مقدمه
مطالعه زندگى بشر در ادوار گوناگون تاریخ، گویاى این حقیقت است که یافتن شیوه هاى مناسب براى بقاى بهتر و بیش تر (سعادت)، از مهم ترین دغدغه هاى خاطر تمامى انسان هاست و همواره براى نیل به این هدف، تلاش هاى فراوانى صورت گرفته و رنج هاى طاقت فرسایى تحمل شده است. گستردگى، ظرافت و در هم تنیدگى شؤون گوناگون وجودى انسان از یک سو، و پیوندهاى او با دیگر کاینات از سوى دیگر، آن چنان پیچیده و اعجاب انگیز است که تمامى جستجوگران با فراست را به اظهار عجز از شناخت همه جانبه و دقیق انسان واداشته، و طنین فریاد «انسان موجود ناشناخته» را در زمین و زمان پراکنده است. در این میان، انبوه عظیمى از نظریات از سوى صاحب نظران در زمینه هاى گوناگون علوم انسانى، از جمله اقتصاد (که در آن ارائه راه هاى دست یابى به تولید، توزیع و مصرف بهینه کالاها و خدمات مورد توجه است)، ابراز و در بوته نقد قرار گرفته است. در کنار دنیاى بزرگ و در خور مطالعه وجود انسانى، عالم با عظمت، ژرف و قابل ملاحظه قرآن کریم، اعجاب هر اندیشمندى را سخت برمى انگیزاند؛ و به راستى که عالم قرآن کریم بسى گسترده تر و داراى افقى فراتر و اعماقى ژرف تر از گستره و عمق وجودى انسان و دیگر مظاهر طبیعى است.
شیوه شناخت و تدبیر امور اقتصادى
از آیات قرآن کریم مستفاد است که دست یابى به زندگى شایسته و سالم در گرو بهره گیرى از معارف آسمانى و تفکر و تعقل است و باید خطوط کلى، اصول و شاهراه هاى هدایت را از وحى گرفت و در چارچوب آن ها و با کمک قواى ادراکى، اندوخته هاى تجربى را افزایش داد و از این طریق، ابهامات و مشکلات فراروى بشر در زندگى را برطرف کرد. امور اقتصادى بخش مهمى از زندگى انسان را به خود اختصاص داده اند. جهت دهى و سامان بخشى اقتصاد از این قضیه مستثنى نیست. بنابراین، براى یافتن اصول و خطوط کلى در مسائل اقتصادى نیز باید به آنچه خالق انسان و زندگى نازل کرده است، مراجعه نمود، حیات طیبه اى را که او معرفى کرده، شناسایى و مسیرهاى منتهى به آن را از طریق وحى کشف نمود و به وسیله تفقه و تعقل و راه کارهاى لازم آن را به کار بست.
تفقه در احکام اقتصادى
در آیات متعددى خاطرنشان شده است که رهاوردهاى وحى انسان را به حقایق هستى واقف و راه هاى نیل به سعادت و فلاح را به او مى نمایانند، مسیر را براى او روشن ساخته، او را هدایت مى کنند:
ـ «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمین؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.» (نحل/ 89)
ـ «قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم؛ از سوى خدا، نور و کتاب آشکارى به سوى شما آمد. خداوند به برکت آن، کسانى را که از خشنودى او پىروى کنند، به راه هاى سلامت، هدایت مى کند و به فرمان خود، از تاریکى ها به سوى روشنایى مى برد و آن ها را به سوى راه راست رهبرى مى نماید.» (مائده/ 15ـ 16)
قرآن کریم با صراحت، دعوت خود را دعوت به سوى احیا (زنده کردن) اعلام مى کند: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامى که شما را به سوى چیزى مى خواند که شما را حیات مى بخشد.» (انفال/ 26)
علاوه بر آیات مزبور که بر هدایت انسان به صورت کلى تأکید دارند، در آیات بسیارى نیز رهنمودهاى جزئى و مشخص در مسائل گوناگون اقتصادى وجود دارند:
ـ «احل الله البیع و حرم الربا؛ خدا بیع را حلال کرده است و ربا را حرام.» (بقره/ 275)
ـ «اوفوا بالعقود؛ به پیمان ها (و قراردادها) وفا کنید.» (مائده/ 1)
ـ «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر این که تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.» (نساء/ 29)
ـ «اوفوا الکیل اذا کلتم و زنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیر و احسن تأویلا؛ و هنگامى که پیمانه مى کنید، حق پیمانه را ادا نمایید و با ترازوى درست وزن کنید. این براى شما بهتر و عاقبتش نیکوتر است.» (اسراء/ 35)
ـ «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل؛ هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است.» (انفال/ 41)
ـ «ولو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض؛ و اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها مى گشودیم.» (اعراف/ 96)
از سوى دیگر، قرآن کریم بر فهم دقیق و عمیق معارف وحیانى با عنوان «تفقه در دین» تأکید کرده است: «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون؛ چرا از هر گروهى از آنان (مؤمنان)، طایفه اى کوچ نمى کند (و طایفه اى در مدینه بماند) تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و هنگام بازگشت به سوى قوم خود، آن ها را بیم دهند؟ شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خوددارى کنند.» (توبه/ 122) در تفسیر این آیه کریمه، آمده است: «مراد از تفقه، تفهم جمیع معارف دینى از اصول و فروع است.» بر این اساس، اهتمام به تفقه در دین، از جمله در قلمرو احکام اقتصادى، لازم و ضرورى است.
تعقل
در کنار تفقه (دریافت معارف وحیانى)، تعقل (وقوف بر دانش تجربى بشرى) نیز مورد عنایت ویژه قرآن کریم است. از منظر قرآنى، استفاده از «عقل جمعى» و مشورت با صاحب نظران براى تدبیر امور اجتماعى یک اصل مهم در جامعه توحیدى است: «وامرهم شورى بینهم؛ و کارهایشان به صورت مشورت در میان آن هاست.» (شورى/ 38) علامه طباطبائى در تفسیر این آیه، یاداور شده اند که از ویژگى هاى مؤمنان آن است که ایشان اهل رشد و رسیدن به واقع هستند و براى دست یابى به نظر صحیح، اهتمام به مراجعه به عقول دارند (تفسیر المیزان، ج 18، ص 63). همچنین آیة الله جوادى آملى اظهار داشته اند که در امورى که از قبیل «امرالله» نمى باشند و بلکه «امرالمسلمین» محسوب مى شوند (لزوما) دستورالعمل خاصى از ناحیه شریعت نمى رسد، بلکه مسلمانان از راه مشورت با یکدیگر و استفاده از حاصل تأملات و تعقلات، به تدبیر امور خود مى پردازند؛ مثلا، در مورد این که در چه جایى از کشور لازم است سد ساخته شود و این که نوع آن چگونه باشد (خاکى باشد یا غیر آن) باید از تجارب و نظرات افراد صاحب نظر استفاده کرد.
در قرآن کریم، علاوه بر طرح مسأله «شورا» به عنوان یکى از ویژگى هاى مؤمنان و اشاره به لزوم بهره گیرى از «تعقل» براى تدبیر امور (اقتصادى، سیاسى و...)، در مواردى نیز تلویحا کاربرد تجارب بشرى یاداورى شده است. در آیه 17 از سوره مبارکه «رعد» در مقام مثل زدن براى حق و باطل و بقاى حق و زوال باطل، «کف آب» و «کف حاصل از ذوب فلزات» را مطرح کرده، مى فرماید: «و مما یوقدن علیه فى النار ابتغاء حلیة او متاع زبد مثله...؛ و از آنچه (در کوره ها) براى به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگى، آتش روى آن روشن مى کنند نیز کف هایى مانند آن (کف آب) به وجود مى آید.» این آیه مبارکه به این مطلب اشعار دارد که امثال عملیات ساخت کوره، ذوب فلزات و زدودن ناخالصى آن ها و به کارگیرى فلزات در امور زندگى، که حاصل تجربه و تعقل انسان هاست، یک روش جارى در جامعه اسلامى است و از همین قبیل است: «واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بوأکم فى الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لا تعثوا فى الارض مفسدین؛ و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشت هایش، قصرها براى خود بنا مى کنید و در کوه ها، براى خود خانه ها مى تراشید.» (اعراف/ 74) بنابراین، نعمت هاى خدا را متذکر شوید و در زمین، به فساد نکوشید. در این آیه مبارکه نیز تصرف در منابع طبیعى براى تدارک امور معیشتى، که مستلزم به کارگیرى دانش و تجربه بشرى است (مانند ابداع ابزارها و شیوه هاى مناسب براى ساختمان سازى)، خاطرنشان شده، و اشعار دارد بر این که این عمل، یک روش جارى در جامعه است. مجموعه این آیات ما را به این مطلب رهنمون مى سازند که در جامعه اسلامى، شیوه هاى عقلایى لازم براى بهره گیرى از امکانات و قابلیت هاى به ودیعه نهاده شده در طبیعت از یک سو، و استفاده از عقل جمعى و تدبیر عقلایى امور امت اسلامى از سوى دیگر، در کنار تفقه در دین و التزام عملى به معارف وحیانى، مورد پذیرش و تأکید قرآن کریم است.
تجلى توحید در اقتصاد
از دیدگاه قرآن کریم، تمامى کائنات از جمله انسان، منابع، و ابزارهاى تولید مخلوق خداوند علیم و حکیم هستند. همچنین هرگونه فعالیتى از جمله فعالیت هاى تولیدى و فرایند شکل گیرى آن نیز مخلوق خداوند مى باشد و مستقل از اراده او جل و على نمى تواند تحقق یابد. قرآن کریم اصرار دارد به انسان بیاموزد و به این نکته توجه دهد که از عوامل زمینه ساز گرفته تا عوامل مباشر در تولید، همه مخلوق اویند.
عملیات اقتصادى؛ مظهرى از عبودیت
از دیدگاه قرآن کریم، فعالیت هاى اقتصادى و مبادرت به بهره گیرى از مواهب طبیعى براى تأمین معاش، مى تواند یک عمل عبادى و مظهرى از عبودیت خداوند متعال باشد. در آیه 15 سوره «ملک» آمده است: «هو الذى جعل لکم الارض ذلولا فامشوا فى مناکبها و کلوا من رزقه و الیه النشور؛ او کسى است که زمین را رام کرد، بر شانه هاى آن راه بروید و از روزى هاى خداوند بخورید و بازگشت و اجتماع همه به سوى اوست.» در این آیه مبارکه، پس از یادآورى نهایت رام بودن زمین و آمادگى کامل آن براى بهره دهى، ترغیب بلیغ به بهره گیرى از آن شده است. به راستى، اگر تنها همین یک آیه براى ترغیب به پرداختن به طبیعت و استفاده از مواهب آن مى بود، بر انگیزنده اى قوى براى تلاش هاى اقتصادى به شمار مى آمد. روشن است انسانى که براساس این آیه کریمه (و آیات دیگرى که معنایى قریب به آن دارند، مانند: «الله الذى خلق السموات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم و سخر لکم الفلک لتجرى فى البحر بامره و سخر لکم الانهار و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار و آتیکم من کل ما سألتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها، ان الانسان لظلوم کفار؛ خداوند همان کسى است که آسمان ها و زمین را آفرید، و از آسمان، آبى نازل کرد و با آن، میوه ها (ى مختلف) را براى روزى شما (از زمین) بیرون آورد و کشتى ها را مسخر شما گردانید تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند، و نهرها را (نیز) هر چیزى که از او خواستید، به شما داد. و اگر نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز آن ها را شماره نتوانید کرد. انسان، ستمگر و ناسپاس است.» (ابراهیم/ 32ـ34) و نیز: «یا ایها الناس کلوا مما فى الارض حلالا طیبا؛ اى مردم، از آنچه در زمین است، حلال و پاکیزه بخورید.» (بقره/ 168) و نیز: «قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛ بگو چه کسى زینت هاى الهى را که براى بندگان خود آفریده و روزى هاى پاکیزه را حرام کرده است؟» (اعراف/ 31) اقدام به فعالیت هاى اقتصادى مى کند، نه تنها خود را از زى عبودیت بیرون نمى بیند، بلکه خرسند است که با امتثال امر الهى در حوزه فعالیت هاى اقتصادى، شأنى از شؤون عبودیت را عینیت بخشیده است. البته همان گونه که خود قرآن کریم متذکر شده است، نباید پرداختن به امور معیشتى به گونه اى باشد که غفلت از یاد خداوند متعال را به همراه داشته باشد. خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکرالله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیان کارانند.» (منافقون/ 9)
همچنین نباید از راه هاى باطل نیازهاى معیشتى خود را تأمین کرد. خداوند می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر این که تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.» (نساء/ 29) همچنین باید مراقب بود تا رذیله بخل را از خود دور ساخت. خداوند می فرماید: «و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون؛ کسانى که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شده اند، رستگارانند.» (حشر/ 9) و از پرداخت هاى مالى واجب و مستحب دریغ نورزید. خداوند می فرماید: «آتوا الزکاة؛ زکات بپردازید.» (بقره/ 43 و...) و نیز: «یا ایها الذین آمنوا انفقوا مما رزقناکم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، از آنچه به شما روزى داده ایم، انفاق کنید.» (بقره/ 54) و نیز: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون؛ آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزگاران است، کسانى که به غیب ایمان مى آورند و نماز را برپا مى دارند و از تمام نعمت ها و مواهبى که به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند.» (بقره/ 2 و 3) و نیز: «و مالکم الا ینفقوا فى سبیل الله؛ چرا در راه خدا انفاق نکنید؟!» (حدید/ 10) و نیز: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون؛ هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید، مگر این که از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید.» (آل عمران/ 193) و نیز: «مثل الذین ینفقون اموالهم فى سبیل الله کمثل حبة انبتت سبع سنابل فى کل سنبلة مأة حبة و الله یضاعف لمن یشاء؛ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد، و خداوند آن را براى هر کس بخواهد، دو یا چند برابر مى کند.» (بقره/ 261) این نظر که عملیات اقتصادى مى تواند مظهرى از عبودیت خداوند متعال باشد، موجب منزوى شدن افکار و افرادى است که ایمان به خدا و تقید به دیانت را مانع فعالیت هاى اقتصادى و تحقق رفاه اجتماعى مى دانند. به راستى که قرآن کریم هدایتگر سبل سلام است و اگر مردم به طور جامع به رهنمودهاى قرآنى عمل کنند، از برقرارى اقتصاد سالم و تحقق رشد اقتصادى همراه با عدالت، کرامت و نورانیت برخوردار خواهند شد؛ چرا که آموزه هاى ملهم از قرآن کریم از یک سو، سبب پیدایش انگیزه مثبت براى تلاش هاى اقتصادى و از سوى دیگر، سبب مصونیت از آفات زیان بارى خواهد بود که همواره در راه تحقق تولید و توزیع بهینه پیش روى جوامع هستند.
نقش امامت (رهبرى و دولت) در اقتصاد
اصل «امامت» ناظر به مسأله حکومت و رهبرى در جامعه است. در جهت اصل «توحید»، که حق حاکمیت را از آن خداوند متعال مى داند، افرادى که از جانب او ـ جل و على مأذون به عهده دارى امر حکومت هستند، مسؤولیت اجراى احکام ثابت الهى را از جانبى و تدبیر امور اجتماعى، از جمله سیاست گذارى ها و تنظیم امور اقتصادى در سطح کلان متناسب با شرایط و مقتضیات زمان و مکان را از جانبى دیگر، به عهده مى گیرند. از اهم وظایف دولت اسلامى، مى توان اهتمام به برقرارى عدالت را ذکر کرد. قرآن کریم به صراحت مأموریت یافتن پیامبر اکرم (ص)، بزرگ رهبر جامعه اسلامى، براى برقرارى عدالت در بین مردم را در آیه 15 سوره مبارک «شورى» خاطرنشان ساخته است: «انى امرت لاعدل بینکم؛ من مأمورم در میان شما عدالت کنم (به عدل و داد رفتار کنم.)» (تفسیر نمونه، ج 2، ص 387). ترمیم کاستى ها و نارسایى هاى عملکرد بازار آزاد، ممانعت از اجحاف به عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان کالاها و خدمات، تأمین اجتماعى، اتخاذ تدبیر صحیح و کارامد براى گردش سالم پول در بخش حقیقى اقتصاد و وضع مقررات مالیاتى عادلانه، مصادیق شاخصى براى اجراى عدالت در قلمرو اقتصاد توسط دولت به شمار مى آیند. معلوم است که اجراى عدالت، هم نیازمند وضع مقررات عادلانه متناسب با شرایط و مقتضیات است و هم نیازمند اجراى صحیح قوانین مزبور. مردم نیز موظف به اطاعت از ولى امر مسلمانان مى باشند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم؛ اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر را.» (نساء/ 59) همچنین حرکت در جهت سیاست ها و برنامه هاى دولت اسلامى و بذل مساعدت و همکارى هاى لازم، بخصوص پرداخت مالیات هاى مقرر، از دیگر وظایف آنان محسوب مى شود: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها؛ از اموال آن ها صدقه اى (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازى و پرورش دهى.» (توبه/ 103)
نقش توجه به معاد در اقتصاد
بنا به تأکید قرآن، اعمال انسان در روز قیامت مورد ارزیابى و محاسبه قرار گرفته، به هر کس متناسب با رفتارى که در دنیا داشته است، جزا داده مى شود. یاد قیامت و خوف از سوء الحساب در یوم الحساب، نقش مؤثرى در تصحیح رفتارهاى انسان از جمله رفتارهاى اقتصادى او دارد. مسلما مراقبت درونى مداوم توسط افراد، عاملى مهم براى تحقق رفتارهاى عادلانه و به حق اقتصادى است، این امر تأثیر بسزایى در سلامت و رشد اقتصادى و برقرارى رفاه و آرامش عمومى و حفظ کرامت انسان ها دارد. طبیعى است با ورود به عرصه زندگى و اعتقاد به ادامه زندگى پس از مرگ، افق زمانى تغییر مى کند و نه تنها از کوتاه مدت به بلند مدت، که به ابدیت تبدیل مى شود. اعتقاد به این که انسان پس از مدتى کوتاه، آن هم به صورت نامشخص به نیستى تبدیل شود، با این اعتقاد که فرصتى کوتاه در اختیار است و باید توشه ابدى براى خود فراهم ساخت، به شدت در رفتار انسانى تأثیر متفاوت خواهد داشت. با نگرش به معاد، دیگر بهترین نظریه مصرف، نظریه «مصرفمودیگلیانى» نخواهد بود. او دوران عمر را به سه دوره پیش از بلوغ، بلوغ و دوران بازنشستگى تقسیم مى کند؛ در دوران بلوغ است که باید درآمد کسب کرده، علاوه بر مخارج ایام بلوغ، قرض پیش از بلوغ و هزینه دوران بازنشستگى را نیز تأمین کرد. با تغییر افق زمانى و دیدگاه «الدنیا مزرعة الآخرة»، بسیارى از واژه هاى اساسى اقتصاد مفاهیمى وسیع تر به خود مى گیرند، به ویژه مفاهیمى همچون «مطلوبیت» و «سود» که از مفاهیم مبنایى در اقتصاد هستند، ساختار انگیزش را تشکیل مى دهند. نیروى محرک مصرف مطلوبیت، و هدف مصرف کننده حداکثر کردن آن است و انگیزه کار و تلاش هاى تولیدى کسب سود، و هدف تولیدکننده حداکثر نمودن آن مى باشد.با اعتقاد به معاد، متعلق «لذت» و مفهوم «سود» تفاوت اساسى پیدا مى کند. نه تنها افراد معتقد به معاد منافع جهان پس از مرگ را نیز مورد عنایت قرار مى دهند، بلکه به دلیل ابدیت حیات اخروى و مخلد بودن انسان در آن جا، اهمیت بیش ترى به آخرت مى دهند. به همین دلیل، صله رحم، احسان، انفاق، رعایت حقوق دیگران و تولید بى عیب و نقص (اتقان در تولید)، خواه نظام نظارت کننده اى باشد یا نباشد، توجیه جدى پیدا مى کند، فعالیت هاى اقتصادى رنگ و بوى عبادى به خود مى گیرد و پاداش هاى اخروى، انگیزه را براى فعالیت ها تشدید مى سازند. همچنان که عقوبت هاى سنگین اخروى فرد را از تعرض به حقوق دیگران و ارتکاب جرایم، از جمله جرایم اقتصادى، باز مى دارند.
قرآن کریم از روش انذار به عذاب هاى اخروى و وعده پاداش اخروى براى تحقق رفتارهاى بهینه اقتصادى استفاده کرده است. در آیات 1 تا 7 سوره «مطففین» در خصوص تصحیح و سلامت مبادلات اقتصادى در جامعه با تأکید هرچه تمام تر، مسأله قیامت را متذکر شده، مى فرماید: «ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا على الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون الا یظن اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم یوم یقوم الناس لرب العالمین کلا ان کتاب الفجار لفى سجین و ما ادریک ما سجین؛ واى بر کم فروشان! آنان که وقتى براى خود پیمانه مى کنند، حق خود را به طور کامل مى گیرند، اما هنگامى که مى خواهند براى دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم مى گذارند. آیا آن ها گمان نمى کنند که برانگیخته مى شوند، در روزى بزرگ؟! روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى ایستند. چنین نیست (که آن ها درباره قیامت مى پندارند)، به یقین نامه اعمال بدکاران در سجین است.» (مطففین/ 7ـ1) از این آیات برمى آید که بروز مفاسد اقتصادى نشان از عدم اعتنا به معاد دارد و بنابراین، مى توان گفت که از دیدگاه قرآن کریم، توجه به روز قیامت و روز محاسبه اعمال عاملى مهم براى جلوگیرى از مفاسد اقتصادى است.
اقتصاد در پرتو تزکیه
یکى از درخشان ترین فرازهاى قرآن کریم تأکید هرچه تمام تر بر لزوم اهتمام انسان ها به «تزکیه نفس» است. اهمیت این مسأله به حدى است که یکى از اهداف بعثت انبیاء (علیهم السلام) تحقق بخشیدن به این مهم عنوان شده: «هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین و آخرین منهم لما یلحقوا بهم و هو العزیز الحکیم؛ او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها مى خواند و آن ها را تزکیه مى کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى آموزد و مسلما پیش از آن در گم راهى آشکارى بودند. و (همچنین) رسول است بر گروه دیگرى که هنوز به آن ها ملحق نشده اند و او عزیز و حکیم است.» (جمعه/ 2-3) علامه طباطبائى در المیزان، «زکات» را به معناى رشد شایسته همراه با خیر و برکت، و «تزکیه انسان ها توسط رسول الهى» را به معناى رشد دادن آنان به نحو شایسته از راه متصف کردنشان به اخلاق فاضل و اعمال صالح، دانسته اند. در اثر تزکیه، مردم در انسانیتشان به کمال مى رسند و وضعشان در دنیا و آخرت به سامان مى رسد و از زندگى سعادتمندانه و مرگ سعادتمندانه برخوردار مى گردند (تفسیر المیزان، ج 19، ص 265).
همچنین براى درک اهمیت فراوان تزکیه از دیدگاه قرآن کریم، کافى است قدرى در آیات مبارکه سوره «شمس» تدبر شود. خداوند متعال پس از یازده قسم به عظایم خلقت و یادآور شدن سرشت انسان و الهام موجبات رشد و تعالى او از یک سو و زمینه هاى سقوط و تباهى او از سوى دیگر، مى فرماید: فلاح انسان در گرو تزکیه اوست: «والشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها و النهار اذا جلیها و اللیل اذا یغشیها و السماء و ما بنیها والارض و ما طحیها و نفس و ما سویها فألهمها فجورها و تقویها قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها؛ به خورشید و گسترش نور آن سوگند، و به ماه هنگامى که پس از آن در آید، و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن مى سازد، و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند، و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده و به زمین و کسى که آن را گسترانیده، و قسم به جان آدمى و آن که آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است، که هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد، و آن که نفس خود را با معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت!» (شمس/ 1ـ10) از بیانات علامه طباطبائى در این زمینه، استفاده مى شود که طبع انسان اقتضاى رشد شایسته همراه با خیر و برکت را دارد و «تزکیه» به فعلیت رساندن چنین رشدى است و رشد ناشایست بر خلاف اقتضاى طبع و سرشت انسان مى باشد.
با ملاحظه آیات مزبور و آیات فراوان دیگرى که به معرفى و بیان هویت انسان و آغاز و فرجام او پرداخته اند، درمى یابیم که از دیدگاه قرآن کریم، در انسان قابلیت ها و استعدادهاى فراوانى نهفته است که بروز و ظهور و فعلیت آن ها تا افق هاى بى نهایت مى تواند ادامه یابد و او شگفت ترین موجود خاکى است که هم قابلیت دارد در اثر تربیت صحیح، به مراتب بسیار عالى دست یابد و هم ممکن است در اثر تربیت و رفتار سوء، به هولناک ترین ورطه هاى تباهى سقوط کند. بر این اساس و با توجه به این که رفتارهاى انسان متأثر از تفکرات و شخصیت اوست؛ «قل کل یعمل على شاکلته؛ بگو هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى کند.» (اسراء/ 84) و نیز «البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا یخرج الا نکدا؛ سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگارش مى روید. اما سرزمین هاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاهى ناچیز و بى ارزش از آن نمى روید.» (اعراف/ 58) لزوم توجه عمیق به تزکیه شدن افراد جامعه براى بروز رفتارها شایسته در زمینه هاى گوناگون حیات فردى و اجتماعى، از جمله در عرصه فعالیت هاى اقتصادى، به خوبى نمایان مى شود و معلوم مى گردد که نه نظر خوش بینانه داشتن به عملکرد انسان و جوامع انسانى صحیح است (آن گونه که برخى از اقتصاددانان سنتى عقیده داشتند) و نه نظر بدبینانه داشتن.
چنان که به رغم دیدگاه برخى نظریه پردازان ساده اندیش نمى توان به این دل خوش بود که جهت گیرى قوانین طبیعى حاکم بر فعالیت هاى اقتصادى افراد جامعه بدون هیچ معارضى به سمت خیر و کمال است و لزوما اصلاحات امور به صورت خودکار محقق مى شوند و بنابراین، لازم است جریان امور اقتصادى آزاد و رها باشد تا به طور طبیعى و خودکار، تولید و توزیع بهینه عینیت یابند. گو این که از دیگر سو، نمى توان بدبینانه به عملکرد متغیرهاى اقتصادى نگریست و آینده اى مبهم و نگران کننده از حیث اقتصادى براى بشریت ترسیم کرد، بلکه باید مجدانه درصدد تزکیه آحاد افراد جامعه برآمد و با مراقبتى مستمر، براى رشد صحیح هویت انسانى و جلوگیرى از بروز انحراف و رشد ناشایست تلاش نمود، تا اسباب و زمینه هاى اصلاحات شؤون فردى و اجتماعى افراد، از جمله اصلاحات اقتصادى، فراهم شوند. در خاتمه این مبحث، لازم به یادآورى است که رابطه «اقتصاد» با «تزکیه» دو سویه است؛ یعنى همچنان که تزکیه در سامان بخشى و اصلاح امور اقتصادى نقش تعیین کننده اى دارد، فعالیت هاى اقتصادى نیز مى تواند در تزکیه انسان مؤثر باشند؛ مثلا، کسى که زکات مال خود را مى پردازد، با این کار اقدامى در جهت تزکیه نفس خود نموده است:
ـ «الذى یؤتى ماله یتزکى؛ کسى که مال خود را (در راه خدا) مى بخشد تا پاک شود.» (لیل/ 18)
ـ «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم؛ از اموال آن ها صدقه (به عنوان زکات) بگیر تا به وسیله آن، آن ها را پاک سازى و پرورش دهى.» (توبه/ 103) بنابراین ـ همان گونه که ذکر شد عملیات اقتصادى مى تواند مظهرى از عبودیت خداوند متعال باشد. در این جا همچنین تأکید مى گردد که رفتارهاى اقتصادى مى توانند راهى براى تزکیه شدن انسان باشند و بدین سان، بى پایگى القائات کسانى که تلاش هاى اقتصادى را مانعى براى خودسازى و تزکیه نفس مى دانند، روشن مى شود.