شرایط گفتگوی ادیان از نظر اسلام

گفتگوی تمدنها

شرط گفتگوی چند تمدن، دین و یا فرهنگ، که برای تفاهم و تقارب است، نمی توان آن را از متن یکی از آن ادیان، مثلا اسلام، جویا شد. اگر بتوانیم چنین شرطی و یا شرایطی را، پیش از دینی، عقلی و یا عقلایی کنیم، شاید به صواب نزدیکتر باشد. البته ممکن است از ادیان، مثلا اسلام، مؤیداتی برای این شرایط جست. فی المثل آیا در اسلام وحدت جوهری میان ادیان وجود دارد؟ و یا اینکه اسلام به عنوان یک دین خاص، تمام ادیان دیگر را، اعم از ادیان وحیانی و یا زمینی باطل می شمرد. و همه حقایق را تنها در خود متمرکز می داند؟ ما در این روزگار شاهد دو نوع رویکرد به ادیان هستیم:
1- انحصار گرایی
2- کثرت گرایی
انحصار گرایان بر این باورند که رستگاری و رهایی و کمال مطلوبی که انسان دنبال می کند، تنها در دینی که به آن گرویده اند وجود دارد، یعنی خداوند تنها در یک جا و در یک فرد و یا در یک زمان برای همه و همیشه بشریت تجلی کرده است و یا تجسد یافته است و ما باید پی ببریم که این حقیقت در کجا تجلی یافته است. در مقابل کثرت گرایان بر این اعتقادند که خداوند در فرهنگ های گوناگون خود را نشان داده و برای هر قومی با زبان آن قوم سخن گفته است. «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه؛ ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم.» (ابراهیم/ 4) مراد از زبان، تنها عربیت یا عبریت نیست، بل، مراد از زبان قوم، فرهنگ آن قوم است زیرا زبان تجلی گاه فرهنگ است. در نگاه کثرت گرایی بین واقعیت فی نفسه (نومن) و واقعیت آنچه که به وسیله انسانها درک می شود (فنومن) تمایز وجود دارد. هنگامی که یک دین شناس و یا متکلم می کوشد تا از واقعیت فی نفسه (نومن) سخن بگوید، تنها می تواند توضیح دهد که این واقعیت چگونه برای او کشف شده است. یعنی واقعیت نزد مفسر یک دین با واقعیتی که فی نفسه وجود دارد لزوما یکی نیست.
مهم این است تصوری که انسان از خدا دارد، او را در راه کمال متحول سازد و در نزد دیندار تاثیر تحولی داشته باشد. حال باید با کدام از دو فرض فوق می توان باب گفتگو و مفاهمه را گشود؟ قطعی است کسی که نگاه انحصار گرانه دارد و پیش فرض او این است که تنها در یک دین راه رستگاری وجود دارد و سایر ادیان باطل محض است، در اینجا راه گفتگو مسدود است آنگاه می توان باب گفتگو را باز کرد که ما قابل به حقایق متکثره باشیم و پلورالیسم را در حوزه ادیان بپذیریم. به تعبیر جان هیک داستان دینداری داستان فیل و شهر کوران است و یا به گفته مولوی: دست کشیدن بر بدن فیل در شب تار است. هیک می گوید: «ادیان مختلف، جریان های متفاوت تجربه های دینی هستند که هر یک در مقطع متفاوتی در تاریخ بشر آغاز گردیده و خودآگاهی عقلی خود را درون یک فضای فرهنگی باز یافته است.»

وحدت جوهری ادیان از نظر اسلام

ما اگر بخواهیم شرطی برای گفتگوی ادیان قایل شویم آن شرط باید پیش از دینی، عقلانی باشد. و بعد از آن، شرط عقلی و یا عقلایی است که می توان گفتگوی ادیان را موضوع و مورد بحث قرار داد. در اینجا شرطی که به عنوان شرط پیش از دینی مطرح است و از نظر اسلام برای آن تایید می آوریم، پذیرش کثرت گرایی در حوزه دین است. و این که در هر دینی حقیقت یا حقایقی وجود دارد و از راه آن حقایق می توان به رستگاری دست یافت. همانند یک قله ای که می توان از راه های مختلف آن را فتح کرد. راه های فتح قله در این جا به فهم های متفاوت و تفسیرهای مختلف برمی گردد. «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ كسانى كه در راه ما كوشيده ‏اند به يقين راه‏هاى خود را بر آنان مى ‏نماييم.» (عنکبوت/ 69) سبل یعنی راههای متفاوت. به تعبیر مولوی بزرگ این اختلاف ها از "نظرگاه" است.
گر نظر در شیشه داری گم شوی *** زانکه از شیشه است اعداد و دویی
ور نظر بر نور داری وارهی *** از دویی و اعداد جسم ای منتهی
از نظرگاه است ای مغز وجود *** اختلاف مومن و گبر و یهود
می دانیم از نگاه کثرت گرایان، حقایق دینی را نباید در قالب صدق و کذب گزاره ها ریخت و در عالم دینداری چون دنیای علم به دنبال، درکی از واقعیت داشت بلکه باید درک انسانی از حقیقت دین داشته باشیم و حقیقت را در قالب گزاره هایی بریزیم که معنادار باشد و به زندگی معنا بدهد. به تعبیر دیگر حقیقت امری تاریخی و وجودی است که در زمان خاص و شرایط خاص بر انسان مکشوف می شود و ممکن است همان حقیقت در زمان و شرایط دیگر به گونه ای دیگر مکشوف گردد. همانطور که اشاره شد عارفان ما این معنا را به لمس کردن فیل در شب تار تنظیر کرده اند:
از نظرگه گفتشان بد مختلف *** آن یکی دالش لقب داد آن الف
در کف هر کس اگر شمعی بدی *** اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون کف دستست و بس *** نیست کف را بر همه آن دسترس
چشم دریا دیگر است و کف دگر *** کف بهل ورزیده در دریا نگر
این داستان گویای این معناست که حقیقت پراکنده است و این پراکندگی ها به پراکندگی فهم ها برمی گردد. و هر کسی از دین خود گوشه ای از حقیقت را می فهمد، بنابراین می توان گفت که تمام حقیقت در یک جا لمس کردنی است.
این حقیقت دان نه حقند این همه *** نی به باطل گمراهند این رمه
پس مگو این جمله دینها باطلند *** باطلان بر بوی حق دام دلند
پس مگو جمله خیال است و ضلال *** بی حقیقت نیست در عالم خیال
حق شب قدر است در شبها نهان *** تا کند جان هر شبی را امتحان

انحصار گرایی

اسلام بنا به تصریح قرآن، در زمان پیامبر ادعای انحصار از جانب برخی ادیان وجود داشت و انحصار گرایی بیشتر از زبان یهود و نصاری مطرح بود که هر کدام خود را حق و دیگری را باطل می دانستند. قرآن این داستان را این گونه بیان می کند. «و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودا اونصاری تلک امانیهم قل هاتو برهانکم ان کنتم صادقین؛ آنها گفتند جز یهود، نصاری هیچ کس وارد بهشت نمی شود، این آرزوی آنهاست. بگو اگر راست می گویید دلیل خود را بیاورید.» (بقره/ 111)
خداوند در ادامه پاسخ می فرماید: «بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه ولاخوف علیهم و لاهم یحزنون؛ آری کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می شوند.» (بقره/ 112) یعنی بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست. و باز موقعی که یهود در مقام نفی مسیحیت برآمد و در مقابل، مسیحیت در مقام نفی یهود برآمد. «قالت الیهود لیست النصاری علی شئ و قالت النصاری لیست الیهود علی شئ؛ يهوديان گفتند ترسايان بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر حق نيستند.» (بقره/ 113) خداوند از آنجا که هر دو را به عنوان یک دین وحیانی می شناسد، می فرماید: «و هم یتلون الکتاب؛ هر دوی اینها کتاب را می خوانند.» یعنی حقیقت وحی را باور دارند. در این دو آیه با صراحت انحصارگری نفی گردیده و یهودیت و نصرانیت به رسمیت شناخته شده است. نکته قابل توجه در این آیات، تسلیم بودن انسان در برابر خداوند و عزت انسان یعنی نفی خوف و حزن از بشر است.
هیچ پیامبری در دعوت خود از دیگر کیشان نخواسته است، دست از آیین خود بشویند و به آیین جدید در آیند. دعوت پیامبر این است که اگر تحریفی در کیش پیشین روی داده است، با آن تحریف مبارزه کند و از آدمیان بخواهند تا به قله سواء روی آورند. «یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء؛ بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم.» (آل عمران/ 64) جهودان از پیامبر خواستند تا به کیش او درآید و ترسایان نیز از پیامبر خواستند تا به آیین آنان بگرود، پیامبر اسلام در پاسخ آنان گفت: «هدایت، هدایت خداوند است.» یعنی جوهر واقعی ادیان این است که بشر رستگار شود. «و لن ترضی عنک الیهود، لا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هوی الهدی؛ هرگز یهودیان و نصرانیان از تو راضی نمی شوند. تا اینکه از کیش آنان پیروی کنی. بگو در حقیقت، هدایت، تنها، هدایت خداوند است.» (بقره/ 120) هدایت خداوند، چیزی نیست که انسانها به طور مطلق به آن دست یابند. هر کسی بر اساس تجربه ای که از خداوند دارد، هدایت می شود. هیچکس نمی تواند داوری نهایی داشته باشد و نظر خود را بر دیگران برتری بخشد.
به گمان ما پلورالیسم دینی بر اساس این دیدگاه معنا پیدا می کند و ادیان به یک وحدت جوهری خواهند رسید و آن فتح قله هدایت و نجات انسان است. به نظر می رسد عارفان مسلمان بیش از کسان دیگر، به این معنا دست یافته اند. از نگاه آنان خداوند هزاران جور جلوه دارد و برق چشم هر کسی یکی از آن جلوه ها را می گیرد. به تعبیر فروغی بسطامی:
با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
و یا به تعبیر حافظ:
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت *** این نقش ها نگر که چه خوش در کدو ببست
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت *** در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
اینهمه می و نقش مخالف که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
مهم این است که انسان با حقیقت مطلق متعالی مواجهه شود و خود را متحول نماید. به تعبیر قرآن تابع دین حنیف باشد و این حنیفیت در تمام ادیان ابراهیمی وجود دارد. «و قالوا کونوا هودا او نصاری تهتدوا قل بل مله ابراهیم حنیفا و ماکان من المشرکین؛ اهل کتاب گفتند: یهودی یا نصرانی باشید، تا هدایت شوید، بگو: نه، باید تابع ملت ابراهیم باشیم.» (بقره/ 135) بعدا برای به رسمیت شناختن ادیان توحیدی می گوید: «قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط، و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون منادیهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون؛ بگویید ما به خدا و به آنچه سوی ما فرود آمده و به آنچه سوی ابراهیم، اسحاق، یعقوب، فرزندان و نوادگانشان، نازل شده و به آنچه به موسی و عیسی داده شده و به آنچه به همه پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده ایمان آورده ایم، میان هیچ یک از ایشان جدایی نمی اندازیم. ما تنها تسلیم او هستیم.» (بقره/ 136)
خداوند در این آیه، غالب و مشهور پیامبران ابراهیمی و توحیدی را نام می برد و تصریح می کند، میان آنان هیچ تفاوتی نیست و این نیست که هر پیامبری در مقام نفی پیامبر پیشین خود برآمده باشد. ما اگر به این دسته از آیات و آیاتی دیگری از این دست را با تأمل نگاه کنیم، در می یابیم که اسلام به یک نوع پلورالیسم برون دینی (دست کم نیست به ادیان ابراهیمی) قایل است. و ادیان راستین ابراهیمی را نجات بخش می داند.

شرط دوم

بحث دیگری که در اینجا باید مورد مداقه قرار گیرد، تلقی ما از زبان دین است. ما اگر گزاره های دین را ناظر به واقعیات خارجی بدانیم، ممکن است در پاره ای از گزاره ها به تضاد برخورد کنیم و این تضاد موجب چالش بین ادیان شود و باب گفتگو را مسدود نماید. چون تفاوت و تضاد در گزاره ها به تفاوت و تضاد واقعیات می انجامد. اما اگر زبان دین را سمبلیک تلقی کنیم و نه ناظر به واقعیات، به این معنا که هر دین با استفاده از فرهنگ و نمادهای زبانی آن قوم سخن گفته است، ممکن است راه گفتگو را بازتر بدانیم. ما این شرط را نیز شرط پیش از دینی می دانیم و بر این باوریم پیش از گفتگو باید نگاهمان به زبان و گزاره ها دین روشن باشد، زیرا در متون مقدس گزاره های متفاوتی نسیت به یک موضوع وجود دارد، فی المثل راجع به حشر پس از مرگ و یا تجسم عمل و یا پاره ای از وقایع تاریخی و حکایت امم پیشین، متون مقدس به گونه واحد سخن نگفته اند. به همین جهت اگر زبان متون مقدس را زبان علمی و ناظر به واقعیات بدانیم ممکن است ما را به بن بست برساند. به نظر می رسد این که در قرآن و سایر متون دینی زبان "متشابه" به رسمیت شناخته شده و باب تأویل برای اهل خرد گشوده شده و برای معانی قرآن بطون و لایه های گوناگون قایل شده اند. این معنا را تایید نماید که در دین زبان سمبلیک وجود دارد.
باید نتیجه این گفتگو را به میان توده ای مردم برد و نتیجه عملی بر آن مترتب ساخت. در طول تاریخ جنگ های مذهبی و دینی خیلی از انسان ها را به کام هلاکت برده است. دنیای امروز، دنیای تلاقی و تبادل فرهنگ ها است جهان کوچک شده و مهاجرت ها شدت یافته است. مبادلات تجاری، تلاقی فرهنگ ها را دامن زده است. یکی از مقدمات تکثرپذیری این است که به مذاهب و ادیان گوناگون باور داشته باشیم و از تعصبات و جزییات بکاهیم و به تجارب دینی افراد ایمان داشته باشیم و خیلی از دیواره های خیالی را فرو ریزیم. انبیا آمدند تا دیواره های بین ادیان را بردارند و جوهره آنها را یکی کنند. بنابراین پیروان یک دین باید بیاموزند که چگونه با پیروان ادیان دیگر مواجه شوند و خود مومنان به گفتگو بنشینند و این گفتگو تنها در سطح روشنفکران و نخبگان نماند. چون آتشی که از کوره تعصب و انحصار گری شعله می کشد، دامن مومنان را می گیرد و همچنانکه در جنگهای صلیبی شاهد بودیم.


منابع :

  1. فاضل ميبدی- سخنرانی شرايط گفتگوي اديان از نظر و نگاه اسلام- موسسه گفتگوي اديان

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/111834