آسیب های جهانی شدن دین

یکی از دغدغه های کنونی اندیشمندان مسلمان چگونگی مواجهه با پدیده جهانی شدن است. ابهام در واژه های نوپدید سبب رواج برداشتهای متعدد و متنوع پیرامون آنها می شود. جهانی شدن یکی از این واژه هاست. گرچه در سالهای نخست ورود این اصطلاح به زبان فارسی، بیشتر در حیطه مسائل اقتصادی به کار می رفت ولی امروزه سخن گفتن از ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن نیز در محافل علمی مورد توجه قرار گرفته است. به نظر می رسد اگر جهانی شدن را به عنوان یک اصطلاح متداول در چند سال اخیر به کناری بگذاریم و تنها با تکیه بر مفهوم لغوی آن، به بررسی آموزه های دینی بپردازیم، به نتایجی می رسیم که می تواند در تحلیل مفهوم جهانی شدن به عنوان یک اصطلاح ما را کمک کند. مروری بر مفاد متون دینی و فرهنگی دینی ما را با این واقعیت غیرقابل انکار روبرو می سازد که دین (اسلام) یک پدیده جهانی است و در تجربه تاریخی خود همواره برای جهانی شدن کوشیده است و امروزه نیز دینداران و پیروان آیین حنیف اسلام باید برای جهانی شدن آن بکوشند. مستندات زیر این ویژگی اسلام را گواهی می کنند:

آیات قرآنی 
آیات زیادی از قرآن کریم به صراحت یا به صورت غیرمستقیم از جهانی بودن رسالت پیامبر و محدود نبودن آن به مصر و عصر مشخصی سخن گفته است و نگاه جهانی دین را حکایت کرده است. به عنوان نمونه به این آیات می توان اشاره کرد: «قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا الذی له ملک السموات و الارض؛ بگو ای مردمان، من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم، خدایی که پادشاهی آسمان و زمین از اوست» (اعراف/ 158). «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین؛ و ما ترا نفرستادیم، مگر رحمتی برای همه جهانیان» (انبیاء / 107). «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا؛ کسی که فرقان را بر بنده اش فرو فرستاد تا بیم دهنده همه جهانیان باشد» (فرقان/ 1). «و ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا و لکن اکثر الناس لایعلمون؛ و ما ترا نفرستادیم مگر بشارت دهنده و بیم دهنده همه مردم ولی بسیاری از مردم نمی دانند» (سبا/ 28). تمامی مواردی که آیات قرآن با خطاب عام یا ایها الناس (ای همه مردم) آغاز می شود می تواند شاهدی بر جهانی بودن پیام قرآن باشد، مانند: بقره/ 21؛ بقره/ 168؛ نساء/ 1 و 170 و 174؛ اعراف/ 158؛ یونس/ 23 و 57 و 104 و 108 و...

روایات
عموم مضامین قرآنی از روایات نیز قابل برداشت است. اگر به عنوان نمونه نگاهی به نهج‎البلاغه داشته باشیم، از این عبارات -که مشابهات فراوانی هم در نهج‎البلاغه و هم در دیگر متون روایی دارد- می توان محدود نبودن پیام اسلام را به محدوده زمانی و مکانی خاصی برداشت کرد: «اما بعد فإن الله سبحانه بعث محمدا صلی الله علیه و آله نذیرا للعالمین؛ اما بعد همانا خداوند سبحان محمد (ص) را بیم ‎دهنده همه جهانیان برانگیخت» (نامه 62). «فإن فیه اسوه لمن تأسی؛ همانا در او (پیامبر) الگویی برای هر که بخواهد الگو بگیرد وجود دارد» (خطبه 160). «ثم انزل علیه الکتاب نورا لاتطفأ مصابیحه و سراجا لایخبو توقده و؛ سپس (خداوند) بر او (پیامبر) قرآن را فرو فرستاد، نوری که چراغ آن خاموشی نگیرد و روشنی بخشی که از روشنی آن کاسته نشود» (خطبه 198). به نظر می رسد حتی از روایاتی همچون: «اطلبوا العلم ولو بالصین؛ دانش بجویید، گرچه در چین باشد» می توان نگاه جهانی اسلام و تشویق مسلمانان به محدود نماندن در مرزهای جغرافیایی خود را می توان برداشت کرد.

سیره عملی پیامبر (ص)
آنچه از سنت و سیره پیامبر (ص) در منابع تاریخی نقل شده است، نیز نشانه هایی آشکار از نگاه جهانی آن حضرت دارد. باز هم به عنوان نمونه می توان به چند حادثه اشاره کرد: پیامبر پس از صلح حدیبیه که نقطه پایانی بحرانهای داخلی حکومت نوپای مدینه بود -گرچه به صورت موقت- بی درنگ با ارسال نامه به سران قدرتهای بزرگ جهانی آن روزگار، محدود نبودن دین اسلام به داخل مرزهای شبه جزیره عربستان را نشان دادند. همچنین آن حضرت پس از گسترش قلمرو جغرافیای حکومت مدینه و استقرار اقتدار مدینه بر سراسر شبه جزیره عربستان با اعزام سپاه به مرزهای روم در سریه موته و غزوه تبوک جهت گیری دین اسلام را برای گسترش آفاق مخاطبان خود رقم زد و بدینسان بذر فتوحات در دوره های پس از رحلت شریفش را افشاند. استدلال عقلی افزون بر این همه، لازمه اعتقاد به خاتمیت دین اسلام، جهانی بودن این دین است، زیرا اگر قرار باشد از این پس هیچ پیامبری مبعوث نشود، دین اسلام باید قابلیت پاسخگویی به نیازهای همه انسانها را در همه زمانها و همه مکانها داشته باشد، یعنی باید دین اسلام هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی فراگستر و جهانی باشد تا نیاز همیشگی بشر به هدایت آسمانی را برآورده سازد. با توجه به آنچه گذشت، به روشنی می توان دریافت که دین در هیچ جنبه ای بومی، محلی و موقت نیست بلکه سمت و سوی جهانی دارد. حال اگر دین هویتی جهانی داشته باشد دینداران نمی توانند و نباید مسیر دیگری را بپیمایند و طبعا حکومت بنیاد یافته بر دین نیز باید ضمن توجه بایسته و درخور به مسائل داخلی خود، افق جهانی داشته باشد و تحقق آرمانهای اسلامی را نه فقط در قلمرو مرزهای جغرافیایی خود بلکه در پهنه گیتی وجهه همت خویش سازد. دین جهانی اسلام برای حفظ خلوص خود و پاک نگاه داشتن جامعه ای که بر پایه اعتقاد به اسلام شکل گرفته است، تدابیری اندیشیده تا راه نفوذ و سیطره غیر مسلمانان بر مسلمانان بسته باشد.

از جمله به صراحت در چندین آیه قرآن مسلمانان را از دوستی و قرابت با کفار بر حذر داشته است:
«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الکافرین اولیاء من دون المؤمنین اتریدون ان تجعلوا لله علیکم سلطانا مبینا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید کافران را -با کنار نهادن مؤمنان- دوستان خویش قرار ندهید، آیا می خواهید سیطره آشکار برای خدا بر خودتان قرار دهید؟» (نساء/ 144).
«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لایهدی القوم الظالمین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را دوستان خود قرار ندهید، پاره ای از آنها دوست پاره ای دیگر هستند و هر که از شما به آنها روی آورد همان او از آنهاست، خداند قوم ظالم را هدایت نمی کند» (مائده/ 51).
«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا و لعبا من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و الکفار اولیاء و اتقوا الله ان کنتم مؤمنین؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، افرادی از اهل کتاب پیشین و کافران را که دین شما را به استهزاء و به بازی می گیرند دوستان خود قرار ندهید و پروای خدا داشته باشید اگر مؤمن هستید» (مائده/ 57).
«یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء؛ ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خودتان را دوستان خود قرار ندهید» (ممتحنه/ 1). این آیات و نیز دستورهایی چون نهی تشبه به کفار نشان دهنده نهایت نگرانی و دقت دین در حفظ خلوص و اصالت دین و رنگ نباختن مسلمانان در برابر مشرکان و کافران در عین تلاش برای جهانی ساختن و عمومی ساختن این دین است. یعنی جهانی شدن دین و دامن گستردن آن در شرق و غرب عالم نباید خدشه ای بر اصالت آن وارد آورد. در نامه ای از امام صادق (ع) به شیعیان این مضمون به گونه ای زیبا و روشن مطرح شده است: «ثم نهی الله اهل النصر بالحق ان یتخذوا من اعداء الله ولیا و لانصیرا فلایهولنکم و لایردنکم عن النصر بالحق الذی خصکم الله به من حیله شیاطین الانس و مکرهم من امورکم تدفعون انتم السیئه بالتی هی احسن فیما بینکم و بینهم، تلتمسون بذلک وجه ربکم بطاعته و هم لا خیر عندهم لا یحل لکم ان تظهروهم علی اصول دین الله فانهم ان سمعوا منکم فیه شیئا عادوکم علیه و رفعوه علیکم و جهدوا علی هلاککم و استقبلوا بما تکرهون و لم یکن لکم النصفه منهم فی دول الفجار فاعرفوا منزلتکم فیما بینکم و اهل الباطل فإنه لاینبغی لأهل الحق ان ینزلوا انفسهم منزله اهل الباطل لأن الله لم یجعل اهل الحق عنده بمنزله اهل الباطل الم یعرفوا وجه قول الله فی کتابه إذ یقول «الم نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار» اکرموا انفسکم عن اهل الباطل و لاتجعلوا الله تبارک و تعالی ـ و له المثل الاعلی ـ و امامکم و دینکم الذین تدینون به عرضه لاهل الباطل فتغضبوا الله علیکم فتهلکوا، فمهلا مهلا یا اهل الصلاح لاتترکوا امر الله و امر من امرکم بطاعته فیغیر الله ما بکم من نعمه؛ سپس خداوند اهل یاری به حق را بازداشت از این که از میان دشمنان خدا برای خود دوست و یاوری برگیرند، پس (مراقب باشید که) حیله شیطانها و مکر آنها در کارهایتان، شما را از یاری به حق که خداوند شما را ویژه آن ساخته است به هراس نیاندازد و بازندارد. شما در روابط خود با آنها، بدی را با خوبی پاسخ می دهید و با این کار از طریق بندگی خدای خویش را می جویید ولی آنها هیچ خیری نزدشان نیست، بر شما حلال نیست که آنها را برای غلبه بر اصول دین خدا مدد رسانید (یا آنها را بر اصول دین خدا آگاه سازید)، براستی که آنها اگر از شما چیزی بشنوند با شما دشمنی ورزند و آن را علیه شما برمی افراشند و برای نابودی شما می کوشند و با شما به گونه ای که از آن بیزارید، روبرو می شوند و شما نخواهید توانست داد خویش را از آنها در دولتهای فاجر بستانید. پس جایگاه خود را در رابطه با اهل باطل بشناسید، همانا برای اهل حق سزاوار نیست که خود را تا جایگاه اهل باطل پایین آورند، زیرا خداوند اهل حق را نزد خود به منزله اهل باطل قرار نداده است، آیا راز این سخن خدا را در قرآن در نیافته اند که فرمود: «آیا کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند را مانند مفسدان در زمین قرار می دهیم یا آیا متقین را مانند فاجران قرار می دهیم» (ص/ 28) خویش را از اهل باطل گرامی تر بدارید و خداوند تبارک و تعالی را -که مثل اعلی از آن اوست- و امام خویش را و دین خود را در معرض اهل باطل قرار ندهید که خداوند بر شما غضب خواهد کرد و هلاک خواهید شد، آرام تر آرام تر ای اهل صلاح، دستور خدا و دستور کسی را که شما را به بندگی خدا می خواند واننهید که خداوند نعمت خویش بر شما را تغییر خواهد داد» (کافی، ج 8 صفحه 12)

حال اگر نگاهی به مفهوم اصطلاحی جهانی شدن داشته باشیم، صرف نظر از مباحث دقیق تخصصی در این زمینه، در نگاهی کلی می توان به این نتیجه رسید که جهانی شدن جامه جدیدی است که دنیای استکبار و استعمار بر تن کرده است، یعنی جهان استکبار که روزی در قالب حضور فیزیکی و نظامی، استیلای خود بر شرق را محقق ساخت و سپس در دوره استعمار نو با دولتهای دست نشانده اهداف خود تعقیب کرد و پس از آن با به خدمت گرفتن دانش آموختگان دانشگاههای غربی راه سیطره خود بر شرق را باز نگاه داشت، اکنون پس از گذر از این دوره ها و نیاز به راههای نو برای تداوم این سیطره، در جامه ای نو به نام جهانی شدن اقتصاد هدف کهنه خود را دنبال می کند. بر پایه این مقدمات گرچه دین هویتی جهانی دارد و برای جهانی شدن آن باید کوشید ولی از یاد نباید برد که این امر نباید به خلوص و اصالت دین و جامعه دینی لطمه بزند و ابزارها و روشهای کنونی جهانی شدن -به مفهوم مصطلح- چون به گشوده شدن راه سیطره کافران و اهل باطل بر جامعه اسلامی می انجامد پدیده ای شوم است که باید از آن اجتناب کرد. و اگر در نظم کنونی جهانی راه گریزی جز تن دادن به این پدیده وجود نداشته باشد باید کوشید تا جنبه های سلبی آن به ویژه آنچه که به نفوذ و سیطره اهل باطل بر شئون اقتصادی و فرهنگی جوامع اسلامی منجر می شود به حداقل ممکن کاهش یابد. چکیده آموزه های قرآنی، روائی، سیره عملی پیامبر و استدلال عقلی بر جهانی بودن دین اسلام گواهی می دهد. از سوی دیگر دین اسلام برای حفظ خلوص و اصالت خود و جامعه اسلامی کوشیده است راه نفوذ اجانب و اهل باطل و سیطره آنها بر جوامع اسلامی را مسدود سازد، لذا در مواجهه با پدیده جهانی شدن باید ضمن تلاش برای جهانی ساختن تحقق اسلام، خود را از آفات این جامه نوین استعمار کهنه مصون داشت.


منابع :

  1. محسن الويری- مقاله آسيب شناسی جهانی شدن دين

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111715