تعالیم مذهبی و اصول اخلاقی دین کنفوسیوس

تعالیم کنفوسیوس ترکیبى بود از اصول اخلاقى، سیاست مدن و مقدارى مسائل دینى. او با مطالعه در ادیان گذشته دست به تالیف رساله هایی اخلاقی زد که به تبلیغ آنها پرداخت و شاگردانی را جمع کرد. اساس تعالیم وی لی م یباشد. لی جانشین تائو است. وى معتقد بود که اجداد مردم طبق قاعده لى (Li) زندگى مى کردند و از این رو، از انواع نیکی ها و برکات برخوردار بودند، ولى مردم زمان وى بر اثر رها کردن آن شیوه، از آن امور محروم مانده اند. لى از دیدگاه کنفوسیوس معانى مختلفى داشت و براى پاکى، ادب، تشریفات و عبادت به کار مى رفت. وى معتقد بود با پیروى از لى هر چیزى بسامان مى آید و جامعه آرمانى تشکیل مى شود. جوهره و محور تعالیم کنفوسیوس در مقام حکومت یک حکیم بزرگ، تعلیم رن یا انسانیت است. در این محور، اساس کار، تکیه بر شکوفا کردن استعدادهاى انسانى و اوج بخشیدن به شخصیت فرد و نگاهداشتن حقوق انسانى است. از نظر وی رن به معنای دوست داشتن دیگران است که تلفیقی از همه هنرهاست نه یک هنر اخلاقی. رن منجر به پرهیز از خودپرستی و میل به نوعدوستی می شود. چیزی که کنفوسیوس آن را شو می نامد. کنفوسیوس در تعریف شو می گوید عمل متقابل یعنی چیزی که برای خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.
یکى از اصحاب مدرسه کنفوسیوس رن را چنین تعریف کرده است: هنر روان، اصل مهر و مرکز آسمان و زمین. شکل چینى کلمه رن از دو حرف ساخته شده است؛ یکى انسان و دیگرى دو، و این نشان مى دهد که نه تنها انسان بلکه بستگى او با انسان هاى دیگر نیز مورد تأکید است. کنفوسیوس بر آن بود که بستگى هاى انسانى باید بر بنیاد احساس اخلاقى رن نهاده شود که به کوشش هاى مثبت براى نیکى به دیگران مى انجامد. او مى گفت: رن دوست داشتن دیگران است. در حقیقت، کنفوسیوس رن را نه تنها گونه خاصى از هنر اخلاقى، بلکه آمیخته ائى از هم هنرها مى داند. از این رو، شاید بتوان آن را به هنر کامل تعریف کرد. همچنین شاید بتوان اندیشه رن را در مفهوم هاى شیائو یا وظیفه فرزندى و دى یا مهر برادرانه بیان کرد. این دو مفهوم بیان کننده یک احساس انسانى اند که از خود پرستى بر کنار است. وظیفه فرزندى نشانه یک حالت پیوند معنوى با جاویدى زمان و مهر برادرانه، نشانه یک حالت پیوندى معنوى با نامحدودى مکان است در سخنان کنفوسیوس، دو مفهوم همانند دیگر آمده است:
جونگ یا وفادارى و شو یا نوعدوستى. جان انسان در حالت جونگ به طور کامل با خویشتن راست است. حال آن که در حالت شو جان از جان بیرون از خود، فهم کاملى و با آن همدردى کاملى دارد. واژه چینى جونگ از دو بخش میانه و دل ساخته شده است. انسان که دلش در میان باشد، با دیگران همدردى مى ورزد. و لذا به خود وفادار خواهد بود. جونگ راه مثبت تمرین رن است. واژه چینى شو به معناى چون دل خود است؛ یعنى با دیگران آن کن که دلت مى گوید. کنفوسیوس در معناى شو مى گوید: آنچه به خود نمى پسندى به دیگران روا مدار. شو راه منفى تمرین رن است. مفهوم هاى جونگ و شو همان دو مفهوم شیائو و دى هستند، با این تفاوت که این دی اصولا به بستگى هاى درونى خانواده اشاره مى کنند. و حال آن که دو مفهوم جونگ و شو معنائى پهناورتر و کلى تر دارند. در همه این مفهوم ها دلبستگى به حالتى از جان است که در آن مهر حقیقتى و دور از خود پرستى برترى دارد. اصل رن یک عامل نیرومند استمرار و پایدارى فرهنگ چینى به شمار مى آید. هیچگاه نشده است که یک دستگاه اندیشه با آن تماس پیدا کند و بتواند آن را از تأثیر باز دارد. درس دادگرى و دادگسترى آن، درس یک روح شکیبائى، و به هم مهر ورزیدنش، امروزه، همچون پیش، براى چین درست و شایسته است. نه تنها چین، چون نیک بنگرى براى همه جهان چنین است. او پیوسته بر فضیلت های انسانی تاکید داشت و انسان کامل از نظر او شخصیتی بود که صاحب ویژگیهای زیر باشد، عزت در نفس، بزرگی در همت، اخلاص در نیت، شوق در عمل و نیکی در سلوک وی خصلت خوب و فضیلت نیک را در ظهور جین می داند. جین به معنای تراوش و بروز احساسات قلبی انسان است و آن را بر دو قسم می داند:
1- حق و مقام هر کسی را به درستی شناختن
2- با فرزندان آدم به مهربانی و نیکی رفتار کردن

اصول اخلاقی دین کنفوسیوس
وى پنج رابطه را مطرح کرد که هرگاه درست باشند، همه چیز درست مى شود:
1- مهربانى در رابطه میان پدر و پسریا همان اطاعت فرزند از پدر
2- لطف برادر بزرگتر به برادر کوچکتر و تواضع برادر کوچکتر در مقابل برادر بزرگتر یا همان اطاعت برادر کوچک از برادر بزرگ
3- عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهریا همان اطاعت زن از شوهر
4- علاقه مندى زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان یا همان اطاعت زیر دست از بالادست
5- مهربانى فرمانروایان به رعایا و وفادارى رعایا به فرمانروایان یا همان اطاعت رعیت از حاکم. کنفوسیوس در مورد آرمانشهر و رابطه شهریار با رعایا تعلیم مى داد که هرگاه کشور نیز مطیع قانون مى شوند.
او پیوسته تاکید می کرد که حکومت ها باید در خدمت مردم و برای تامین آسایش آنان باشند و دولتها لازم است ازحقوق افراد خود پاسداری کنند. وی عدالت و اعتدال را سرلوحه رفتار میداند. تعالیم کنفوسیوس انسان را به زندگی اجتماعی و این جهانی فرا میخواند و با گوشه گیری و رهبانیت مخالف است. وی با آنکه از نسل اشراف بود اما همواره زندگی ساده ای داشت حتی آن زمان که در مقام و منصب دربار بود. از اینرو محبوبیت زیادی بین مردم داشت. وی هیچگاه تعلیم خود را به عنوان یک طریقت و مذهب قلمداد نکرد و در سالهای بعد از سوی پیروان او قداستی معنوی به وی بخشیده شد و این معلم اخلاق شخصیتی اسطوره ای پیدا کرد.

انسان کامل در تعالیم کنفوسیوس
وى درباره انسان کامل نیز سخن گفت و صفات پنجگانه وى را چنین نشان داد، عزت نفس، علو همت، خلوص نیت، شوق به عمل و خوش رفتارى

اهم آموزه های کنفسیوس
زندگی کنفسیوس با جنگ های خشن فئودالی مصادف شده بود. او در چنین شرایطی به جامعه ای آرام و با ثبات می اندیشید که مردم بتوانند در رفاه و آسایش زندگی کنند. جمع بندی او چنین بود که در برهۀ جنگ، مردم جایگاه خود را نمی شناسند و حاکمان، فضائل حکومتی را از دست می دهند. کنفسیوس دوران امپراتوران YAO و SHUN را دورۀ طلایی خوشبختی انسان ها معرفی کرد و در قالب معرفی خصوصیات آن دوره، ویژگیهای جامعۀ آرمانی خود را برشمرد. محور آموزه های او روابط اجتماعی، رفتار مناسب و نظم اجتماعی بود. او پنج رابطۀ اصلی را این گونه بر شمرد و جوانب آن را توضیح داد، رابطۀ حاکم و مردم، شوهر و همسر، والدین و فرزند، برادر بزرگ و برادر کوچک، دوستان. دیدگاه او در خصوص چهار رابطۀ اول، رابطۀ مافوق و زیردست بود. اطاعت و وفاداری کامل زیردست و مهر و محبت مافوق، اساس آموزش های او را تشکیل می داد. یک خانوادۀ آرمانی کنفسیوسی، چهار نسل را در خود دارد و قدرت در اختیار مرد کهن سال است. اطاعت از پدر و مادر، از اصلی ترین آموزش های کنفسیوس است. منسیوس که 200 سال بعد از کنفسیوس می زیست، دومین حکیم چینی لقب گرفته است. او بود که بر اساس تفسیرهای خود، اندیشه های کنفسیوس را احیا کرد و باعث شد به عنوان مکتب رسمی در سلسلۀ هان پذیرفته شود. آموزه های مبتنی بر آراء کنفسیوس او، سه محور داشت: "نهاد خوب انسان"، "تقسیم کار مناسب در جامعه" و "وظایف حاکم در قبال مردم". منسیوس در محور سوم وظایف آسمانی حاکم توضیح می دهد که اگر حاکم نتواند آن وظایف را انجام دهد، حمایت آسمان را از دست می دهد. این نگرش مبنای شورش هایی بوده است که در چین علیه حکام رخ داده است. افراد دیگری بوده اند که تفاسیر متفاوتی از اندیشه های کنفسیوس ارائه کردند، مثلا XUNZI به "نهاد خوب انسانها" باور نداشت و برداشت او از تأکید کنفسیوس بر "رعایت آیین ها"، کنترل طبیعت سرکش و بد انسانها بود. اما نگرش و برداشت منسیوس در جامعۀ چین، رواج بیشتری پیدا کرد.

مناسک دین کنفوسیوس
گرچه کنفوسیوس قبل از هر چیز یک معلم اخلاق بود و بیش از این ادعایى نداشت، مردم در تعالیم او روح معنویتى مشاهده کردند که وى را مثل اعلاى دیندارى به حساب آوردند. دینى که او مطرح مى کرد بسیار ساده و به دور از مسائل ماوراءالطبیعه بود و بیشترین سعى وى در آن بود که خود را با عبادات و مناسک موجود زمان خویش وفق دهد. او مى گفت خاقانهاى اعصار گذشته مردمى سعید و نیکبخت بوده اند؛ زیرا اولاد و اعقابى چند از ایشان بر جاى مانده بودند که مراسم قربانى و عبادت و احترام را درباره آنها بعد از وفات به دقت انجام مى دادند.

تحلیل فلسفه کنفوسیوس
الف: کنفوسیوس بر خلاف تائوتیسم که روح را به آخرت و بیرون از زندگى مادى به ارواح و به فردیت و رهبانیت مى خواند، به جامعه و زندگى اجتماعى و این جهانى دعوت مى کند و ضد عرفان گرائى و رهبانیت است.
ب: سنت پرستى و محافظه کارى اجتماعى را که به نفع طبقه حاکم و زیان توده انجامید، تحکیم بخشید. از آثار قدرت و رواج فکر کنفوسیوس این است که در حدود دو هزار و چهار صد پانصد سال چین حالت عجیبى را مى گذارند که خاص چین است. در تمام این دوره، جامعه چینى نه یک جامعه وحشى و عقب مانده است و نه جامعه اى رشد یافته و متکامل است. نه نهضتى مترقى بوجود آورد و نه سقوطى با توحش، بلکه در حالتى بینابین (نه بد و نه خوب) و متوسط مى ماند. در این دوره، چین صاحب تمدن و هنرى پیش رفته اما راکد، یکنواخت، بدون حرکت و انقلاب است. این همه، به خاطر مبناى سنت گرائى و محافظه کارى است که کنفوسیوس ‍ تحکیم بخشید.
پنج اصل اخلاقی کنفوسیوس که پنج اصل لى نام دارد، مبنا و اساس ‍ فضیلت فرد و جامعه است و این دعوت، عین گذشته گرائى است. یعنى بازگشت به گذشته باستانى و اساطیرى چین که خاقان هاى عادلى روى کار بوده اند و عدل و داد بر همه جا حاکم بوده است. پس باید به نیاکان و اجداد احترام گذاشت و سنتها را پرستید. جان ناس کنفوسیوس را یک معلم اخلاق مى داند و بس، که خلاصه و اساس عقیده دینى او در این بود که چون آدمى به درستى قواعد اخلاقى را به عمل آرد، بر حسب مشیت آسمان را رفتار کرده است.فیلسین شاله معتقد است که دین کنفوسیوس تمدن باستانى چین را تقلید کرده و نمایش مى دهد. و در چنین نمایشى شگرف، رگه هاى قوى ناسیونالیزم به چشم مى خورد که امپراطورى کهن چین را از حوادث روزگار مصون داشته است. دیوار چین و یورش ناموفق اقوام بیگانه، شاهد آشکارى است.


منابع :

  1. حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- صفحه 58 به بعد

  2. عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد اول- بخش ادیان و مذاهب چین

  3. محمد رسول الماسیه- مقاله نگاهی به آرای کنفسیوس

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/112036