبهکاران در حقیقت با «سحقا لأصحاب السعیر» همراه است. یعنی چون عمل بزهکاران به صورت کیفر ظهور می کند، «سحقا لأصحاب السعیر» بازده همان اعتراف است.
شاهد مطلب اینکه خداوند می فرماید: «فلیدع نادیة* سندع الزبانیة؛ پس او گروهش را بخواند. ما هم آتشبانان را خواهیم خواند.» (علق/ 17- 18) تبهکار محفل و مجمع خود را بخواند، ما هم زبانیه را می خوانیم. این دو دعوت و دو داعی یک مدعو دارند. ما می گوییم: زبانیه بیاید؛ او می گوید: مجلس و محفل بزم بیاید. شمع محفل تبهکاران همان شعله قیامت است و آنچه امروز به عنوان بزم و محفل گناه است، در قیامت به صورت زبانیه است. این نادیه با آن زبانیه یکی است لیکن تبهکاران نمی دانند که درون بزم و مجلس گناه همان زبانیه و شعله است، چون "حفت النار بالشهوات". قشر رقیقی از لذات روی گناه است ولی درون آن شعله است که در قیامت ظهور می کند؛ از این رو آنها که ظاهر را می نگرند محفل بزم و لذت می بینند و به همین نام از آن یاد می کنند و کسی که درون را می بیند آن را زبانیه می نامد.
در قیامت هر موجودی خالص و بدون شائبه و به طور عبد محض ظهور می کند. البته در لحظه مرگ قدری این بندگی روشن می شود در برزخ بیشتر و در قیامت کبرا بازتر. بنابراین، اصل کلی «تبلی السرائر؛ رازها آشکار می شود.» (طارق/ 9) اختصاص به سریره ی انسان ندارد بلکه در قیامت سریره ی هر چیز حتی زمین هم ظهور می کند: «یومئذ تحدث أخبارها* بأن ربک أوحی لها؛ در آن روز زمین خبرهایش را باز گوید. مسلما از آن روست که پروردگارت به آن الهام کرده است.» (زلزال/ 4- 5) یعنی سریره ی زمین حادثه، زمان کار، خاطرات، افکار و اندیشه ها، شهوتها و... ظهور می کند. سریره ی شهوت، آتش زبانیه است.
حاصل آن که آنچه را خدای سبحان در کتاب آسمانی، سریره نامید، وجود مبارک رسول خدا (ص) بدان وقوف و آگاهی کامل داشت و در قلب مبارک آن حضرت رسوخ کرده بود، از همین رو سیره ی او بر اساس معاد و گرایش به قیامت استوار بود.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 9 صفحه 222

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110376