قلمرو دین در زندگی بشر از منظر فرهنگ غرب

در دنیای غرب تلقی های مختلف از قلمرو دین می باشد: یک بار گفته می شود: بشر در تمام شئون زندگى فردى و اجتماعى خود از کیفیت غذا خوردن، لباس پوشیدن، خانه سازى و معمارى، نشستن و برخاستن، راه رفتن و خوابیدن و... تا تشکیل حکومت، تعیین وظیفه تک تک دولتمردان و چگونگى کشوردارى و نیز بیان مطالب گوناگون علمى، باید از دین دستورالعمل دریافت کند و بدون مشقت و تحمل کمترین رنج تحقیق و مطالعه، بیشترین موفقیت را از طریق دین عاید خود کند. چنین نگرشى به دین، دین را موظف به برآورده کردن همه نیازهاى انسان مى داند و بر حسب این نگرش، دین پاسخگوى تمامى انتظارات است، بشر نیازى به استفاده از نیروى عقل و شکوفا کردن توانایى هاى خدادادى خود نخواهد داشت. این طرز تلقى از دین کاملا ناصواب و به دور از حقیقت است و هرگز دین حقى را نمى توان نشان داد که خواهان کنار گذاردن عقل و توانایى هاى انسان باشد و خود را پاسخگوى تمام نیازمندى هاى بشر معرفى کند.

بار دیگر گفته می شود: زندگى انسان مشتمل بر دو بخش دنیا و آخرت است و این دو بخش کاملا مجزا و مستقل از یکدیگرند، به گونه اى که عملکرد انسان در امور مربوط به دنیا هیچ گونه تأثیرى در سرنوشت اخروى او ندارد. بشر در امور اخروى و رابطه اش با خدا بایستی از دین دستور بگیرد و در امور دنیوى و زندگى این جهانى مجاز است آن گونه که خود مى پسندد عمل کند. این همان دیدگاه سکولاریسم یا جدایى دین از عرصه هاى اجتماعى است. این دیدگاه نیز ناتمام به نظر مى رسد، زیرا گرچه زندگى انسان قابل تقسیم به دو بخش دنیا و آخرت است، که بخش دنیایى آن از تولد آغاز و با مرگ پایان مى پذیرد و بخش آخرتى آن با مرگ شروع و تا بى نهایت امتداد مى یابد و هر یک از این دو بخش ویژگى هایى مخصوص خود را دارد، لکن تقسیم یاد شده بدین معنا نیست که رفتار و اعمال انسان در دنیا نیز داراى دو بخش است: اعمال دنیوى و اعمال اخروى که این دو بخش هیچ گونه ارتباطى با یکدیگر ندارند. چنین نگرشى که کار دین را تنها نیایشهاى فردى و یا گروهى مى داند که در عبادتگاه هایى مانند کلیسا و مسجد و امثال آن انجام مى گیرد و محصور به رابطه فردى انسانها با خداست و ارتباطى به زندگى اجتماعى او ندارد، علاوه بر این که مستند به دلیل صحیحى نیست، به هیچ وجه با محتواى ادیان الهى سازگار نمى باشد و چنانکه مى دانیم هر دین حقی مدعى است که بشر موظف به تطبیق رفتار و اعمال خود در هر دو بعد فردى و اجتماعى با دستورات آن دین است و انسانها نمى توانند بطور خود سر در دنیا عمل کنند. این معنا با نگاهى گذرا به محتویات ادیان آسمانی بخصوص دین مقدس اسلام به خوبى نمایان است.


منابع :

  1. محمدتقى مصباح یزدى- پرسشها و پاسخها- ج 3- دین و مفاهیم نو

  2. سید هدایت جلیلی- ماهنامه کیان- شماره ‏23

  3. سید محمدحسین طباطبائی- تفسیر المیزان- ج 2 صفحه 130

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111785