علت اختلاف شریعت ها با توجه به آیات قرآن

خداوند در سوره مائده می فرماید: «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلکم أمة واحدة ولکن لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات إلى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون؛ براى هر ملتى از شما انسانها، شریعتى قرار دادیم و اگر خدا مى خواست همه شما را امتى واحد مى کرد (و در نتیجه یک شریعت براى همه ادوار تاریخ بشر تشریع مى کرد) ولیکن خواست تا شما امتها را با دینى که براى هر فرد فردتان فرستاده بیازماید، بنابراین به سوى خیرات از یکدیگر سبقت بگیرید، که بازگشت همه شما به سوى خدا است، در آن هنگامه، شما را بدانچه در آن اختلاف مى کردید خبر مى دهد.» (مائده/ 48)
جمله «و لو شاء الله لجعلکم أمة واحدة و لکن لیبلوکم فی ما آتاکم» بیانگر علت اختلاف شریعت هاى مختلف است و منظور از امت واحده کردن همه انسانها این نیست که تکوینا آنها را یک امت قرار دهد، و همه انسانها یک نوع باشند، چون همه انسانها یک نوع هستند، و یک جور زندگى مى کنند، هم چنان که در آیه زیر انسانها را یک امت و یک نوع دانسته، مى فرماید: «و لو لا أن یکون الناس أمة واحدة لجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سقفا من فضة و معارج علیها یظهرون؛ اگر نبود که انسانها نوع واحدى بودند و حکمت ما اقتضا مى کرد که همه انسانها را یک جور خلق کنیم، هر آینه براى کسانى که به رحمان کفر مى ورزند خانه هایى قرار مى دادیم که سقف آن از نقره باشد و نردبانهایى که از آن بالا روند.» (زخرف/ 33)
علت اختلاف شرایع این است که غرض اصلى از شرایع، امتحان امتهاى مختلف الاستعداد در ادوار مختلف است. بلکه مراد این است که از نظر اعتبار آنها را امتى واحده کند، به طورى که استعداد همه آنها برابر باشد و در نتیجه نزدیک به هم بودن درجاتشان همه بتوانند یک شریعت را قبول کنند، پس جمله: «و لو شاء الله لجعلکم أمة واحدة» از قبیل به کار بردن علت شرط است در جاى خود شرط تا معنا و مطلب بهتر در ذهن شنونده جاى گیرد، و بهتر بتواند جزاى شرط را که همان جمله «ولکن لیبلوکم فی ما آتاکم» است بهتر بفهمد و حاصل معنا این است که اگر ما به علت اختلاف امتها شرایع مختلفى تشریع کردیم براى این بود که شما را در شریعتى که دادیم بیازمائیم، و ناگزیر این عطاهایى که جمله "آتیکم" به آن اشاره دارد، با یکدیگر و در امتهاى مختلف خواهد بود، و قطعا منظور از این عطا یا مسکن و زبان و رنگهاى پوست بدن امتها نیست براى اینکه اگر چنین چیزى منظور بود باید در یک زمان براى چند قوم که چند رنگ پوست داشتند چند شریعت تشریع کرده باشد، در حالى که سابقه ندارد که خداى عز و جل در یک زمان دو و یا چند شریعت تشریع کرده باشد، پس معلوم مى شود منظور اختلاف استعدادها به حسب مرور زمان و ارتقاء انسان ها در مدارج استعداد و آمادگى است و تکالیف الهى و احکامى که او تشریع کرده، چیزى جز امتحان الهى انسان ها در مواقف مختلف حیات نیست و یا به تعبیر دیگر تکالیف الهى وسیله هایى است براى به فعلیت در آوردن استعداد انسان ها در دو طرف سعادت و شقاوت، باز به تعبیر دیگر وسیله مشخص کردن حزب رحمان و بندگان او از حزب شیطان است.
هم چنان که در کتاب عزیز خدا نیز تعبیرهاى مختلف آمده و برگشت همه به یک معنا است، خداى تعالى در تعبیر اول و اینکه سنت امتحان را در بین انسان ها به جریان انداخته، فرموده است: «و تلک الأیام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین آمنوا و یتخذ منکم شهداء و الله لا یحب الظالمین و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین، أم حسبتم أن تدخلوا الجنة و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین؛ ما این ایام را در بین مردم دست به دست مى گردانیم، خداى تعالى این کار را به منظورهایى ناگفتنى و به این منظور مى کند تا مؤمنین را مشخص نموده، از شما گواهانى بگیرد و خدا ستمگران را دوست نمى دارد و نیز به این منظور مى کند که آنهایى را که دعوى ایمان مى کنند خالص نموده، کافران را از بین ببرد، شما خیال کرده اید که بدون اینکه خدا مجاهدینتان را مشخص و صابران را از دیگران متمایز سازد داخل بهشت مى شوید؟» (آل عمران/ 142) و آیات دیگرى که در این باب هست.
در تعبیر دوم مى خوانیم که هنگام فرو فرستادن آدم به زمین فرموده: «فإما یأتینکم منی هدى فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقى و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمى؛ پس اگر از ناحیه من به سوى شما و براى هدایتتان دینى آمد که البته خواهد آمد بدانید که هر کس هدایت مرا پیروى کند نه گمراه مى شود و نه گرفتار مى گردد و هر کس از یاد من روى بگرداند معیشتى تنگ و نکبت بار خواهد داشت و ما او راى در روز قیامت کور محشور مى کنیم.» (طه/ 124)
در تعبیر سوم مى خوانیم که در گفتگویش با ابلیس فرموده: «و إذ قال ربک للملائکة إنی خالق بشرا... قال رب بما أغویتنی لأزینن لهم فی الأرض و لأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین، قال هذا صراط علی مستقیم، إن عبادی لیس لک علیهم سلطان إلا من اتبعک من الغاوین و إن جهنم لموعدهم أجمعین؛ به یاد آر آن زمان را که پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى خلق خواهم کرد که... ابلیس گفت پروردگارا به خاطر اینکه مرا اغواء کردى و گمراهى را سر نوشت من ساختى من در زمین زندگى زمینى را براى بشر فریبنده نموده و همگى آنان را اغواء خواهم کرد، الا آن بندگانت را که در بندگى خالص باشند، خداى تعالى فرمود: صراط مستقیمى هم که من بر خود حتم کردم همین است که تو بر بندگان من دست نیابى مگر آنهایى که خودشان غوایت و گمراهى را مى خواهند و از تو پیروى مى کنند و محققا جهنم میعادگاه همه آنان است.» (حجر/ 43)
در این باب آیات دیگرى نیز هست. سخن کوتاه اینکه این عطایا و بخششهاى الهى که به نوع انسانها و بر حسب اختلاف استعداد آنها شده، از آنجا که در زمان هاى مختلف اختلاف داشته و نیز از آنجا که شریعت و سنت الهى که براى تکمیل و تتمیم سعادت انسان ها در زندگى واجب الاجراء شده و نیز از آنجا که همه این شریعت ها امتحان هایى است الهى که در اثر اختلاف استعدادهاى بشر و تنوع آن مختلف مى شود، لا جرم این نتیجه به دست مى آید که شریعتها نیز باید مختلف باشند و بدین جهت است که خداى تعالى اختلاف "شرعه" و "منهاج" را اینطور تعلیل فرموده که «چون اراده من تعلق گرفته به امتحان شما و ریز و درشت کردن شما و این امتحان را در نعمت هایى که به شما انعام کرده ام انجام مى دهم.»
توجه فرمائید: «لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلکم أمة واحدة و لکن لیبلوکم فی ما آتاکم» (مائده/ 48) بنابراین معناى آیه (و خدا داناتر است) این طور مى شود که: «لکل امة جعلنا منکم؛ براى هر امتى از شما انسان ها قرار دادیم.» به جعل تشریعى نه تکوینى به عبارت ساده تر براى هر امتى از شما شرعه و منهاج و یا به عبارتى سنت و روش زندگى معین کردیم: «و لو شاء الله لاخذکم امة واحدة و شرع لکم شریعة واحدة» و اگر مى خواست همه شما را یک امت به حساب مى آورد و یک شریعت براى اولین و آخرین شما تشریع مى کرد و لیکن چنین نکرد بلکه براى هر امتى از شما شریعتى تشریع کرد تا شما را در آنچه از این نعمت هاى مختلف ارزانى داشته بیازماید. آرى اختلاف نعمت اختلاف امتحان را مى طلبد (هم چنان که اختلاف پایه معلومات شاگردان کلاسهاى مدرسه، اختلاف امتحان را مى طلبد)، و چون غرض اصلى از شرایع، امتحان است، پس ناگزیر باید شرایع نیز مختلف باشد. و این امت هاى مختلف عبارتند از: امت نوح، امت ابراهیم، امت موسى و امت عیسى و امت محمد (ص)، هم چنان که آیه زیر که در مقام منت گذارى بر این امت است بر این معنا دلالت دارد، توجه فرمائید: «شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا و الذی أوحینا إلیک و ما وصینا به إبراهیم و موسى و عیسى» (شورى/ 13)
«فاستبقوا الخیرات إلى الله مرجعکم جمیعا» مصدر "استباق" که جمله "فاستبقوا" امر از آن است به معناى شروع به سبقت گرفتن است و کلمه "مرجع" مانند کلمه "رجوع" مصدر است، چیزى که هست مصدر میمى رجوع است و این جمله به دلالت اینکه حرف "فاء" در اولش آمده، فرع و نتیجه اى است که بر لازمه معناى جمله "لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا" متفرع شده و چنین معنا مى دهد: ما این شریعت حقه را که مهیمن بر سایر شرایع است، شریعت شما قرار دادیم و قهرا خیر و صلاح شما در آن است، پس سبقت در خیرات کنید، خیراتى که عبارت است از همان احکام و تکالیف شریعت و به جاى سبقت گرفتن در عمل به این احکام خود را مشغول به اختلافاتى که بین شما و دیگران هست نکنید که مرجع و برگشت همه شما و آنان به سوى پروردگارتان است و پروردگارتان شما را به آنچه که درباره اش اختلاف مى کردید خبر مى دهد و بین شما و آنان حکمى قاطع و قضاوتى عادلانه خواهد کرد.
«و أن احکم بینهم بما أنزل الله و لا تتبع» این جمله که در اول آیه قرار دارد از نظر مضمون متصل و متحد با جمله قبلى است که مى فرمود: «فاحکم بینهم بما أنزل الله و لا تتبع أهواءهم» (مائده/ 48) چیزى که هست اینکه نتیجه اى که بر جمله مورد بحث مترتب و یا به عبارت دیگر فرعى که بر آن متفرع شده، غیر از آن فرعى است که به این جمله متفرع شده است و از همین تفاوت فرع، علت اینکه چرا عین آن عبارت دو بار تکرار شده است به دست مى آید. بنابر این آیه اولى دستور مى داد به اینکه رسول خدا (ص) بر طبق ما انزل الله حکم کند و از پیروى هوا و هوس هاى مردم بر حذر باشد براى اینکه ما انزل الله شریعتى است که براى پیامبر اسلام و امتش تشریع شده و بر آنان واجب است که در این خیرات سبقت گرفته و شتاب کنند، ولى آیه دوم دستور مى دهد که بر طبق ما انزل الله حکم کند و از پیروى هوا و هوس هاى مردم بر حذر باشد و براى مردم بیان کند که اگر از این دستور سرپیچى کنند این اعراض و سر پیچى، خود ناشى از فسق آنان و کاشف از اضلال الهى است، چون خداى تعالى به غیر از فاسقان کسى را اضلال نمى کند و خودش فرموده: «یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به إلا الفاسقین؛ خداى تعالى با همین مثل بسیارى را گمراه و بسیارى را هدایت مى کند و با این مثل گمراه نمى کند مگر فاسقان را.» (بقره/ 26)
بنابراین آیه مورد بحث به منزله بیانى است براى بعضى از قسمت هاى آیه قبل، آن قسمت هایى که احتیاج به بیان داشته و آن این است که چرا هواپرستان از پیروى آنچه خداى تعالى نازل کرده و به حق هم نازل کرده (و هیچ نقطه ضعف و باطلى در آن نیست) روى گردانند؟ در این آیه مى فرماید علتش این است که اینگونه افراد اکثرا فاسق هستند، و خداى تعالى خواسته است به خاطر بعضى از گناهان که موجب فسق ایشان شده، ایشان را بگیرد، و گرفتن خدا همان اضلال ظاهرى است، پس اینکه فرموده: «و أن احکم بینهم بما أنزل الله» به طورى که گفته اند، عطف است بر کلمه "کتاب" در جمله «و أنزلنا إلیک الکتاب»، و بنابراین مناسب تر آن است که "الف" و "لام" در «الکتاب» اشعارى اشاره وار، به معناى حدثى داشته باشد که در این صورت معناى جمله چنین مى شود: «ما به سوى تو احکامى را نازل کردیم که بر آنان نوشته بودیم و نیز این را نازل کردیم که بین آنان بدانچه خدا نازل کرده حکم کن.»


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه الميزان- جلد 5 صفحه 580-577

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111732