دین اسلام با توجه به ابعاد گوناگون وجودى انسان برنامه کاملى براى رشد و تعالى و سعادت دو سراى او ارائه کرده است. اسلام در زمینه هاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و حتى سیاسى ـ على رغم مدعیان جدایى دین از دنیا (سکولاریسم) ـ داراى برنامه و صاحب نظر است. یکى از مباحثى که مکرر و با بیاناتى متفاوت، در قرآن و کتب روایى بدان توجه شده، موضوع «نظارت اجتماعى» است.
قرآن و روایات ـ که حکایت گر سیره عملى معصومان (ع) است ـ از طرفى، خود ناظر جامعه اسلامى است و با بیاناتى متفاوت، از گناهان به طور عموم و یا با تأکید بر گناهى خاص نهى کرده و از طرف دیگر، از مؤمنان خواسته است به مقابله با منکرات و گناهان برخیزند و از ضرورت این کار غافل نمانند. خداوند می فرماید: «و لتکن منکم امة یدعون الى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ باید از شما مسلمانان جمعیتى باشند که مردم را به نیکى و صلاح دعوت کنند و مردم را به نیکوکارى امر نمایند و از بدکارى باز دارند.» (آل عمران/ 104).
حضرت على (ع): «لاتشرکوا الامر بالمعروف و النهى عن المنکر؛ امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید». (نهج البلاغه، فیض الاسلام، صفحه 978) همچنین حضرت در نهج البلاغه مى فرمایند: «و ما اعمال البر کلها و الجهاد فى سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهى عن المنکر الا کنقتة فى بحر لحجى؛ همه اعمال نیک و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همانند قطره اى در برابر دریاست» (همان، ص 1263، حکمت 374). علاوه بر آن، قرآن و روایات در موارد بسیارى، مجازات ها، پاداش ها، آثار سوء اجتماعى گناه و آثار اجتماعى رعایت هنجارهاى شرعى را در جهت ترغیب به اجتناب از گناهان و تشویق به رعایت هنجارهاى شرعى متذکر مى شوند.
هنجار در جامعه اسلامى
هنجارهاى اسلامى به دو دسته کلى تقسیم مى گردند:
الف: هنجارهایى که ضرورت دارد و در صورت تخلف، با مجازات همراه است؛ این قسم محرمات و واجبات را شامل مى شود.
ب: هنجارهایى که تنها اولویت دارد و تخلف از آن ها مجازات قابل توجهى به دنبال نخواهد داشت؛ این قسم شامل مستحبات و مکروهات مى باشد.
تفاوت هنجارهاى دینى و هنجارهاى غیر دینى
هنجارهاى دینى، که مصداق کامل آن هنجارهاى اسلامى است، از چند جهت با هنجارهاى غیر دینى تفاوت دارد:
الف. هنجارهاى غیر دینى براى تنظیم شؤون اجتماعى و رعایت نظم در جامعه وضع گردیده، ولى هنجارهاى دینى (اسلامى) تنها براى این منظور وضع نشده، بلکه مقصود اصلى از وضع آن ایجاد اجتماعى صالح و تأمین سعادت واقعى انسان هاست.
ب. هنجارهاى دینى بر خلاف هنجارهاى غیر دینى علاوه بر ضمانت هاى اجرایى معمولى، از ضمانت هاى اجرایى دیگرى همچون مجازات ها و پاداش هاى اخروى برخوردار است؛ مثلا، اگر کسى مرتکب قتل شود، علاوه بر قصاص به عنوان مجازات دنیوى، در آخرت نیز جایگاه او جهنم خواهد بود.
ج. هنجارهاى غیر دینى ساخته دست بشر و ناقص است و همیشه دست خوش تغییر و تحول مى باشد، ولى هنجارهاى دینى (اسلامى) از سوى خداوند بوده و نسبتا ثابت است.
د. به دلیل آن که در جوامع دینى، هم رابطه افراد با یکدیگر و هم رابطه افراد با خدا مد نظر است، هنجارهاى اسلامى و دینى ـ بر خلاف هنجارهاى غیر دینى ـ به دو قسمت عمده تقسیم مى گردد:
1. هنجارهاى مربوط به ارتباط فرد با خداوند؛ مثل نماز
2. هنجارهاى تنظیم کننده روابط افراد جامعه با یکدیگر؛ مثل هنجارهایى که ارتباط اشخاص را با پدر، مادر، خویشاوندان و یتیمان مشخص مى سازد.
اما هنجارهاى غیر دینى، که در جوامع غیر مذهبى وجود دارد، به روابط انسان ها با یکدیگر مربوط است.
انحراف، گناه، جرم، جنایت
انحراف در جامعه اسلامى به صورتى متفاوت با دیگر جوامع مطرح مى شود. «انحراف» در جامعه اسلامى زمانى تحقق مى یابد که هنجارهاى دینى، که متناسب با سعادت حقیقى انسان است، رعایت نشود. از این رو، به افرادى که هنجارهاى دینى، را رعایت نمى کنند هر چند هنجارهاى اجتماعى را رعایت کنند، عنوان «منحرف» اطلاق مى شود و بر شخصى که بر خلاف اکثریت جامعه، هنجارهاى اسلامى را رعایت مى کند، این عنوان صدق نمى نماید. مسلمانان منشأ انحراف را ابلیس و ایادى او مى دانند و انحراف را نشانه تحقق خواست او و دورى انسان از سعادت واقعى و کمال نهایى اش مى شمارند. «گناه» به موارد سرپیچى از هنجارهایى که ضرورت دارد (واجب و حرام) اطلاق مى گردد. بدین روى، به کسى که عمل مستحبى را ترک کرده و یا کار مکروهى انجام داده باشد، «گنه کار» اطلاق نمى شود. در قرآن و کتب روایى، از گناه با واژه هاى متفاوتى همچون ذنب، معصیت، اثم و وزر یاد شده است. همه این واژه ها با توجه به معناى هر یک، حکایت از سرپیچى از فرمان خدا دارد. از آن جا که تخلف از هنجارهاى ضرورى مجازات به دنبال دارد و قاضى حق دارد متخلف را مجازات نماید، تخلف از این گونه هنجارها «جرم» تلقى مى شود. در بسیارى از موارد، فقیهان به جاى جرم لفظ «جنایت» را به کار مى برند. جنایت در لغت، اسم است براى شرى که انسان مرتکب مى شود و در اصطلاح فقهى، نام عملى است که شرعا حرام است، خواه نسبت به جان، مال یا موارد دیگر صورت گیرد، ولى بیش تر فقیهان بر کاربرد لفظ «جنایت» در مورد افعالى که بر نفس یا اعضاى انسان واقع مى شود، توافق کرده اند که عبارتند از: کشتن، زخمى کردن، زدن، و سقط جنین. در عین حال، بعضى از آنان این لفظ را بر جرم هایى اطلاق مى کنند که حدود و قصاص به همراه دارد. با توجه به مطالب ارائه شده، انحراف نسبت به جرم، جنایت و گناه عام تر است. با توجه به آن که مخاطبان نظارت اجتماعى منحرفان هستند، ناظران اجتماعى علاوه بر مقابله با گناه کاران، مجرمان و جنایت کاران، با افرادى که هنجارهاى غیر ضرورى (مستحب، مکروه) را رعایت نمى کنند نیز برخورد مناسب مى نمایند.
ضمانت هاى اجرایى در جامعه اسلامى
انتظار رعایت هنجارها و کارا بودن نظارت اجتماعى در جامعه بدون وجود ضمانت هاى اجرایى بى معناست. ضمانت هاى اجرایى در نظام اسلامى شامل ضمانت هاى درونى، بیرونى، دنیوى و اخروى است. این ضمانت ها با توجه به دیدگاهى که در مورد قلمروهاى جهان اجتماعى اسلام و اصول کلى مطرح شده، قابل فهم و توجیه است. در صورت تغییر اصول و دیدگاه مطرح شده، برخى از ضمانت هاى اجرایى در نظام اسلامى قابل فهم نخواهد بود.
مهم ترین ضمانت هاى اجرایى جامعه اسلامى را در دو دسته ذیل مطرح مى نماییم:
1. ضمانت هاى درونى
2. ضمانت هاى بیرونى
«ایمان» به عنوان ضمانت اجرایى درونى نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى مطرح است. بر خلاف جوامع مادى، در جوامع دینى و به خصوص اسلام، تحت تأثیر قلمرو غیر مادى جهان، ایمان به عنوان یکى از عوامل مهم و تعیین کننده افعال و رفتار انسان مطرح مى باشد. ایمان مذهبى تصویر واقعى جهان را در نظر انسان ترسیم مى کند و جهان خشک و سرد مادى را به جهانى با معنا و داراى حساب و کتاب تبدیل مى نماید. مسلمانان نسبت به مجموعه اى از حقایق ایمان دارند. ایمان به برخى از این حقایق به عنوان ضمانت اجرایى نظارت اجتماعى مطرح است.
مهم ترین آن ها عبارتند از:
1ـ ایمان به خدا: مسلمانان به خدا ایمان دارند و در همه جا او را حاضر مى دانند. آن ها باور دارند که خداوند از تمام اعمال و رفتارشان آگاهى دارد و بر مجازات آنان تواناست. مسلما ایمان به خدا و باور به توانایى ها و صفات او، نقش قابل توجهى در جلوگیرى از انحرافات خواهد داشت.
2ـ ایمان به پیامبران و امامان (ع): مسلمانان به حقانیت پیامبران و امامان (ع) و تعالیم ایشان ایمان دارند. آنان گفتار و اعمال ایشان را حق و داراى تقدس مى دانند. ایمان به پیامبران و امامان (ع) موجب مى گردد مسلمانان سخنان آنان را جدى تلقى کنند و از تعالیم، مواعظ، نصایح و هشدارهاى آن ها متأثر شوند.
3ـ ایمان به معاد: مسلمانان به حیات، حساب رسى، پاداش ها و مجازات هاى اخروى ایمان دارند و معتقدند تمام اعمال و رفتار انسان ها در دادگاه عدل خداوند عرضه مى گردد و متناسب با آن، افراد جزا داده مى شوند.
4ـ ایمان به سعادت حقیقى: مسلمانان قرب به خدا را سعادت حقیقى مى شمارند و بهره مندى از امکانات مادى را زودگذر و ناچیز مى پندارند.
5ـ ایمان به وجود ابلیس: مسلمانان به وجود ابلیس به عنوان موجودى پلید، اغواگر و گمراه کننده باور دارند و معتقدند که او با وسوسه هاى خود و سوء استفاده از ضعف هاى انسان، افراد را به اعمال زشت فرا مى خواند. از این رو، مسلمانان کسانى را که اعمال و رفتار زشت از خود بروز مى دهند هم سو و بلکه تابع شیطان مى دانند و سعى مى کنند نقاط ضعف خود را ترمیم نمایند و از پیروى وسوسه هاى ابلیس و پیروان او، که موجبات انحراف و کج روى را فراهم مى آورد، دورى جویند. ایمان مذهبى به عنوان ضمانت اجرایى درونى قادر است انسان را به صورت مؤمن واقعى درآورد و از دیگر سو، خودخواهى و خودپرستى را، که منشأ بسیارى از انحرافات است، تحت الشعاع خود قرار دهد، همچنین نوعى تعبد و تسلیم در فرد ایجاد کند، به طورى که در کوچک ترین مسأله اى که مکتب عرضه مى دارد (از جمله هنجارهاى دینى) تردید به خود راه ندهد و آن را به صورت یک شىء عزیز و محبوب و گران بها درآورد.
یکى از مشکلاتى که جوامع غیر دینى با آن روبرو مى باشد، عدم هماهنگى منافع و مصالح جامعه با منافع فرد است. تبعیت از هنجارها و رعایت قوانین جامعه از طرفى،با آزادى افراد و از طرف دیگر، با منافع آن ها تعارض دارد. افراد تحت تأثیر جامعه و به خصوص نظام نظارتى آن، على رغم میل باطنى خود ـ دست کم، در برخى موارد ـ از هنجارها و قواعد پیروى مى کنند. اما در جوامع مذهبى و به خصوص اسلام، تحت تأثیر ایمان، هماهنگى کاملى بین منافع و مصالح فرد و جامعه برقرار شده است. مؤمن معتقد است که عمل به هنجارهاى دینى و تقید به آن ها با این که در بسیارى از موارد، سود و منفعتى دنیوى و محسوس براى او ندارد، ولى در آخرت، پاداش قابل توجهى را که با منافع دنیوى قابل مقایسه نیست، در بر خواهد داشت. از این رو، در سایه ایمان مذهبى، عمل به هنجارهاى اسلامى در عین این که منطبق با مصالح و منافع جامعه است، با منافع تک تک افراد هماهنگى کامل دارد. بدین روى، مى توان انتظار داشت که مؤمن به راحتى قابل اصلاح باشد و با کم ترین تذکرى، رفتار خود را تغییر دهد و هنجارهاى دینى را رعایت کند.
ضمانت هاى بیرونى
این ضمانت ها در جامعه اسلامى شامل دو بخش مجازات (تنبیه) و پاداش مى باشد:
الف ـ مجازات در جامعه اسلامى: مهم ترین مجازات هایى که در جامعه اسلامى، چه به صورت رسمى و یا غیر رسمى، به کار برده مى شود، عبارت است از:
1 و 2ـ رجم و اعدام: رجم (سنگسار کردن) و اعدام شدیدترین مجازات هایى است که نظام اسلامى براى متخلفان در نظر گرفته است. رجم در مورد زناى محصنه انجام مى شود و اعدام در مواردى همچون لواط، زناى به عنف، زناى با محارم و محاربه انجام مى پذیرد. علاوه بر آن، اعدام در مواردى همچون شراب خوارى و سرقت ـ پس از بار سوم، در صورتى که در هر بار مجازات صورت گرفته باشد ـ اجرا مى گردد. قابل ذکر است که با اجراى حکم اعدام یا رجم نسبت به مجرم و جانى، علاوه بر این که منبع جنایت و عامل شیوع این گونه جرم ها از بین مى رود، افراد جامعه و به خصوص کسانى که زمینه ارتکاب این گونه اعمال را دارند، درس عبرت مى گیرند و به آسانى مرتکب این گونه اعمال نخواهند شد.
3ـ قصاص (مقابله به مثل): مقابله به مثل به این معناست که اگر کسى عمدا دیگرى را کشت یا برخى از اعضاى او را قطع و نابود کرد و یا جراحت و ضربه اى بر دیگرى وارد آورد، نسبت به مجرم همان گونه رفتار شود. قصاص چون کیفر سنگینى است، افرادى را که داراى روحیه تبه کارى و عصیان اند، مهار مى کند. انگیزه مجرم براى کشتن و زخمى کردن تنازع بقا و حس سلطه جویى است و آن گاه که مجرم بداند پس از اقدام به کشتن و زخمى کردن، براى خودش نیز سلطه و حیاتى نمى ماند، قهرا دست به این گونه اعمال نمى زند.
4ـ قطع دست و پا: قطع دست و پا مجازاتى سخت و شدید است که در اسلام براى دزدى، وضع شده. اگر کسى با شرایطى که در کتب فقهى آمده، دزدى کند، در بار اول، چهار انگشت دست او قطع مى شود و در صورتى که دوباره دزدى کند، پاى چپ او از برآمدگى روى پا قطع خواهد شد. علاوه بر شدت، ویژگى دیگرى که این مجازات دارد و بر قدرت بازدارندگى آن مى افزاید، وجود همیشگى اثر مجازات بر مجرم است. دزدى که با قطع انگشتان دست یا پایش مجازات شده است، هنگام مواجهه با مردم، با او به عنوان یک دزد برخورد مى کنند.
5ـ شلاق: مجازاتى است که در برخى جرم ها مشخص و ثابت است و در برخى از آن ها، به صلاحدید قاضى بستگى دارد. شلاق در جرم هایى همچون زنا، شراب خوارى و قذف (نسبت دادن زنا یا لواط به دیگرى) اجرا مى گردد. بیش ترین مقدار شلاق 100 تازیانه است که حد زنا مى باشد.
6ـ دیه: مالى است که در مقابل جنایتى که نسبت به خود شخص (کشتن) یا نسبت به اعضاى بدن او (مثل قطع کردن دست و پا و زخمى کردن) انجام شده است، پرداخت مى شود. دیه علاوه بر این که مجازات و عامل بازدارنده اى براى مجرم است، جبران خسارت براى گیرنده آن نیز محسوب مى شود. معمولا خانواده هاى مقتول و کسانى که اعضاى بدنشان آسیب دیده یا نابود گشته دچار خسارتهاى مادى مى شوند اما با گرفتن دیه از قاتل یا جانى تا حدودى این مشکل رفع مى شود و خسارت وارد شده تا حدى ترمیم مى گردد.
7ـ زندان: در اسلام بر خلاف آنچه متعارف است، زندان به معناى نگه داشتن مجرم در یک جاى تنگ نیست، بلکه منظور از آن جلوگیرى از تصرف آزادانه است که باید از هرگونه شکنجه و آزار به دور باشد. در آیات قرآن، با عناوینى همچون «سجن» (یوسف/ 33 و 36 و 39)، «حبس» (مائده/ 106 - هود/ 65)، «امساک» (نساء/ 13) «حصر» (توبه/ 5) آمده است. در نظام اسلامى، افراد براى تأمین اهداف ذیل، زندانى مى شوند:
1. جلوگیرى از فرار متهم تا مشخص شدن وضعیت او؛ مثلا، کسى که متهم به کشتن دیگرى است تا شش روز زندانى مى شود و در صورتى که اولیاى مقتول نتوانند در این مدت، قاتل بودن او را ثابت نمایند، پس از سپرى شدن این مدت، آزاد مى شود.
2. براى جلوگیرى از فرار مجرم و رسیدن زمان اجراى حکم؛ مثلا، در صورتى که مجازات زن حامله اى اعدام باشد، مجازات او تا به دنیا آوردن بچه اش به تأخیر مى افتد و در این مدت، او در زندان خواهد ماند.
3. جلوگیرى از تکرار عمل و بازسازى افراد مجرم؛ مثلا، براى ممانعت از ارتکاب سرقت، در صورت فقدان شروط قطع دست، دزد را زندانى مى کنند.
4. جلوگیرى از شیوع جرم و حفظ جامعه؛ مثل زندانى کردن (زندان ابد) کسى که براى بار سوم دزدى کرده و دو مرتبه حد سرقت بر او جارى شده است.
با توجه به اهداف مذکور، مى توان به روشنى دریافت که اطلاق «مجازات» بر زندان در صورتى که براى دست یابى به دو هدف اول باشد، صادق نیست. در صورتى که زندان براى تأمین هدف سوم یا چهارم باشد، عنوان «مجازات» بر آن صادق است. مجازات هاى هفت گانه مطرح شده تحت دو عنوان «حد» و «تعزیر» جاى مى گیرند. منظور از «حد» آن دسته از مجازات هاست که نوع و میزان و کیفیت آن در اسلام تعیین شده و نسبت به انحرافاتى همچون لواط، زنا، شراب خوارى، سرقت به کار برده مى شود. «تعزیر» نیز به معناى مجازات و عقوبتى است که نوع و مقدار آن در اسلام معین نشده و بنا به نظر قاضى در ارتباط با انحراف ها و جرم هایى که مجازات حد براى آن ها وجود ندارد، اجرا مى گردد. قابل ذکر است که مجازات هاى حدى و تعزیرى فارغ از روابط شخصى، توسط دستگاه هاى قضایى انجام مى پذیرد. از این رو، افراد حق ندارند شخصا اقدام به تنبیه و مجازات مجرم کنند و او را زندان یا اعدام نمایند و یا حتى شلاق بزنند.
8ـ مجازات هاى مرتبط با امر به معروف و نهى از منکر:
اسلام براى ترغیب مردم به مشارکت در نظارت بر جامعه خویش، امر به معروف و نهى از منکر را به عنوان دو عامل بازدارنده در جامعه معرفى نموده و بر اهمیت اجراى آن تأکید کرده است. به دلیل آن که از یک سو فلسفه تشریع امر به معروف و نهى از منکر از بین بردن انحراف و از سوى دیگر، شیوه هاى جزیى و دقیق بازدارى منحرفان، به ویژه با عطف نظر به تعدد فرهنگ ها و تفاوت شخصیت منحرفان، مشخص نشده، در مقام اجراى امر به معروف و نهى از منکر، طیف گسترده اى از اعمال و رفتار به عنوان مجازات و عامل بازدارنده از انحراف به کار برده مى شود. امر به معروف و نهى از منکر و مجازات هاى به کار گرفته شده در آن بر خلاف ضمانت هاى اجرایى دیگر، در جهت مقابله با کلیه انحراف ها قرار داده شده است. فرایند امر به معروف و نهى از منکر و مجازات هاى به کار گرفته شده در آن نیز هم براى مقابله با ترک مستحبات و انجام مکروه ها و هم براى رعایت هنجارهاى لازم و ضرورى به کار گرفته مى شود.
9ـ کفاره:
از جمله مجازات هایى که در اسلام وجود دارد و در مورد برخى از انحراف ها مقرر گردیده، «کفاره» است. کفاره عبارت از عبادتى مخصوص است که غالبا به عنوان مجازات ترک بعضى از واجبات یا انجام برخى از محرمات بر افراد واجب مى گردد و غالبا کیفر اخروى را از بین مى برد یا تخفیف مى دهد.
10ـ دیگر مجازات هاى دنیوى:
علاوه بر مجازات هاى مطرح شده، مجازات هاى دنیوى دیگرى نیز وجود دارد که نتیجه مستقیم انجام معاصى (مخالفت با هنجارهاى ضرورى) است. نزول برخى مصیبت ها و بلاها، تغییر نعمت ها و عذاب هاى دنیوى از جمله مهم ترین این مجازات ها مى باشد که در متون اسلامى ذکر گردیده است. اشاعه بدى ها، (نور/ 19) دروغ گویى، ستم کارى، ترک امر به معروف و نهى از منکر و برقرارى روابط نامشروع از جمله انحراف هایى است که موجبات این گونه مجازات هاى دنیوى را فراهم مى آورد. این مجازات ها ابزار مناسبى در اختیار عاملان نظارت اجتماعى قرار مى دهد تا بتوانند با بهره گیرى از آن ها، موجبات عمل به هنجارهاى دینى را فراهم سازند. باید توجه داشت که این دسته از مجازات ها در صورت باور به قلمرو غیر مادى جهان معنادار بوده و از قابلیت تأثیر بالایى برخوردار است.
11ـ مجازات هاى اخروى:
مسلمانان با اعتقاد به جهان غیر محسوس و باور به وجود مجازات هاى اخروى، نمى توانند در اعمال و رفتار خود نسبت بدان بى تفاوت باشند. آنان سعى مى کنند اعمال خود را با هنجارهاى دینى منطبق سازند تا گرفتار عذاب اخروى نگردند. به دلیل آن که مسلمانان مجازات هاى اخروى را نتیجه واقعى اعمال خود و به امر خداوند جارى مى دانند، سعى مى کنند با تمام وجود، هنجارهاى دینى را به کار بندند و از تبعیت تصنعى و اعمال ریاکارانه پرهیز نمایند، در حالى که در جوامع غیردینى، هیچ ضرورتى وجود ندارد که افراد جامعه دور از چشم مسؤولان نظارت، هنجارهاى جامعه را رعایت کنند. مجازات هاى اخروى داراى ویژگى هایى است که تأثیر آن ها را مضاعف مى کند. این ویژگى ها عبارت است از:
1. شدت: مجازات اخروى شدید است، به طورى که در آیات قرآن، از آن به عنوان عذاب دردناک، (بقره/ 10) بزرگ، (غاشیه/ 14) عظیم، (بقره/ 7) شدید، (بقره/ 165) و سوزان (آل عمران/ 181) یاد شده است.
2. دوام: ویژگى دیگر مجازات هاى اخروى دوام و استمرار آن هاست. (بقره/ 39 - مائده/ 37) کافران (آل عمران/ 116)، منافقان (مجادله/ 17)، کسانى که غرق در گناه اند (بقره/ 81)، قاتلان و جانیان (نساء/ 93) از جمله کسانى اند که به آن ها وعده آتش همیشگى در آخرت داده شده است.
3. عدم امکان فرار: هیچ گناه کارى نمى تواند از مجازات اخروى فرار کند و آن را از خود دور سازد. مسؤولان و مجریان نظارت اجتماعى در جامعه اسلامى، با یادآورى و بیان این گونه مجازات ها، از نقض هنجارهاى دینى جلوگیرى مى نمایند. مجازات هاى اخروى در قلمروهاى جهان غیرمحسوس انجام مى پذیرد و بدون در نظر گرفتن این قلمرو، وجود این مجازات ها و تأثیرپذیرى آن ها بى معناست و در فرایند نظارت اجتماعى هیچ گونه جایگاهى نخواهد داشت.
ب. پاداش در جامعه اسلامى:
پاداش ها بخشى از ضمانت هاى اجرایى نظارت اجتماعى است. پاداش هایى که در جامعه اسلامى مطرح مى باشد به دو بخش کلى تقسیم مى گردد:
1ـ پاداش هاى دنیوى: مجموعه وسیعى از پاداش هاى مالى و اجتماعى را در برمى گیرد که در جامعه اسلامى، متناسب با عملکرد افراد در جهت ترغیب و تشویق بیش تر آن ها با هنجارها به ایشان داده مى شود. برخى از پاداش هاى دنیوى توسط افراد جامعه ـ مردم یا مسؤولان ـ اعطا مى گردد و برخى از جانب خدا اعطا مى شود.
بخش اول مربوط به پاداش هاى متنوع و گسترده اى است که در جامعه وجود دارد و اسلام با به کار بردن این گونه پاداش ها موافق است، به شرطى که هم پاداش ها مشروع باشد و هم موجبات تشویق و ترغیب نسبت به رعایت هنجارهاى دینى را فراهم آورد، نه این که مخالفت و سرپیچى از هنجارهاى دینى را سبب شود.
بخش دوم مربوط به پاداش هایى است که خداوند نسبت به رعایت برخى از هنجارهاى دینى مطرح کرده؛ مثلا، در مورد صله رحم پاداش هایى مطرح شده که مهم ترین آن ها عبارت است از: طولانى شدن عمر، زیاد شدن روزى، آبادى شهرها.
در روایات، موارد متعدد دیگرى از این گونه پاداش ها براى تشویق و ترغیب به رعایت هنجارهاى دینى ذکر گردیده است. مسلمانان با باور به قلمرو غیر محسوس جهان و اطمینان به توانایى خداوند بر تحقق این پاداش ها، براى دست یابى به این پاداش ها، سعى در رعایت هنجارهاى دینى دارند. این گونه پاداش ها ضمانت اجرایى مناسبى است که در قالب باور به قلمرو غیر محسوس جهان معنادار مى باشد.
2ـ پاداش هاى معنوى و اخروى:
برخى از پاداش ها در قلمرو جهان محسوس نمى گنجد. این گونه پاداش ها تحت عنوان «پاداش هاى معنوى و اخروى»، خود شامل دو قسمت ذیل است:
الف. قرب به خدا و رضایت الهى: مسلمانان سعادت واقعى و کمال نهایى را در قرب به خدا مى دانند. این بهترین پاداشى است که مى تواند موجبات رعایت دقیق هنجارهاى دینى را فراهم آورد. در اهمیت و تأثیر این پاداش، همین بس که برخى از مسلمانان بدون توجه به ضمانت هاى اجرایى دیگر، تنها براى قرب به خداوند، مشکلات و سختى هاى رعایت هنجارهاى دینى را بر خود هموار مى کنند. این پاداش تنها با توجه به قلمرو غیر مادى و غیر محسوس جهان معنادار است.
ب. پاداش هاى اخروى: برخى از پاداش هایى که در جامعه اسلامى مطرح است و انگیزه مضاعفى را در رعایت هنجارهاى دینى ایجاد مى کند، پاداش هاى اخروى است. بهشت، خانه ها و قصرها، غذاها، لباس ها و دیگر نعمت هاى بى کران آن به عنوان نعمت هاى جسمانى اخروى مطرح مى باشد. احترام مخصوص بهشتیان، محیط پر از صلح و صفا، دوستان و رفیقان باوفا، نشاط فوق العاده و دیگر نعمت ها به عنوان پاداش ها و نعمت هاى روحانى (غیر جسمانى) اخروى مطرح است. پاداش هاى اخروى در قالب قلمرو غیر مادى جهان معنادار مى باشد و مسلمانان تحت تأثیر آن کنش هاى خود را شکل مى دهند.
ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى
همچون دیگر جوامع، در جامعه اسلامى نیز عده اى به طور رسمى یا غیر رسمى مانع تکرار و شیوع انحراف ها در سطح اجتماع مى باشند. مسلمانان از یک سو، خدا را مالک و صاحب اختیار حقیقى انسان مى دانند و از سوى دیگر، حق حاکمیت و آزادى همه انسان ها را محترم مى شمارند. بنابراین، تنها برخى از افراد را که از سوى خداوند مشخص شده اند، شایسته دخالت و نظارت کلى در اجتماع مى دانند. در آیات و روایات، از این دسته، به عنوان «ولى» نام برده شده است. پیامبران و امامان (ع) و در زمان غیبت، فقیه عادل، مدبر و آگاه به حوادث به عنوان «ولى» جامعه مطرح شده اند. براى این مرتبه از ولایت، الفاظى نظیر «رهبر»، «حاکم» و «امام» به کار برده مى شود. مرتبه دیگرى از ولایت براى پدر و مادر وجود دارد. به گونه اى که اطاعت آن ها در صورتى که با امر مهم ترى تزاحم پیدا نکند، لازم است. مرتبه اى از ولایت نیز براى هر مرد و زن مؤمنى وجود دارد. بر اساس این نوع ولایت، افراد با ایمان حق دارند که دیگران را به کارهاى نیک امر کنند و از کارهاى نابهنجار و زشت بازدارند. از آنچه گذشت، نتیجه گرفته مى شود که سه دسته مذکور در جامعه اسلامى، حق نظارت دارند: ولى فقیه (حاکم)، پدر و مادر، افراد با ایمان.
دایره ولایت و حق نظارت از مرحله بالا به مرحله پایین کم تر مى شود. ولى فقیه در بسیارى از امور حق دخالت و نظارت دارد، در حالى که افراد با ایمان تنها در قالب امر به معروف و نهى از منکر حق نظارت و بازدارى اعمال و رفتار دیگران را دارند. با توجه به مباحث مطرح شده، روشن مى شود که چهار دسته ذیل بیش ترین سهم را در نظارت و بازدارى جامعه اسلامى از انحراف و کج روى دارند. از این رو، در این مبحث تنها این چهار دسته مطرح مى شوند:
1ـ رهبر جامعه (حاکم اسلامى)
مسلما در هر کشورى متناسب با عقاید و فرهنگ آن جامعه و دیدگاه هاى حاکم، رهبرى برگزیده مى شود که توانایى برآورده ساختن اهداف و تحقق بخشیدن ارزش هاى آن جامعه را دارا باشد. از این رو، رهبرى مسلمانان بر دوش کسى گذاشته شده است که اسلام را به خوبى مى شناسد و توانایى تحقق اهداف (ارزش ها، هنجارها و...) را داشته باشد. در زمان حیات پیامبر و امامان معصوم (ع)، رهبرى جامعه بر عهده ایشان بود. اما در زمان غیبت امام دوازدهم (ع)، رهبرى جامعه اسلامى در اختیار ولى فقیه مى باشد. بر این اساس، ولى فقیه به عنوان رهبر جامعه اسلامى، در رأس حکومت قرار مى گیرد و مسؤول اصلى حکومت شناخته مى شود.
حاکم اسلامى به عنوان رهبر جامعه، در فرایند نظارت بیش ترین مسؤولیت را دارد، به طورى که سستى و بى توجهى رهبر نسبت به آن عواقب جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت. حاکم اسلامى از طرفى، با تعیین سیاست هاى کلى کشور، خطوط و راه کارهاى کلى بخش هاى گوناگون را (از جمله بخش هایى را که ارتباطى مستقیم با نظارت اجتماعى دارند) تعیین مى کند و با نظارت بر کار مسؤولان رده بالاى حکومت و از جمله مسؤولان قوه قضاییه، از انحراف ها جلوگیرى مى کند و موجبات اصلاح را فراهم مى آورد و از طرف دیگر، با پى گیرى مسائل و وقایع جامعه در موقع لزوم، با اعمال نظارت و دخالت خود، از شیوع منکرات و نابهنجارى ها ممانعت به عمل مى آورد. مسلمانان رهبر و حاکم خود را تنها یک نیروى سیاسى و اجرایى نمى دانند، بلکه او را یک انسان متدین و داراى اقتدار معنوى تلقى مى کنند که الگوى مناسبى از یک انسان الهى را به نمایش گذاشته است. از این رو، چون فرمان هاى رهبر را ارزشمند تلقى مى کنند و پیروى از ایشان را نویدبخش سعادت دنیا و آخرت مى دانند، به راحتى نظارت او را مى پذیرند و سعى مى نمایند از رفتار و اعمالى که موجبات ناراحتى و واکنش منفى وى را فراهم مى آورد، دورى کنند. رهبر جامعه اسلامى با امکان بهره گیرى از تمام ضمانت هاى اجرایى اسلام، بستر مناسبى براى اجراى هنجارهاى اسلامى فراهم مى آورد.
2ـ سازمان هاى قضایى و انتظامى
حکومت اسلامى زیر نظر حاکم اسلامى (ولى فقیه) اداره مى شود. یکى از بخش هاى مهم حکومت، که مسؤولیت افزون ترى در نظارت اجتماعى دارد، سازمان هاى قضایى و انتظامى است. این سازمان ها مسؤولیت برخورد و مقابله با آن دسته از انحراف هایى را در سطح جامعه دارند که مربوط به تخلف از هنجارهاى ضرورى است. سازمان هاى قضایى و انتظامى هیچ گونه مسؤولیتى در برخورد با انحراف هایى که مربوط به تخلف از هنجارهاى غیر ضرورى است، ندارند. در نظام اسلامى، قاضى متناسب با احکام و تعالیم اسلام، در مقام مقابله با انحراف ها (جرم و جنایت) قضاوت خواهد کرد. از آن جا که قضاوت مهم ترین شعبه ولایت و تصرف در دیگران است، در جامعه اسلامى تنها افرادى حق تصدى منصب قضاوت را دارند که داراى خصوصیات ویژه اى باشند. ایمان، عدالت و آگاهى به مسائل شرعى از مهم ترین آن هاست.
3ـ پدر و مادر
پدر و مادر در جامعه اسلامى ناظر بر فرزندان خویش اند. آنان علاوه بر مسؤولیت نظارت، مسؤول حفاظت، مراقبت، تأمین معاش و مسکن فرزندان خود نیز مى باشند. تا زمانى که فرزندان به حد بلوغ برسند، این وظیفه بر عهده پدر و مادر است. پدر و مادر با داشتن شناخت کافى نسبت به فرزندان و قابلیت هاى آن ها به دلیل آن که رابطه اى نزدیک و روزمره با فرزندان خود دارند، به راحتى مى توانند ایشان را نسبت به انجام کارهاى شایسته تشویق کنند و از کج روى و اعمال ناشایست بازدارند. توصیه هاى اخلاقى اسلام در مورد احترام به پدر و مادر و گرامى داشت مقام ایشان بستر مناسبى براى اجراى دستورهاى آن ها از طرف فرزندان را فراهم آورده است. پدر و مادر در قالب نظارت غیر رسمى و با امکان به کارگیرى بیش تر ضمانت هاى اجرایى، فرزندان خویش را به رعایت هنجارهاى اسلامى فرا مى خوانند.
4ـ افراد با ایمان (آمران به معروف و ناهیان از منکر)
افراد با ایمان نیز در جامعه اسلامى به عنوان ناظران اجتماعى مطرح اند. در جامعه اسلامى، با نفى هرگونه حق نظارت براى کافران نسبت به مسلمانان، به افراد با ایمان اجازه داده شده است در قالب «امر به معروف» و «نهى از منکر» در فرایند نظارت اجتماعى مشارکت کنند. ایشان به عنوان «آمر به معروف» و «ناهى از منکر» شناخته مى شوند. در آیات و روایات، ضمن بیان اهمیت فراوان امر به معروف و نهى از منکر و توصیف جامعه اسلامى به عنوان بهترین جامعه به دلیل اجراى امر به معروف و نهى از منکر در آن، براى امر به معروف و نهى از منکر شروطى مطرح شده است.
ویژگى هاى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى
1ـ احساس وظیفه شرعى
در جوامع، عناصرى همچون قانون و سنت انگیزه لازم را براى مشارکت در فرایند نظارت اجتماعى فراهم مى آورد. ولى در جوامع اسلامى، علاوه بر عناصر ذکر شده، عنصر مهمى وجود دارد که انگیزه مضاعفى را براى مشارکت در این فرایند و حفظ سلامت آن ایجاد مى کند و آن احساس وظیفه شرعى است. ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى، مشارکت در فرایند نظارت اجتماعى را وظیفه شرعى خویش مى دانند. از این رو، سعى مى کنند نسبت به مقابله با نابهنجارى ها و اصلاح جامعه خویش بى تفاوت نباشند، تحت تأثیر وظیفه شرعى، از زیاده روى ها و بى عدالتى ها در ارتباط با برخورد و مقابله با منحرفان نیز دورى مى جویند. جالب آن که انگیزه شرعى تنها منحصر به ناظران نیست، بلکه مخاطبان نظارت اجتماعى (منحرفان) نیز وظیفه دارند، فرامین ناظران را اطاعت کنند و از مقابله با آن ها بپرهیزند. این مسؤولیت متقابل عامل مهمى در جهت ازدیاد کارایى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى است.
2ـ تأمین سعادت واقعى
مهم ترین هدف ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى تأمین سعادت حقیقى جامعه است. ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى به انگیزه تحقق ارزش ها و هنجارهایى که ما را به سعادت حقیقى مى رساند، در فرایند نظارت، مشارکت مى کنند. وجود این تلقى در مورد ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى انگیزه مضاعفى براى تأثیرپذیرى نسبت به فرامین آن ها ایجاد مى کند.
3ـ امکان بهره گیرى از ضمانت هاى درونى، بیرونى، دنیوى و اخروى
به دلیل دیدگاهى که نسبت به قلمروهاى جهان در بین مسلمانان وجود دارد، براى ناظران اجتماعى در جامعه اسلامى، امکان استفاده از طیف وسیعى از ضمانت هاى اجرایى فراهم است. بدین روى، آنان با بهره جستن از ضمانت هاى دنیوى، اخروى و حتى درونى موجبات اصلاح بسیارى از منحرفان را در سطح جامعه فراهم مى آورند.
نتیجه:
اسلام با طرح دیدگاه الهى، قلمروهاى جهان اجتماعى را گسترش مى دهد و دو اصل براى نظارت مطرح مى سازد. قلمروهاى اجتماعى جهان در نظر اسلام و جامعه مسلمانان، منحصر به قلمروهاى مادى و محسوس نمى شود، بلکه اینان عناصرى از جهان غیب و غیرمحسوس را، که همیشه در کنار خود احساس مى کنند و در کنش آن ها نقش بسزایى دارد، به عنوان قلمروهاى اجتماعى جهان در نظر مى گیرند. این ها خدا را به عنوان موجودى آگاه و توانا، که همیشه ناظر بر اعمال و رفتار انسان است، در قالب قلمرو غیر مادى جهان در نظر مى گیرند. از سوى دیگر، مسلمانان نظارت اجتماعى را فرایندى فعال، ارزشمند و در جهت سعادت حقیقى انسان مى بینند. وجود این دیدگاه چهره نظارت اجتماعى را در جامعه اسلامى تغییر مى دهد. آنان نظارت اجتماعى را در جهت تأمین اهداف دنیوى و بلکه بیش تر در جهت تأمین اهداف اخروى خود مى دانند و در بسیارى از موارد، به راحتى از انحراف در جهت رسیدن به اهداف والاتر دست مى کشند.
از جمله مباحث مهم، «هنجار» است. هنجار از عناصر مهمى است که نظارت ا جتماعى را معنادار مى کند. شناخت هنجارها شناخت انحراف را به دنبال خواهد داشت. در نظام اسلامى، هنجارها در قالب عناوین چهارگانه حرام، واجب، مستحب و مکروه (چه در قالب حقوقى و چه در قالب اخلاقى) مطرح مى باشند. هنجارهاى اسلامى اگرچه تنظیم کننده شؤون اجتماعى جامعه هستند، ولى در واقع، در جهت تأمین سعادت واقعى انسان ها مى باشند. از دیگر مباحث مهم، ضمانت هاى اجرایى نظارت اجتماعى است. مسلما نظارت اجتماعى بدون ضمانت هاى اجرایى ممکن نخواهد بود. از این رو، در هر جامعه، ضمانت هاى اجرایى براى نظارت اجتماعى وجود دارد. ضمانت هاى اجرایى در دو شکل مطرح مى شود که یکى از قالب ها متناسب با دیدگاه اثبات گرایانه است و یکى دیگر متناسب با جوامع دینى. جامعه شناسان متأثر از دیدگاه مزبور یک سلسله از مجازات ها و پاداش ها را (زندان، مجازات هاى بدنى، مالى و اجتماعى و پاداش هاى مالى و اجتماعى) مطرح ساختند.
شکل دوم ضمانت هاى اجرایى متناسب با جوامع اسلامى است و بر عدم انحصار ضمانت ها در جهان محسوس تأکید دارد. نظام نظارتى اسلام با پذیرش مجازات ها و پاداش هاى دنیوى عناصرى همچون، ایمان مذهبى، پاداش هاى معنوى و پاداش ها و مجازات هاى اخروى را به عنوان ضمانت هاى اجرایى مطرح مى سازد. مسلمانان همچنین تحت تأثیر دیدگاه و اصول کلى نظارتى اسلام، معتقدند تنها افرادى حق دخالت و نظارت در جامعه اسلامى دارند که از طرف خداوند اجازه داشته باشند. این افراد به عنوان «ولى» شناخته مى شوند. حاکم اسلامى (ولى فقیه)، سازمان هاى قضایى و انتظامى، پدر و مادر، و افراد باایمان به عنوان «ولى» و مجرى نظارت در جامعه اسلامى شناخته مى شوند. این چهار دسته بیش ترین سهم را در نظارت جامعه اسلامى دارند. افراد باایمان در قالب امر به معروف و نهى از منکر، که حکایت از نظارت همگانى دارد، در فرایند نظارت مشارکت مى جویند. اینان با وجود شرایطى چند (آگاهى، احتمال تأثیر، قصد تکرار و فقدان زیان) و با بهره جستن از روش هاى گوناگون و متنوع بازدارنده، در گستره افقى و عمودى به نظارت و اصلاح جامعه خویش مى پردازند. در جامعه اسلامى، هر فرد مسلمان، حتى نسبت به رهبر جامعه خود، به عنوان ناظر محسوب خواهد شد. ازدیاد این دسته از ناظران در جامعه اسلامى موجب رعایت هنجارهاى دینى در سطح جامعه مى شود.